به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، ساعت 17:00 مورخه 12/10/1394 و از طریق مرکز فوریت های پلیسی 110، یک فقره کشف جسد در مسیر رودخانه کن واقع در روستای جهان آباد به کلانتری 170 کهریزک اعلام شد.
با حضور کارآگاهان اداره دهم و تیم تشخیص هویت در محل، بررسی های اولیه بر روی جسد انجام و با توجه به دلایل و شواهد بدست آمده ( وجود آثار شکستگی بر روی سر متوفی ) وقوع جنایت محرز شد که بلافاصله هماهنگی لازم با مقام قضایی دادگاه بخش کهریزک انجام شد.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "قتل عمـد" و به دستور رئیس شعبه 103 دادگاه عمومی بخش کهریزک، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
*شناسایی هویت جسد:
در اولین مرحله از تحقیقات، کارآگاهان اداره دهم با بررسی پرونده های فقدانی موفق به شناسایی هویت متوفی بنام "مرتضی . و" ( 24 ساله ) شدند که بنا بر طرح شکایت اعضای خانواده اش، در مورخه 11/10/1394 از خانه خارج شده و پس از آن مراجعتی به منزل نداشته است.
*ازدواج سنتی در 13 سالگی:
در همان مراحل اولیه ی تحقیقات، کارآگاهان اداره دهم اطمینان پیدا کردند که انگیزه وقوع جنایت نمی توانسته "انجام سرقت" و یا "اختلافات مالی و درگیری فرد یا افرادی با مقتول" بوده باشد؛ لذا در ادامه رسیدگی به پرونده، تحقیقات بر روی اعضای خانواده ی مقتول آغاز و کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که مقتول و همسرش بنام لیلا ( 18 ساله ) طی یک ازدواج کاملا سنتی و البته بدون لحاظ شدن رضایت آنها و صرفا بواسطه نشانه گذاری طرفین در دوران طفولیت، 5 سال پیش با یکدیگر ازدواج کرده و طی این مدت نیز درگیری های متوالی با یکدیگر داشته اند؛ همچنین در ادامه مشخص شد که همسر متوفی ( لیلا)، پیش از ازدواجش دارای خواستگار دیگری بنام "حسن . الف" بوده و علاقه شدیدی نیز مابین آنها وجود داشته است.
*تحقیقات از همسر مقتول:
کارآگاهان اداره دهم با اطمینان از وقوع جنایت در محلی دیگر و احتمال وقوع جنایت خانوادگی، به تحقیق از همسر مقتول ( لیلا ) پرداختند؛ تحقیقات از لیلا از ساعت 08:00 مورخه 18/05/1395 آغاز شد اما او در تمامی اظهاراتش منکر هرگونه مشارکت در مرگ همسرش بود تا نهایتا در ساعت 16:00 مورخه 18/05/1395 لب به اعتراف گشود و به مشارکت در قتل عمـد و مرگ همسرش اعتراف کرد.
لیلا در اعترافاتش ضمن معرفی "حسن . الف" ( 23 ساله ) به کارآگاهان گفت: "شب قتل، من و همسرم در منزل بودیم؛ حوالی ساعت 03:00 مورخه 10/10/1394 بود که حسن به در منزل آمد؛ بعد از اینکه من در خانه را باز کردم، او مرا هل داد و داخل حیاط شد؛ [ حسن ] یک میله آهنی در دست داشت و گفت: "امشب می خواهم مرتضی را به قتل برسانم". مرتضی خواب بود؛ من داخل حیاط ماندم و حسن به داخل [ خانه ] رفت؛ بعد از گذشت حدود نیم ساعت، حسن از ساختمان ( خانه ) بیرون آمد؛ میله ای که در دست داشت، خونی بود .
از من کیسهای پلاستیکی خواست تا [ مرتضی ] را انتقال دهد. [ حسن ] ماشینش را آورد جلوی در حیاط؛ من هم کمکش کردم تا جسد مرتضی را داخل ماشین که [ یک دستگاه ] پراید مشکی بود قرار دهد؛ بعد حسن خودش تمام وسایل مقتول را جمع کرد و همراه جسد برد. حدود ساعت 04:00 صبح، حسن از خانه ما خارج شد و به من گفت: "فعلا هیچگونه ارتباطی با هم نمی گیریم تا آب ها از آسیاب بیفتد؛ بعد یک روز همراه مادرم، برای خواستگاری به خانه تان می آییم".
*دستگیری عامل اصلی جنایت:
با اعتراف صریح متهم (همسر مقتول) مبنی بر ارتکاب جنایت توسط "حسن . الف"، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی ضمن شناسایی مخفیگاه حسن در شهرستان اسلامشهر و انجام هماهنگی با مقام قضایی، به این شهرستان اعزام شده و در حالیکه وی قصد داشت تا با یک دستگاه خودرو پراید مشکی از محل متواری شود، او را نیز تنها پس از چند ساعت از اعتراف لیلا و در همان تاریخ 18/05/1395 دستگیر و به اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند.
*لیلا دروغ می گوید:
"حسن . الف" پس از انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ ، صراحتا به ارتکاب جنایت اعتراف کرد اما پس از اطلاع از اظهارات لیلا مبنی بر مشارکت نداشتن در ارتکاب جنایت به کارآگاهان گفت : "در شب جنایت (10/10/1394) بنده با هماهنگی که از قبل با لیلا داشتم و زمینه قتل را آماده کرده بود و عنوان داشته بود که "ساعت 02:30 شب بیا و عشقت را به من ثابت کن" ، به منزل آنها رفتم . در حالیکه مقتول داخلِ خانه خواب بود ، تا ساعت 03:30 بامداد [ در داخل حیاط ] با هم صحبت می کردیم ؛ بعد بهمراه لیلا وارد اتاق شدم و بالای سر مقتول رفتم و پس از مقداری کشمکش ، با چکشی که از چند روز قبل به لیلا داده بودم [ و او در خانه مخفی کرده بود ] ضربه ای به سر مقتول زدم ؛ همزمان با من ، لیلا نیز یک بالشت را روی صورت مقتول فشار می داد تا صدایش در نیاید چون پدر و مادر لیلا در منزل کناری زندگی می کردند . [ بعد از اینکه کار مقتول تمام شد ] شوکه شده بودم ؛ حتی یک لحظه می خواستم تا آنجا را ترک کنم ؛ .... ؛ از لیلا مقداری پارچه گرفته و دسته و پای مقتول را بستم ؛ [ جسد ] را داخل کیسه پلاستیکی گذاشتم و با کمک لیلا ، مقتول را تا حیاط آوردیم . لیلا داخل کوچه را دید ؛ کسی نبود ؛ من ماشین خودم را آوردم جلوی در [ خانه ] ؛ بعد مقتول را با همدیگر روی صندلی عقب ماشین گذاشتیم و داخل یک رودخانه انداختیم " .
سرهنگ کارآگاه حمـید مکرم ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت : "با توجه به اعترافات صریح هر دو متهم ، قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضایی صادر اما به علت ارتکاب جنایت در شهرستان اسلامشهر ، هر دو متهم جهت ادامه رسیدگی به پرونده در اختیار پلیس آگاهی و مقام محترم قضایی شهرستان اسلاهشهر قرار گرفتند " .