در افق نگاهت پرنده ای ، نغمه خوان عشق است و اندیشه ات تجلی باشکوه ترین جلوه های ایمان و انفاق.
خشت هایی که روی هم گذاشته می شود خط به خط تفسیر انسانیت تو و ردیف های موزون مهرند.
دیوارهایی که قد می کشند ، فصل جدایی تو از تعلقات دنیایند و سقف هایی که با همت والایت شکل می گیرند و با عاطفه سرشارت مستحکم می شوند سایه سار همدلی و یاری اند.
از رهگذر روزها ، هفته ها و سال هایی که می گذرد ، از فراز اهتمامی سترگ و عزمی راسخ، معمار بنای نیک اندیشی و معرفت هستی و دستانت که اضلاع سبز بهارند در رگ های روزگار رایحه امید را منتشر می کنند.
تاریخ ، گواه روشن رفتار بارانی ات و صفحه به صفحه آینه دار سخاوت توست.
فرهنگ ، میراث دار فکر و فرزانگی تو می شود و فراتر از زمان و مکان در ذهن ها و قلب ها ، ماندگاری و جاودانگی از آن توست.
باید نشان تو را که طلایه دار زیباترین مصادیق زلال نیکی و نجابتی از آسمان گرفت ، باید سراغت را از دل و جان کسانی گرفت که در باغ دانشی که سبز از تلاش جاودانه توست الفبای آزادگی آموخته اند.
تو ای سرو همیشه جوان بوستان وارستگی و ای قصیده موزون کرامت ، بمان تا از نگاهت باز چراغی آویزم در تاریک زار سرد دنیا...
اما تو تا ابد می مانی ، تمام نخواهی شد ، تکرار می شوی در هر نفسِ آرام دانش آموزی که در امنیت و آرامشِ کلاس ، بالنده و از عصاره آگاهی لبریز می شود.
تکرار می شوی درهر قطره باران نگاه معلمی که در فضایی آغشته به صفای یادت ، در مکانی مملو از آراستگی ، انسان بودن را می آموزد.
تو تمام نخواهی شد ، تکثیر می شوی در آینه دیدگان فرزندان این دیار ، منعکس می شوی در نگاه پدران و مادرانی که از لطف بی دریغت ، دلشان قرص و خاطرشان امن است.
تو تا همیشه خواهی درخشید بر پیشانی این سرزمین که از دیرباز مهد کرامت و بخشش بوده است.
آری تو، ای اسوه کرامت و احسان ، هرگز و هرگز تمام نخواهی شد.