به گزارش خبرگزاری برنا، در ادامه برنامههای سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه 11 مرداد فیلم «سونات پاییزی» ساخته اینگمار برگمان در تالار استاد ناصری به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور عزیزالله حاجی مشهدی و حسین عیدیزاده برگزار شد.
در ابتدای این نشست عیدیزاده ضمن اشاره به «سونات پاییزی» به عنوان آخرین فیلم سینمایی برگمان گفت: پس از آن برگمان دست به ساخت فیلم های تلویزیونی زد که البته بعدها به شکل سینمایی نیز به اکران درآمدند. «سونات پاییزی» محصول دورانی است که او با اتهام فرار مالیاتی در سوئد روبرو بود و بنابراین فیلم را در تبعیدی خودخواسته و در نروژ ساخته است. بعدها عدم صحت این اتهام روشن شد ولی او ترجیح داد تا مدتی در سوئد به فیلمسازی ادامه ندهد.
پس از آن حاجی مشهدی به مولفه های سینمای برگمان پرداخت و گفت: برگمان روحیه ای دقیق و موشکافانه در مبانی روانشناختی رفتار آدمی دارد. در «سونات پاییزی» شاهدیم بغض های فروخورده افراد، چگونه بند به بند و گره به گره باز شده و نما به نما به شکلی عمیق و تاثیرگذار به تصویر کشیده می شود. با پیش رفتن فیلم، شاهد بازگشایی کلاف عقده های جدی تری هستیم. ما نیز به عنوان بیننده فیلم، لحظه ای فرصت فکر کردن به چیزی جز آنچه در قالب کلمات می شنویم، نداریم. فیلم هم در زمان گذشته و هم در زمان حال در جریان است و این رفت و برگشت، مانع از یکنواختی فضای داخلی و خلق تنوع تصویری می شود.
این منتقد سینمایی افزود: «سونات پاییزی» در یک دایره بسته در جریان است، در هر دو صحنه آغازین و پایانی شاهد نامه نوشتن «ایوا» و معارفه او توسط «ویکتور» هستیم. معارفه ای نمایش گونه که به پرده خوانی شبیه است. در سکانس آخر شاهد نمایی با حضور سه نفر هستیم که به هوشمندانه ترین شکل ممکن ساخته شده است. برگمان همواره تلاش کرده خود را به رنج های دنیای زنان نزدیک کند. او به شکلی تلخ و آزار دهنده رنج زنان را به تصویر می کشد، به طوری که می توان گفت هیچ زنی در سینمای جهان نتوانسته به این خوبی از پس مسائل روانشناختی «دنیای زنانه» بر بیاید. آنچه در «سونات پاییزی» دیدیم، به نوعی حدیث نفس کارگردان و همین طور اینگرید برگمان است. در واقع برگمان قدم به حیطه ای می گذارد که بر آن اشراف دارد.
وی در بخش دیگری از تحلیل خود به مساله همذات پنداری تماشاگر با شخصیت های فیلم پرداخت و گفت: از منظر تماتیک و مضمون شناختی، در این فیلم شاهد به تصویر کشیدن مصائب و رنج های بشر هستیم. از این رو همه افراد کم و بیش می توانند با فیلم ارتباط برقرار کنند. به ویژه که اکثر انسان ها در گذشته خود مشکلاتی داشته اند که بر زندگی کنونی آنها نیز تاثیرگذار است. به عنوان مثال زمانی که به بن بست می خوریم و خلأ وجود افراد حامی را احساس می کنیم. با این وجود به گمان من، فیلم پایانی امیدوارکننده دارد؛ اینکه با ارسال نامه دوم «ایوا» به مادرش، کانون گرم خانواده دوباره می تواند شکل بگیرد. اگرچه برگمان حکمی قطعی در این زمینه صادر نمی کند. ضمن اینکه تفکرات فلسفی برگمان به باورهای مذهبی خاص او گره خورده است؛ در اکثر فیلم های او شاهد تقابل نیروهای خیر و شر هستیم. با این وجو، شک و تردیدهایی هم دارد و به پرسشگری از این مفاهیم نیز دست می زند.
حاجی مشهدی اضافه کرد: از نظر ساختار بصری بسیار دشوار است که بتوانید در یک فضای محدود داخلی حدود 90 دقیقه ضرباهنگ فیلم را حفظ کنید. تماشاگر در هیچ لحظه ای از فیلم احساس کسالت و خستگی نمی کند و این اعجاز یک کارگردان کارکشته را نشان می دهد. این امر را در بازی گرفتن از بازیگران فیلم نیز می بینیم. در حالی که گریم در سینما و مجموعه های تلویزیونی ایران شبیه به صافکاری روی صورت بازیگران است، برگمان بازیگرانش را در عادی ترین حالت به کار می گیرد. از این رو ترس و خشم و وحشت را به روشنی می توان در چهره بازیگران مشاهده کرد.
وی در بخش پایانی صحبت هایش گفت: بازیگران ما از جنبه ای دیگر نیز می توانند از این فیلم درس بازیگری بگیرند؛ به رغم رنج های فراوان، شخصیت های فیلم هیچ مبالغه ای در بازی ندارند. برخلاف بازیگران ما که تمام هم و غم شان خوب دیده شدن و قرار گرفتن در نماهای درشت است. تمام این ریزه کاری ها در فیلم مورد توجه برگمان است. فکر می کنم تماشای آثار کلاسیک سینمای جهان، بیشتر از هر کلاس درسی برای بازیگران ما آموزنده خواهد بود. آنطور که بازیگران فیلم گفته اند، حضور برگمان در پشت صحنه حسی دوگانه و متناقض نما برای آنها داشته است؛ نخست ایجاد حسی اطمینان بخش در بازیگر که با وجود برگمان کار بدون هرگونه نقصانی انجام خواهد شد، حتی اگر به قیمت گرفتن 40 برداشت از یک صحنه باشد. دوم احساس ترس از برگمان که مبادا از پس آنچه مدنظر اوست بر نیایند.
در بخش دیگری از این نشست خسرو دهقان که در میان تماشاگران حضور داشت، به بیان نظرات خود در خصوص فیلم پرداخت و گفت: به نظر می رسد در «سونات پاییزی» به شکلی شاهد نقد هنر نیز هستیم؛ اینکه زندگی خود را تلف می کنیم تا هنر را پاس بداریم. برگمان به طرح این سوال می پردازد که در این کشاکش پیچاپیچ، چه چیزی را فدای چیز دیگری می کنیم؟ او در آثار دیگر خود هم به این قضیه می پردازد که درگیر شدن در عرصه هنر، به خصوص هنر موسیقی، چگونه چنین شکافی در زندگی هنرمند بوجود می آورد. برگمان به شخصه درگیر این مسائل بوده و به نوعی نقد زندگی شخصی و شاید نوعی پشیمانی و اعتراف به اشتباه از جانب او نیز محسوب می شود. برگمان خود را محاکمه می کند که به عنوان یک هنرمند، تا چه حد به دیگر ابعاد زندگی پرداخته است؟ وی در پایان گفت: برگمان فیلمسازی اجتماعی و سیاسی نیست و به زور هم نمی توان او را به این صورت تصویر کرد. دغدغه برگمان همان دنیاهای درونی و روانی افراد است.