به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، از سال 92 با کلید خوردن مذاکرات جدید آن هم با منصوب شدن مذاکره کنندگان جدید، باب انتقاد برای طیفی که هشت سال مذاکره کرد برای مذاکره باز شد و در این مسیر هدف، ابزار را توجیه کرد.
با هر قدمی که برداشته شد مخالفت ها نیز شدت پیدا کرد و در این راستا از برگزاری همایش در لانه جاسوسی گرفته تا سوال و تذکر در صحن مجلس، هیچ کدام دریغ نشد و از همه مهمتر حرکت هماهنگی بود که صدا و سیما در این مسیر با پخش مستندهایی در جهت مخالف وزارت خارجه از خود نشان داد. با خوانده شدن بیانیه مشترک ظریف و موگرینی در روز 24 تیرماه، طیف مخالف به یکباره تمام تلاش های خود را سوار بر باد دید و همین امر موجب شد تا با یک سکوت چند روزه، همت خود را برای رد برجام در صحن علنی بهارستان به کار بندد و در این راستا به جرات می توان گفت اوج کار شکنی ها روز تصویب کلیات اجرای برجام بود.
چرا سکوت، چرا هیاهو؟!
بعد از آنکه بهارستان نشینان کلیات و جزئیات برجام را برخلاف میل مخالفان تصویب کردند، تا چند روزی مخالفت های این طیف تنها حول محورعلی لاریجانی و مدیریت او در زمان تصویب برجام چرخید، چرا که برخورد لاریجانی موجب شد آنها مجالی برای عرض اندام پیدا نکنند؛ اما این جنجال هم تنها یکی دو هفته ای بیشتر دوام نیاورد و از آنجایی که فضا به سمت انتخاباتی شدن پیش می رفت ترجیح دادند در این رابطه سکوت پیشه کنند تا شاید سنگ اندازی بر سر احقاق مهم ترین مطالبه مردم یعنی رفع موانع و حل پرونده هسته ای فراموش شود که این اتفاق رخ نداد.
حال چند روزی است که دور جدید تخریب ها با برچسب تحریم و نقض برجام و ... از سر گرفته شده است اما باید دید این بار چه هدفی دنبال می شود؟!
برای رسیدن به این سوال کافی است به چند شعار اصلی حسن روحانی در پیش از انتخابات سال 92 و البته لیست امید در انتخابات 94 توجه کرد.
حسن روحانی سال 92 در مناظره های تلویزیونی اعلام کرد: "چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد به شرط آنکه چرخ زندگی مردم نیز بچرخد" این جمله تبلور نقطه امیدی بود که گویا قرار است در راستای محکم ترین زنجیری که به پای اقتصاد ایران بسته شده بود یعنی تحریم ها و حل پرونده هسته ای فکری شود و اقدامی صورت گیرد. 24 خرداد 92 روحانی رئیس جمهور منتخب ایران شد و در تاریخ 23 تیر ماه 94 برجام به فرجام رسید.
در بحبوحه انتخابات مجلس دهم دو گفتمان مطرح شد یکی حامی دولت و برجام و دیگری سمبل مقابله و مخالفت با دولت و صف آرایی در برابر توافقات هسته ای بود و رقابت میان این دو گفتمان موجب شد یک لیست به طور کامل کرسی های مجلس را به ویژه در تهران از دست بدهد و طیف دیگر تمام و کمال صاحبان کرسی های تهران در بهارستان شود.
تا به اینجا بدیهی است که برجام نقشی اساسی در انتخاب مردم داشته است؛ پس لازم است به صورت ویژه تری به آن پرداخته شود. از آنجایی که طیف مقابل دو بار قدرت را به دلیل عملکردشان در قبال حل مسئله هسته ای از دست داده اند، پر واضح است چنانچه با همین فرمان به پیش روند انتخابات 96 را نیز از دست خواهند داد؛ بر این اساس اتاق فکر این جریان دستور به تخریب دستاوردهای هسته ای و عملکرد دولت یازدهم می دهد تا مهمترین برگ برنده از دست آنها خارج شود و در مقابل سعی در رنگ کردن تفکر خود و ارائه آن در قالبی جدید بر می آیند.
تز و آنتی تز احمدی نژاد
دقیقا در میان جدال خوب و یا بد بودن برجام به یکباره مشاهده می شود که محمود احمدی نژاد از لاک انزوای خود خارج می شود و با همان شیوه سابق تلاش می کند عملکرد طرف مقابل را در زمینه هسته ای به چالش بکشد و گفتمان مقابله با مذاکره را بار دیگر مطرح کند البته این رفتار باید با یک شانتاژ نیز همراه باشد تا بتواند توجهات را به خود جلب کند و در این راستا چه موضوعی بهتر از بحث یارانه 250 هزار تومانی؟!
بر این اساس نقشه راه کاملا مشخص است، تخریب دولت و مهمترین دستاورد آن یعنی توافق برجام به منظور رسیدن به کرسی ریاست جمهوری. از آنجایی که تنها گزینه باقی مانده برای طیف راست، احمدی نژاد است چه بهتر که این تز و آنتی تز از سوی احمدی نژاد مطرح شود.
بنابراین آنچه امروز اتاق فکر جریان اصولگرایی را به سمت تخریب برجام پیش می برد نه منافع ملی بلکه ترس از دورماندن از عرصه قدرت است.