جعفر صادقی 27 ساله میگوید : کسی به فکر ما نیست که مشکلاتمان را بیان کنیم و کلمه بیکاری را مدام تکرار میکند. حامد حامدی و رضا عمیدی نیز که چند روز است از تربت جام به سمنان آمده اند میگویند: تربت جام که به هیچ وجه کار نبود.گفتیم بیاییم سمنان شاید کار باشد اما در این چند روز که کار نبوده است.
عطا محمد زمانی میگوید تا ساخت و ساز نباشد کار نیست و اگر هم الان کاری پیش میاید دستمزد کم است. دستمزدی که چند سال پیش هم 40 تومان بوده است در حال حاضر هم همین است که بسیاری از کارگران با قیمت 25 الی 30 تومان و شده است حتی کمتر هم مجبور شدهاند به سر کار بروند.
عطا محمد به دورانی که مسکن مهر ساخته میشد اشاره میکند و آن دوران را دوران خوبی برای کارگران ساختمانی میداند اما دلیل بیکاری امروز کارگران را نیز همان مسکن مهر میداند.
عبدالغنی منصوری اهل زاهدان که از کودکی در سمنان زندگی کرده است مسکن مهر را بزرگترین ضربه به کارگران ساختمانی میداند و برادرش عبدالمحد منصوری میگوید: بیکاری زندگی ما را مختل کرده است و هر روز صبح فقط میآییم اینجا مینشینیم و بدون اینکه سر کاری برویم به خانه بر میگردیم. ما کارگران ساختمانی هستیم و اگر همین طور بگذرد باید تغییر شغل بدهیم که آن هم نمیشود چون کار نیست و شرکتها هم که همگی خوابیدهاند. بیمه هم نیستیم و بیمه آزاد گران است. به نظر بنده مسوولین به هر طریقی پیگیری کنند تا ساخت و ساز بیشتر بشود زیرا باعث رونق کار میشود. نرخ کارگری هم پایین است و ثابت مانده است. کارگران هم تقصیری ندارند که نرخ پایین تر را قبول میکنند زیرا بهتر از هیچی است.
منصوری میگوید: خانه ما هم که پایین شهر است و تاکسی تا اینجا(میدان استاندارد) 1000 تومن میگیرد. نرخ تاکسیها هم گران شده است اما ما کارگرها اصلا به نرخی که داریم توجه نمیشود. آیا وقتی تاکسی از 500 به هزار تبدیل میشود ایا به نرخ کارگر هم دو برابر میشود؟
ما میدانیم فردی هم که میخواهد ساختمانسازی کند برایش به صرفه نیست چون همان مقدار را میگذارد در بانک تا امنیت پولش حفظ شود. قیمت مصالح و میل گرد و.. هم که ثبات ندارد برای همین ترس از ساخت و ساز هم به وجود میآید.
هادی رهایی اهل سمنان است و در مسکن مهر خانه دارد و ماهیانه سیصدو پنجاه هزار تومان قسط خانه اش را میدهد میگوید : بیشتر از بیست روز است که هیچ درآمدی نداشتهام و چند ماهی است که قسط خانهام عقب افتاده است. هر شرکتی هم که برای کار میرویم کارگر نمیخواهند و کارگرهایی که در شرکتها هستند مدام بیکار میشوند.
جمهور نظری کارگر دیگری است که دارای 4 فرزند دختر و 2 فرزند پسر دارد میگوید: در این یک ماه فقط پنج هزار تومان در آمد داشتم که آن هم از کار بنایی نبود و مربوط به یک جابجایی ساده بوده است.
وی میگوید : دو ماه به سمنان برای کار میآیم و چند روز به دیدن خانوادهام در تربیت جام میروم. البته در آن جا نیز کشاورزی مختصری داریم.
جمهور علت تعداد زیاد فرزندانش را در وضعیت اقتصادی نامناسب را بزرگی خداوند میداند و میگوید : دل ما کارگران بزرگ است.
جمال سید محمد خوانی کارگر ساختمانی میگوید: مسوولین به فکر ما باشند و کاری کنند که ساختمان سازی فعال شود. قبلن مسکن مهر ساخته میشد بهتر بود.هیچ کس به اندازهی کارگرها مطمئن باشید زحمت نمیکشد. ما هر چی کرم کارفرما باشد میگیریم با اونکه قیمت 40 تومن است. ولی کارگرها مجبورند بروند. یک تکه نان خشک الان 500 تومن قیمتش است. ما صبح تا غروب زحمت میکشیم و کار میکنیم.
حسین نارویی میگوید: اهل گرگان هستم قبلن در کارخانه گچ بودهام ولی به علت مشکلاتی که داشتم و مرخصی نمیدادند از کارخانه بیرون آمدم.سه ماه هم هست اومدم دور میدون میایستم تا شاید کاری باشد ولی متاسفانه نتونستم بروم سر کار.
وی میگوید: یارانه هم چیزی است که چند روز هزینهها را تامین کند ولی نسبت به گرانی که آورده است ناچیز است.
حسین نارویی از مسوولین میخواهد که به کارگرانی که دور میدان هستند احترام بیشتری بگذارند.
وی میگوید: مگر ما گناه کردهایم که لباس کارگری به تن داریم. بارها شده است که مامورین با بی احترامیتمام با ما برخورد کرده اند. و اول صبح میآیند و انواع توهینها را به ما میکنند. همین طوری کارگران اینجا برای اینکه چه کسی زودتر سر کار رود با هم بحث دارند حالا باید از مامورین هم بی احترامیبشنویم؟
به نظر من اگر نوبت دهی انجام شود خیلی بهتر است. اینطوری کار به همه هم میرسد نه فقط به من که جوان هستم و میتوانم سریع تر به فردی که کارگر میخواهد برسم. ساماندهی اینجا بسیار بد است حتی ما انقدر ارزش نداریم که یک آبسرد کن داشته باشیم؟ نه سایه بانی و نه وسیلهای که ما را گرم کند یا خنک. در زمستان روی جداول سرد در تابستان روی جداول گرم باید بنشینیم؟
باز هم خواهش میکنم مامورین با احترام با ما برخورد کنند و اگر بخواهیم اعتراضی کنیم به خاطر ترس که بیکارتر از این نشویم حرفی نمیزنیم. یک بار خودشان لباس کارگری تن کنند و به میان ما بیایند و ببینند که ما چطور مشکلاتی داریم.