صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

گفت و گو با دختر تبهکار پسر نما

۱۳۹۴/۱۱/۱۹ - ۱۲:۱۰:۴۷
کد خبر: ۳۷۱۰۸۹
دختر قوی هیکل که در پوشش پسرانه به تبهکاری دست می‌زد خودش را تسلیم پلیس کرد.این دختر می‌گوید چون جایی برای ماندن نداشته به دروغ گفته که جیب‌بر بوده است.دوم شهریور ماه سال جاری دختر جوانی با مراجعه به دادسرای ناحیه ٣٤ تهران خود را جیب بر حرفه ای معرفی کرد و تسلیم پلیس شد.

به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا به نقل از روزنامه ایران، دختر قوی هیکل که در پوشش پسرانه به تبهکاری دست می‌زد خودش را تسلیم پلیس کرد.این دختر می‌گوید چون جایی برای ماندن نداشته به دروغ گفته که جیب‌بر بوده است.دوم شهریور ماه سال جاری دختر جوانی با مراجعه به دادسرای ناحیه ٣٤ تهران خود را جیب بر حرفه ای معرفی کرد و تسلیم پلیس شد.

این دختر که آتوسا نام دارد در اعترافاتش گفت: به خاطر اینکه پول نداشتم جیب بری کردم و چون نمی خواستم به دزدی‌هایم ادامه دهم، تصمیم گرفتم خودم تسلیم شوم. با این اعتراف‌ها با دستور بازپرس مرشدلو مأموران به تحقیق از آتوسا پرداختند تا طعمه‌هایش را شناسایی کنند.

آتوسا که ٣١ ساله است با انتقال به زندان مسئول انتظامات شــــده و ادعا می کند پس از ٣٠ بار سابقه توبه کرده است.

 اعتیاد داری؟ تا به حال فقط سیگار و به صورت تفریحی حشیش کشیدم و اعتیاد ندارم.

  تحصیلات؟ دیپلم

  ٣٠ سابقه؟! بله، سابقه شرارت، شرب خمر، مواد، درگیری با پلیس و...

  از چند سالگی وارد دنیای تبهکاری شدی؟ ١٣ سالم بود که به خاطر اختلاف با مادرم از خانه فرار کردم و با پوشش مردانه به تهران آمدم.

  چرا پوشش مردانه؟ چون قدم بلند بود و قوی هیکل هستم به راحتی با پوشش مردانه به خیابان می‌رفتم که کسی برایم مزاحمت ایجاد نکند.

  چرا با خانواده ات اختلاف داشتی؟ مشکل اعصاب دارم و به همین خاطر هر روز با خانواده‌ام درگیر می‌شدم.

  آخرین بار کی زندان بودی؟ سال ٩٣ بود که آزاد شدم پیـــش خانواده ام به همدان بازگشتم.

  چرا دوباره دستگیر شدی؟ باز با خانواده ام درگیر شدم و به تهران برگشتم و چون جایی برای زندگی نداشتم خودم را به اتهام جیب بری تسلیم پلیس کردم.

  جیب بری کرده بودی؟ نه.

  چند نفر تو را شناسایی کردند و قبول داری؟ خب شاکی‌ها اصرار داشتند که من دزدشان هستم. من هم که بی اعصابم، گفتم آره تا دست از سر من بردارند.

  این بار آزاد بشی چیکار می‌کنی؟ توبه کردم.

  همیشه این حرف را زدی؟ این دفعه دیگر عقلم کامل شده و می‌خواهم پیش خانواده‌ام باشم.

  حرف آخر؟ قول می‌دهم به اعصاب خودم مسلط باشم و خلاف نکنم.

 

نظر شما