صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

به بهانه روز بزرگداشت فردوسی با یادی از دکتر ریاحی

تو داد و دهش کن؛ فریدون توئی!

۱۳۹۵/۰۲/۲۵ - ۱۴:۰۹:۱۵
کد خبر: ۴۰۴۸۴۷
معجزه فردوسی را نمی توان در ظهور صدها شاعر ملی و فرهیخته در ایجاد اعتماد و افتخار به ملیت در میلیون ها نفر ایرانی خلاصه کرد. شعر حکیم فردوسی گاهی افرادی را از بن و ریشه عوض کرده است.

گاهی در گردش لیل و نهار، حوادث پر معنایی رخ می دهد تا گناه سهو و اشتباه زودباوری را از کارنامه اندیشمندان متافیزیک بشوییم و چیزی را باور کنیم که پایه علمی ندارد. سالروز درگذشت دکتر امین ریاحی با سالروز درگذشت فردوسی، حکیم بزرگ توس و سفر آخر سپانلو همزمان شد تا هر سال از آن‌ها یاد کنیم. اگر دکتر امین ریاحی می دانست که روزی بار سفر می بندد که در سالروز آن، هر سال مردم، یاد و نام حکیم ابوالقاسم فردوسی را در هر کوچه و برزن و شهر فریاد می زنند و بر جنازه اش کرمانی خوش نام و پرآوازه حجت حق دعایی نماز می خواند، هنگامی که کتاب های سرچشمه های فردوسی شناسی و چهل گفتار در ادب فارسی را می نوشت آن‌ها را بر چشم می گذاشت و غبار آن کتاب ها را توتیای چشم می کرد.

ابوالقاسم فردوسی، تاریخ ایران و زبان فارسی را از مرگ حتمی نجات داد و روح تازه ای در رگ های ایرانیان برای همه زمان ها در همه ی مکان ها دمید. اگر بوی می است از میخانه اوست. معجزه فردوسی را نمی توان در ظهور صدها شاعر ملی و فرهیخته در ایجاد اعتماد و افتخار به ملیت در میلیون ها نفر ایرانی خلاصه کرد. شعر حکیم فردوسی گاهی افرادی را از بن و ریشه عوض کرده است. نمی خواهم از دکتر ریاحی، استاد کزازی، دکتر خالقی سخن بگویم. از اولین ارتشبد رژیم شاه یاد می کنم که با شعر فردوسی هرچند زندگی مادی خود را بر باد داد اما در برهه ای از زندگی افتخاری آفرید که باید هزاران درود بر روح فردوسی فرستاد.

 ارتشبد عبدا... هدایت اولین ارتشبد زمان شاه و وزیر جنگ یک روز با چهار ستاره بر دوش در دفترش نشسته بود، یک ژنرال وارد اتاق می شود. بدون اجازه بر مبل می نشیند و پاهای خود را بنا به رسم خود روی میز می گذارد و مجله ای را ورق می زند. ارتشبد هدایت که بارها و بارها در تنهایی شاهنامه ی فردوسی را خوانده است و در زورخانه ها هنگام بازدید اشعار فردوسی را از حنجره مرشد زورخانه ها شنیده است و گاهی از بلندگوی پادگان شیر خدا، اشعار فردوسی را گوش داده است با دیدن این بی ادبی از یک آمریکایی به خشم می آید و افسر مسؤول دفتر را صدا می زند و فرمان می دهد او را از اتاق اخراج کند. افسر آمریکایی را با خفت از اتاق بیرون می کنند اما همچنان که حکیم فردوسی در برابر سلطان محمود تاوان سنگینی را برای دفاع از رستم دستان و سیاوش و کاوه و گیو و... و یک کلام زبان و فرهنگ و ادب فارسی داد این ارتشبد که همه سلول های تنش غرق آموزش های غربی است روز بعد هنگامی که به حضور شاه می رسد، شاه می گوید مثل اینکه دیروز عصبانی بودید! تیمسار هدایت می گوید، بله قربان. باید به این تازه واردها می فهماندم که اگر در دنیا نژاد متمدنی وجود دارد ما ایرانی ها هستیم نه این تازه به دوران رسیده ها.رفتار این ارتشبد که در عقد پیمان بغداد هم به نفع ایران ادامه یافت، سرانجام باعث شد که پس از برکناری زود هنگام به دادگاه برود و در برابر مشتی چپاول گر به اتهام سوء استفاده محکوم و راهی زندان شود و پس از زندان و اخراج از ارتش و در 64 سالگی در تنهایی بمیرد. اما افسران و درجه داران آن دوران در تنهایی از او یاد می کردند و هر زمان که نامی از فردوسی به میان می آمد از شاگردش، هدایت یاد می کردند. امروزه در شرایط روزگاری که بر جهان می رود به قول استاد کزازی، لزوم یادگیری و گسترش فرهنگ شاهنامه وظیفه ملی و میهنی هر ایرانی است. در هر شرایطی سعی کنید نسل جوان را با شاهنامه آشتی دهید.

هدیه دادن کتاب شاهنامه به جوانان به بهانه های زیاد، بهترین شیوه است. در مراسم عروسی هنگامی که به دیدار داماد و عروس می‌روید به جای تاج گل که در برابر بادهای روزگار بی دوام است، شاهنامه‌ای را تقدیم عروس و داماد کنید و برای آنها خوشبختی همچون نیک بختی قهرمان های شاهنامه چون زال و نریمان و رستم و... آرزو نمایید. اگر در مراسم ماتم عزیزی به مناسبت هفتمین یا چهلمین روز می روید به جای تاج گل یک جلد شاهنامه هدیه کنید و بنویسید که رستم هم در مرگ سهراب و در مرگ شاگردش سیاوش، درد کشید. اگر به جشن تولد می روید با هدیه شاهنامه از عشق فرنگیس به هنگام زادن فرزندی چون کیخسرو و از تولد سهراب در دامان تهمینه یاد کنید. اگر به جشن زایمان می روید با هدیه شاهنامه به یاد آورید که اولین زایمان که به غلط «سزارین» نام دارد، سالها قبل در ایران آن هم زمانی که پهلوی مادر رستم شکافته شده است و پزشکان آن روزگار، رستم را از پهلوی مادر بیرون آوردند، رخ داده است.

 شاهنامه در غم و شادی ما شریک است. یکی از شاگردان حکیم فردوسی، دکتر امین ریاحی است که دعایی بر پیکرش نماز آخر را خواند و نام خود و کرمان را با افتخارات این استاد گره زد. در این خزان ها که برگ ریزان شاگردان فردوسی است، نباید اجازه داد این باغ، بی درخت گردد و باید در فکر تربیت ریاحی ها در آینده بود.

 دکتر ریاحی دست پرورده ی استاد سعید نفیسی است. بعدها با استاد مجتبی مینوی، محمد تقی دانش پژوه و ایرج افشار دست به پژوهش زد و تا پایان عمر هرگز کتاب رابر  زمین نگذاشت. هر جا نمی از شراب نام و اندیشه حکیم فردوسی بود به سراغ آن رفت و بر چشم نهاد و با اشک چشم همراه کرد و در کوزه ریخت تا شرابی دیگر شود. عالم آرای عباسی، مرصادالعباد، کشف الاسرار میبدی و... را تصحیح کرد. غبار از اثر کسایی مروزی زدود اما همچنان که مرگ گیو و گودرز و کاوه و سهراب و سیاوش و حکیم فردوسی و سپانلو و ارفع و بابایی کرمانی و... را در بر گرفت به سراغ این عزیز نیز آمد و روز جمعه، بیست و پنجم اردیبهشت ماه او را از ما گرفت. زنده یاد ریاحی سال‌ها با همایون صنعتی در انتشار کتاب‌های درسی همکاری کرد. جایزه بهترین کتاب سال را در سال پنجاه دریافت کرد. روزی که رفت، جنازه اش را حجت الاسلام دعایی، ایرج افشار، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر موحد، دکتر ژاله آموزگار، فریدون مشیری و عبدالرحیم جعفری بنیان گذار انتشارات کبیر همراهی کردند. اما روزی که فردوسی را به سوی گورستان می بردند در توفانی از توهین و اخم گروهی عقب افتاده و مرتجع او را در باغی به خاک سپردند. همین شعر فردوسی را اگر آویزه گوش کنیم و آن را از تئوری به پراتیک تبدیل کنیم، روح او شاد خواهد شد.

(بیا تا جهان را به بد نسپریم/ به کوشش همه دست نیکی بریم/ بداد و دهش یافت آن نیکویی/ تو داد و دهش کن فریدون تویی)

نظر شما