صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

نگاهی به موسیقی نواحی و اهمیت پژوهش دراین هنر دیر پای مرز و بوم

صدای موسیقی نواحی نباید خاموش شود

۱۳۹۵/۰۴/۲۰ - ۱۳:۵۴:۵۵
کد خبر: ۴۲۹۱۱۴

نام سید فواد توحیدی با پژوهش گره خورده است. ایشان گفته است: پژوهش لازمه هنر است. وقتی ندانیم چه داریم، چگونه می توانیم برای آن برنامه ریزی کنیم!؟ پژوهش در هنر پیدا کردن گنج هایی است که سرمایه و داشته های ما برای خلق آثار جدید و فاخر است به نوعی کشف هویت فرهنگی ماست. (سخن تازه 26/3/95)

هنر این هنرمند مردمی و دلسوز از روزی که از هفت سالگی با شنیدن صدای قیچک از یک کولی دوره گرد آغاز شد و اینک نام او زینت موسیقی کرمان از مرزها گذشته است. اما اگر صدای قیچک آن کولی اولین جرقه شناخت حسی را در این کودک به وجود آورد و راه تکامل را برایش فراهم کرد معلوم نیست آن کولی در کوران زندگی چه شده بی شک پس از سال ها آوارگی روزی در گوشه ای قیچک را زمین گذاشته است و گمنام درگذشته است.

این سرنوشت بسیاری از هنرمندان گمنام این مرز و بوم است که تازگی ها با ابتکار سید فواد به عنوان موسیقی نواحی استان مطرح می شوند. افرادی چون صاحب این قلم که از الفبای موسیقی چیزی نمی داند حق ندارد در مورد نجات این موسیقی اظهار نظر کند اما سید فواد توحیدی کاری کرده است که افرادی غیرحرفه ای هم با شنیدن صدای موسیقی محلی به وجد بیایند. احساس کنند با آن قرابت دارند. همیشه هر شناخت حسی از موسیقی به شناخت تعقلی و به ادراک و استنتاج ختم نمی شود. گاهی بین آنها فاصله می افتد. اگر نیوتن با افتادن سیبی قانون جاذبه را کشف می کند و ارشمیدس در خزینه حمام قانون معروف را می یابد، این رویداد برای همه اتفاق نمی افتد. اغلب برای کسانی رخ می دهد که سال ها قبل از مرحله شناخت حسی درباره آن موضوع گذشته باشند و تلنگری لازم است که به شناخت تعقلی و ادراک ختم شود. بهترین مصداق این ادعا همین سید فواد توحیدی است. هزاران نفر از ما در کودکی شاید در روستاها صدای قیچک را از کولی های دوره گرد شنیده ایم اما چون زمینه شناخت در ما نبود از آن گذر کردیم.

سید فواد قبل از هفت سالگی بی شک با پدربزگواری چون سید محمود توحیدی «ارفع» در خانه شناخت حسی از موسیقی و ارزش آن کسب کرده است  و پدر بزرگوار او هم چون عشق را در او می بیند با سیم برق و کاسه و چوب یک ساز برایش می سازد.

موسیقی نواحی برگزار شده است و سید فواد با هزینه شخصی توانسته است این هنرمندان گمنام را در شهرها و روستاهای کرمان شناسایی کند و چنان آن را در محافل هنری مطرح کند تا پژوهشگر ارزنده ی کشور محمدرضا درویشی به کرمان سفر کند و به طور عینی آنها را بشنود و فریاد بزند که حتی به قیمت فروختن ماشین و لوازم شخصی کار پژوهشی را در کرمان دنبال کنید.

و سید فواد با حدود  انجام یکصد سفر به نواحی مختلف کار پژوهش را دنبال می کند اما گام بعدی که ایشان باید بردارد و نیاز مبرم به حمایت دارد، این است که تنها با شنیدن این آواها اکتفا نکند. بسیاری از این هنرمندان گمنام دوران سالمندی را با فقر می گذرانند و با وزش باد خزانی چون برگ از درخت جدا می شوند. همه اندوخته ها و مهارت های خود را زیر خاک می برند. این عزیزان با مقوله آموزش و آموزشگاه آشنا نیستند و همین است که رسالت سید فواد و بزرگان موسیقی استان را چند برابر می کند. هنگامی که یک کولی می تواند قیچک را به گونه ای بزند که بر دل یک کودک هنرمند زاده آتش بزند باید در طول زندگی خود به دل بسیاری از کودکان زادگاه و طبقه خود هم زده باشد. سید فواد می گوید: موسیقی خاص هر منطقه با توجه به فرهنگ هر منطقه شکل می گیرد و موسیقی نواحی موسیقی مادر و مولد است. (مصاحبه با سخن تازه 26/3/95)

این فرهنگ یک شبه در آن منطقه به وجود نیامده است و هنوز هم هست و اگر بتوان مقوله آموزش را به این مناطق برد، ده ها جوان دیگر از پستان این مادر، شیر هنر نوش می کنند و آن را زنده نگه می دارند. آموزش در این نواحی اگر بخواهد در چهارچوب مقررات اداری و دریافت مجوز تاسیس آموزشگاه باشد هرگز عملی نیست.

سید فواد می داند این موسیقی در مناطقی رشد کرده است که مردم آن منطقه سال ها تحت استثمار وحشیانه در فقر و فاقه غنوده اند. جوانان و نوجوانان این مناطق با اینکه شناخت حسی نسبت به این موسیقی دارند و باید علاقه و شوق هم در بعضی باشد اما نمی توانند هزینه و شهریه و دستمزد استادی را بپردازند. استاد هم اغلب با فقر درگیر است و غم نان دارد. برای حل این مشکل باید فکری کرد در جهان بخواند و از برکت نام و هنر او هزاران جهانگرد را به سوی این مرز و بوم بکشاند که با  هزینه کرد میلیاردها دلار هم انجام آن امکان پذیر نباشد. نگذارید بیش از این ضرر کنیم و هنرمندان را با دستان پر هنرشان با اندیشه بالایشان را به خاک سرد بسپاریم تا در آینده با افتخار بگوییم ما داشتیم! بله ما باربد و نکیسا داشتیم. ما چنگ رودکی داشتیم. ما بوی جوی مولیان داشتیم! اما با آنها چه کردیم!؟

 

نظر شما