در ابتدای این نشست، ناهید عبدالتاجدینی مترجم و مدرس زبان روسی، با بیان اینکه ایرانشناسی در روسیه شاخهای مهم از مکتب شرق شناسی آن کشور است، گفت: پیشینه تاسیس مکتب شرق شناسی به سه قرن گذشته بازمیگردد و با فراز و فرودهایی در روش، بینش و محتوا تا به امروز تداوم یافته است و توانسته است به مکتبی مهم و شناخته شده در عرصه بینالمللی خود را در معرض معرفی و نقد و بررسی قرار دهد.
عبدالتاجدینی ادامه داد: این مکتب تقریباً در همه حوزههای علوم شناخته شده از ادبیات و زبان گرفته تا تاریخ، اقتصاد و فرهنگ دارای آثار برجسته و شناخته شدهای است که خوشبختانه تاکنون تعدادی از این آثار به زبان فارسی برگردانده شده و در اختیار پژوهشگران ایرانی قرار گرفته است. اگرچه تعداد نسبتاً زیادی از این آثار هنوز به فارسی ترجمه نشده است.
تاثیرات عمیق ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم بر ایرانشناسی سده قبل
وی با بیان اینکه محققان ایرانی به بررسی تاریخ، ماهیت و روند مطالعات ایرانشناسی روسی نیز پرداختهاند، عنوان کرد: در این حوزه هم آثار قابل توجهی تولید شده است. این پژوهشها در بردارنده نقدهای اساسی به دیدگاههای محققین روس به ویژه در دوره شوروی است که ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم تاثیرات عمیقی بر ایرانشناسی گذاشته بود و هم شامل معرفی کلی و موردی پروسه ایرانشناسی روسی است که پژوهشگرانی همچون دکتر محمد نایب پور به آن پرداختهاند.
عبدالتاجدینی در ادامه به ارائه گزارشی از حوزههای مختلف ایرانشناسی در روسیه به همراه ذکر نمونههایی از کتابهای ترجمه شده پرداخت و گفت: سفرنامهها را میتوان قدیمیترین متون درباره ایرانشناسی دانست. در این میان از سفرنامههای ترجمه شده به فارسی میتوان به «سفرنامه نیکالای ولادیمیروچ خانیکوف»، «سیاحت نامه مسیو چریکف» و «ایران و ایرانیان» اشاره کرد.
وی سفرنامههای مهم درباره ایران را که هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند، برشمرد و گفت: سفرنامه «قزاقها در جبهه ایران»، «ایران در عهد ناصرالدین شاه در سالهای ۱۸۸۲-۱۸۸۸ م.»، «سرزمین خورشید»، «دیدار شاه از ناوگانهای جنگی روسیه در بحر خزر» و... از جمله این سفرنامهها هستند.
عبدالتاجدینی در پایان گفت: ایرانشناسی در روسیه مانند اقیانوس عظیمی است که ابعاد گوناگون فرهنگ مادی و حیات سترگ معنوی ایرانیان را با روشهای گوناگون علمی به طور پیوسته بررسی و کاوش میکند که این مطالعات، دستاورد ایرانشناسانی چون برتلس، ایوانوف، مینورسکی، داندامایف، ویلچفسکی، و دیگر ایرانشناسان است.
ایرانشناسان روسیه از پرکارترین ایرانشناسان در بین کشورهای دیگر هستند
در ادامه این نشست، محسن شجاعی رئیس دانشکده زبانهای خارجه و مدیر گروه زبان روسی واحد تهران شمال، با اشاره به اینکه در بررسی ترجمههای متون ایران شناسی از روسی به فارسی نباید صرفاً به ادبیات توجه کرد، گفت: این اتفاق به نادیده گرفتن دیگر شاخههای معارف و فرهنگ بشری منجر میشود. هرچند ادبیات جایگاه بالایی دارد و از مخاطبان گستردهای در هر فرهنگ و جامعه برخوردار است. اما زمانی که به بررسی زبان روسی میپردازیم، پرداختن صرف به ادبیات کار درستی نیست.
وی ادامه داد: ایرانشناسان روسیه از پرکارترین ایران شناسان در بین کشورهای دیگر هستند که این امر دلیل عینی دارد. از این جهت که از اوایل سده ۱۹ میلادی با جنگهای ایران و روس، بخشهای بزرگی از ایران فرهنگی در اختیار روسها قرار میگیرد. با این اتفاق، روسها به فرهنگ ایرانی دسترسی بیواسطه پیدا کردند. همچنین، روسها از سال ۱۸۵۰به بعد شروع به دستاندازی در قسمت شرق دریای خزر کردند.
شجاعی افزود: با این رویدادها، مکتب ایرانشناسی بسیار مهمی در روسیه شکل گرفت. اسامی بزرگی در این زمینه در روسیه کار کردند. ژوکوفسکی در اواخر دوره ناصرالدین شاه در ایران بوده و با سفر به مناطق مختلف، لهجهها را بررسی میکند.
وی اظهار کرد: یک شمارش غیررسمی در مسکو نشان میدهد که بالاترین تعداد چاپ رباعیات خیام بعد از چاپهای فارسی متعلق به روسیه است و بعد از ایرانیها، روسها بیشترین رویکرد را به خیام دارند و ترجمههای درخشانی هم از سعدی، حافظ و ... انجام دادهاند. شاهنامه چاپ مسکو همچنان از چاپهای بسیار معتبر است.
شجاعی به ایران شناسی در دوره شوروی اشاره کرد و گفت: ایران شناسی در دوره شوروی دارای نگرش ایدئولوژیک بود. زمانی که روسها به دنبال بررسی دادهها، شمردن منابع و واکاوی و نقد آنها بودند، روششناسی اعجاب برانگیزی داشتند. به طوری که از عمق آگاهی و دقت آنها دچار حیرت میشویم. اما زمانی که میخواهند به نتیجهگیری بپردازند، در چهارچوب دیالکتیک تاریخی حرف میزنند.
شجاعی به مترجمان برجسته ایرانی که آثار ایرانشناسان روسی را ترجمه کردهاند، اشاره کرد و گفت: «آرانسکی» کتابی مختصر به نام «زبانهای ایرانی» دارد که به سرعت به فرانسه ترجمه شد و علیاشرف صادقی آن را از فرانسه به فارسی ترجمه کرد. این کتاب در سال ۱۹۶۰ چاپ شده است. همچنین، کتاب «مقدمه فقه اللغه ایرانی» ترجمه کریم کشاورز است. هیچ فردی این کتاب را در دوران انقلاب چاپ نکرد تا زمانی که انتشارات پیام آن را با هزینه سنگینی منتشر میکند.
شجاعی در پایان گفت: باید به سوی ترجمه آثار ایرانشناسی روسی حرکت کنیم چرا که این روند در روسیه رو به کندی میرود اما هنوز متوقف نشده است. در سالهای اخیر منابعی ترجمه شده که نشاندهنده عدم تسلط مترجم به زبان روسی و موضوع کتاب است.
دوره ناصرالدین شاه عصری درخشان در روسیه شناسی به شمار میآید
در ادامه گودرز رشتیانی پژوهشگر تاریخ و مدرس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، گفت: برخلاف ایرانشناسی که در روسیه سابقه ۲۹۵ ساله دارد، سابقه روسیه شناسی در ایران بیش از هزار سال است. به طوری که ما در ایران و جهان اسلام شاهد تولید متنهایی در مورد جهان شناسی و مطالعات کشور شناسی بودیم که از آنها اطلاعات خوبی در مورد روسیه به دست میآید.
وی افزود: روسیهشناسی در ایران در دوره قاجار نسبت به ایران شناسی در روسیه پیشقدم بود به طوری که در دوره قاجار روسیه شناسی حول محور ترجمه آثار روسی بود و دربار ناصرالدین شاه عصر درخشانی در روسیه شناسی محسوب میشد. در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران حدود دویست نسخه خطی میکروفیلم مربوط به تاریخ، جغرافیا و شرایط اجتماعی روسیه است که تعدادی از آنها هنوز منتشر نشده است.
رشتیانی عنوان کرد: ایران شناسی در روسیه از دوره پطر شروع میشود اما در این دوران ایرانشناسی به معنای تعریف علمی و آکادمیک نبوده بلکه هدف بیشتر گزارش ماموران و سیاحان سیاسی است که وارد ایران میشوند و از ایران گزارشهایی را تهیه میکنند.
وی با بیان اینکه ایرانشناسی در روسیه با ضرورت سیاسی شروع شد، اظهار کرد: بر خلاف تصور عده ای که دستاوردهای ایران شناسی را به انگیزههای سیاسی نسبت میدهند باید گفت که در بسیاری از حوزهها، شالوده اساسی ایرانشناسی، غیر سیاسی و لزوما در خدمت دولت نبود بلکه ماهیت علمی و آکادمیک داشت.
وی مراحل ایرانشناسی در روسیه را به چهار دوره، صفویه تا پایان جنگهای ایران و روس، ایران شناسی در دوره تزاری ۱۸۲۸ تا ۱۹۱۷، ایرانشناسی در دوره شوروی و ایران شناسی در روسیه جدید ۱۹۹۱ تاکنون تقسیم بندی کرد و گفت: دوره اول، به سفرنامهها و گزارشهای ماموران سیاسی ختم میشود. اضافه شدن به حجم سفرنامهها و گزارشهای مامورین، آغاز مطالعات علمی و آکادمیک و توجه به حوزههای تاریخی و ادبی از جمله ویژگی دوره دوم ایرانشناسی در روسیه هستند.
رشتیانی ویژگی دوره سوم را تاثیر پذیری از فضای سیاسی جامعه شوروی و ایدئولوژی محور شدن آن، گسترش هر چه بیشتر ماهیت آکادمیک و در برگرفتن همه حوزهها به استثنای مطالعات دینی و مذهبی دانست و گفت: کاسته شدن از حجم محققان و کاهش حجم مطالعات ایران شناسی، بحران در علوم انسانی و نبود بخش خصوصی از ویژگیهای دوره چهارم ایرانشناسی در روسیه است.
وی اظهار کرد: منظور از ایران شناسی در نزد ما مطالعات افغان شناسی، تاجیک شناسی، کردشناسی و ایران شناسی است. اگرچه در سیستم شوروی هرکدام جداگانه و مستقل بررسی میشوند.
رشتیانی در پایان گفت: ایرانشناسی در حال حاضر نسبت به دوره شوروی بسیار لاغر شده است. اکنون بخشی به اسم ایران شناسی در روسیه نداریم و تنها ۴ استاد و کادر علمی در بخشی به نام مطالعات خاورمیانه فعالیت میکنند در حالی که در گذشته بخش ایران شناسی ۸۴ محقق داشت. به طوری که ایران شناسی در روسیه در حال ریزش است و مطالعات چین و ژاپن جای آن را گرفته است.