بر اساس آمارها در حال حاضر بیش از نیمی از جمعیت جوان کشور را دختران تشکیل می دهند و این جمعیت قابل توجه به 12 میلیون نفر می رسد؛ بنابراین اگر برنامه مدونی برای اوقات فراغت و توسعه فعالیت های اجتماعی آنان در نظر گرفته نشود این فرصت های انسانی تبدیل به بار جمعیتی و معضلی اجتماعی خواهند شد؛ چراکه اعتیاد ،خشونت و فرار از خانه در راس آسیب هایی قرار دارند که دختران جامعه ما را تهدید می کنند.
اگر چه درصد کمی از کل معتادان کشور را زنان تشکیل می دهند اما اعتیاد دختران و زنان را می توان بعنوان بزرگترین آسیب اجتماعی کشور تلقی کرد و آنچه که نگران کننده است کاهش سن مصرف مواد اعتیاد آور در بین دختران و استفاده از مواد محرک صنعتی است که آثاری بیش از مواد مخدر سنتی بر ذهن و زندگی اجتماعی دختران بر جای می گذارد.
با توجه به پژوهش های بعمل آمده؛ کنجکاوی،تفریح ، کسب لذت،فشار گروههای دوستان و رهایی از مشکلات خانوادگی از عواملی است که دختران را به سوی مصرف مواد اعتیاد آور سوق می دهد .لازم بذکر است که از موارد یاد شده کسب لذت از وزن بالایی برخوردار بوده و نشان از خلاء هایی دارد که نشان می دهد نظام اجتماعی در مقوله سلامت و برقراری ساز و کار نشاط اجتماعی ناتوان عمل کرده است.
بر همین اساس به نظر می رسد که اولویت های آموزشی بایستی دچار تغییرات بنیادی گردد و هیجان های احساسی و عاطفی دختران نوجوان در جامعه و در قالب اوقات فراغت و در مسیر صحیح بایستی هدایت گردد؛ زیرا اگر به نیازهای عاطفی ، شور و هیجان دختران پاسخی شایسته داده شود بطور قطع به افزایش اعتماد به نفس آنان کمک می شود و نوجوانی که از اعتماد بنفس و شناخت کافی نسبت به محیط اجتماعی خود برخوردار باشد به هیجانات و لذت های زود گذر دل خوش نمی کند.
گفتنی است که فشار دوستان در رابطه با مصرف مواد اعتیاد آور، دختران را بیش از پسران تحت تاثیر قرار می دهد و از سوی دیگر در رابطه با پیامدهای روانی و اجتماعی اعتیاد مشاهده می کنیم که دختران درجات شدیدتری از نابسامانی های روانی و اجتماعی را در جامعه سنتی تجربه می کنند؛ بعبارتی آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد در هر دو جنس مرد و زن میتواند بروز یابد ولی تبعات و آثار سوء آن برای زنان و دختران حادتر است.
دختران در مقایسه با پسران بیشتر دچارعوارض و بیماری های ناشی از روابط جنسی و ایدز قرار می گیرند و تجربه طرد اجتماعی در آنان معضلات بیشماری را نسبت به پسران ایجاد می کند زیرا دختران معتاد در مقایسه با پسران بیشتر در معرض شریک جنسی معتاد قرار می گیرند در واقع اکثر دختران بطور معمول توسط مردانی که رابطه صمیمی با او دارند و سنی بالاتر از خود او دارند معتاد می شوند . بیش از 25 درصد دختران و زنان معتاد به هروئین توسط دوستان نزدیک یا همسرانشان معتاد شده، در حالیکه این عدد در مردان به کمتر از 5 درصد میرسد.
دخترانی که اعتیاد دارند بیش از دختران سالم در معرض انواع خشونت ها قرار می گیرند؛ در 90 درصد موارد دختران معتاد حداقل یک بار در زندگی شان مورد سوء استفاده جنسی قرار گفته و بطور قطع همه آنها انواع خشونت های کلامی و فیزیکی را تجربه می کنند. نکته در خور توجه اینکه خشونت های مورد نظر در دختران بیشتر در بین خانواده و روابط نزدیک احساس می شود؛ اما خشونت های اعمال شده در مردان بیشتر بیرونی و در موقعیت های غیر صمیمی اتفاق می افتد که این خشونت های تحمیل شده خود نیز می تواند علت تشدید شدن اعتیاد در این دسته از دختران باشد.
متاسفانه باورهای سنتی دختران معتاد را با انگ هایی همچون بی مسئولیت، بی بند و بار و بی عفت طرد می کند و دختران معتاد در اجتماعات سنتی نه بعنوان بیمار ، آسیب دیده و قربانی خانواده ای نابسامان که بایستی مورد حمایت های اجتماعی قرار گیرند بلکه بعنوان یک طعمه جنسی تلقی می گردند. در این بین یکی دیگر از آسیب هایی که بعنوان معضل اجتماعی مطرح است فرار دختران 14 تا 18 ساله از منزل است که این پدیده بطور بالقوه می تواند منشاء بسیاری از انحرافات اجتماعی مانند تن فروشی،اعتیاد یا توزیع مواد مخدر باشد . خانه گریزی معلول اختلال نهاد خانواده، فقر ناشی از بیکاری وحاشیه نشینی است که خود زمینه آسیب ها و کجروی های بعدی را فراهم می کند زیرا بر اساس بررسی های بعمل آمده اکثر دختران فراری در روز دوم فرار از خانه مورد سوء استفاده و تجاوز قرار می گیرند و در مدت زمان کوتاهی معتاد می شوند؛ لذا یکی از نگرانی ها در این باره این است آگاهی و حساسیت های خانواده در جامعه ما همیشه یک قدم عقب تر از آسیب هایی است که بطور بالقوه می تواند دختران را تهدید کند.