به گزارش خبرگزاری برنا، این نشست با ارائه خلاصهی پژوهشی از حمید باقریان آغاز و علیرضا داودنژاد و منوچهر محمدی نیز به عنوان سخنران و سعید قطبیزاده به عنوان مجری- کارشناس در این نشست حضور داشتند.
حمید باقریان در ابتدای پژوهش خود به تقسیمبندی اقتصادی ما اشاره میکند که سینما همیشه به عنوان یک کالای لوکس در نظر گرفته میشود و قدرتی تقریباً انحصاری برای تهیهکننده و توزیعکننده ایجاد میکند. با توجه به بررسیهایی که انجام داده است به این نتیجه رسیده که هر فیلم باید یک قیمت مخصوص به خود را داشته باشد و نه اینکه تمامی فیلمها با یک قیمت بلیط به فروش برسند؛ چون سطح تقسیمبندی بازار سینما، از نوع رقابت انحصاری است. فیلمهای متفاوت، فصل و روزهای متفاوت هفته، مراحل مختلف زندگی، تقاضای فیلم خاص و تقاضای فصلی از مواردی هستند که در تعیین قیمت بلیط باید لحاظ شوند. به عنوان مثال برای دانشجویان و سربازان باید یک قیمت جداگانه در نظر گرفته شود. یعنی باید پژوهشهایی صورت گیرد که افراد و خانوارها را از نظر درآمدزایی و معیشت تقسیمبندی کنند و توانایی هرکدام را از جهت سینما رفتن بسنجند و متناسب با آن، برای فیلمها قیمت تعیین شود.
منوچهر محمدی از تهیهکنندهگان باسابقه و قدیمی سینما است که در اینباره صحبتهای جالب و کارشناسی دارد، محمدی می گوید: ما در سینما فقط مالکیت بر حقوق داریم؛ به طوری که یک فیلم بعد از 25 تا 30 سال به عنوان اموال عمومی تلقی میشود. امنیت بازار سرمایه در سینمای ایران طبیعتاً بخشی از یک اقتصاد بزرگتر است که به آن اقتصاد کلان میگوییم. ما طبق برآوردهای جهانی به لحاظ شفافیت اقتصادی میان 180 کشور، جزء کشورهای آخر جهان هستیم. پارهای از دردهای سینمای ما غیرقابل علاج هستند. سینمای ما مثل فرزندی میماند که مادرش در زمان بارداری سوءتغذیه و بیماری داشته و حالا نسخه خاصی نمیتوان برای درمان این کودک پیچید. قیمت تمام شده تولید یک فیلم را اگر با قیمت تورم در کشور همسانسازی کنیم، متوجه میشویم که قیمت تولید سیر صعودی بسیار زیادی نسبت به خیلی چیزها از جمله بلیط سینما داشته است.
منوچهر محمدی در مورد عدم شفافیت میگوید: این عدم شفافیت، چند ریشه اصلی دارد که یکی از آنها اقتصاد تکمحصولی ما است که متکی به نفت است. بخشی از آن به معادلات اقتصادی جهان برمیگردد که از عهده ما و حتی وزارتخانهها خارج است. ساختار بوروکراتیک در ایران از دوره قاجاریه به این سو به نوعی است که مدیران انقلابی دارای دیدگاه نو را زمینگیر میکند. محمدی به وضعیت سالهای قبل سینما نیز اشارهی میکندکه یکی از کارهایی که در آن زمان باید انجام میدادیم این بود که ارتباط جشنواره فیلم فجر با تولید را در سینما قطع کنیم. قبلاً اینگونه بود که اگر فیلمی در فجر شرکت نمیکرد یکسال از اکران محروم بود تا در جشنواره فجر سال بعد شرکت کند. یکی از مشکلات سینمای ایران خواب سرمایه بود که نیمه اول سال کاری انجام نمیشد و نیمه دوم سال فیلمها ساخته میشدند تا به جشنواره فجر برسند. ما سعی کردیم ارتباط این دو را قطع کنیم و هر کسی میخواهد فیلمش را به جشنواره بدهد و هر کسی هم نمیخواهد نه. الان هم همان مساله وجود دارد اما به شکل پنهان. من و آقای سیفالله داد سعی کردیم آرام آرام بخش خصوصی را فعال کنیم و به بلوغ برسانیم. بخش خصوصی باید مدیریت و آموزش داده میشد تا به راه مناسبش در سینما هدایت شود. از آن سو، در حال حاضر اگر بانکها به تولید، ده درصد سود بدهند فکر میکنید تهیهکنندهها دیگر نیازی به گرفتن سرمایه از قسمتهای دولتی دارند؟
علیرضا داودنژاد معاون آموزشی مدرسه و همچنین یکی از سخنرانان نشست، در مورد رابطه تولید و جشنواره میگوید: قضیه اینگونه بود که بعد از انقلاب، با وجود حضور سالنهای سینما، به دلیل مشکلاتی که بر سر راه تولید و اساساً کمبود موضوع برای ساخت فیلم به وجود آمده بود، کسی انگیزهای برای آوردن سرمایه به داخل سینما نداشت و به همین جهت فارابی خودش متولی شد و به کارگردانها پول میداد تا فیلم بسازند و دادن وام از آنجا پاگرفت و چرخ تولید راه افتاد. بالا رفتن میزان تولید هم کمکم تهیهکنندهها را مشتاق به ساخت فیلم کرد.
داودنژاد در مورد بازار سینما گفت: بازار سینما چند بخش دارد: سالن، بازار ویدیو، بازار تلویزیون، ماهواره و اینترنت. برای شناخت نوع و امنیت بازار سینمایمان باید هر کدام از این اجزا را به طور خاص بررسی کنیم. در نشست اول پژوهشی بررسی اقتصاد سینما در همینجا، متوجه شدیم که از 250 سینما که در کشور داریم، 93 درصد فروشمان متعلق به 50 سالن سینماست. و بالای 300 سالن سینمای ما تنها 7 درصد فروش کل را به خود اختصاص دادهاند. یعنی بعد از ضرب و تقسیم به این نتیجه میرسیم که بعضی از سالنها در کشور با روزی 20 هزار تومان دارند همه هزینههای خود را میدهند. این یعنی ما یک فضای غیرشفاف و مبهم داریم که شاید متاثر از نداشتن آمار فروش دقیق باشد. این مسئله احساس عدم امنیت و اطمینان ایجاد میکند. اصلا فیلمها در شهرستانها تبلیغ نمیشوند. وقتی بیشترین میزان فروش سینماهای ما متعلق به سه پردیس سینمایی در پایتخت است پس «پخش» چه معنایی دارد؟! یعنی هیچ کنترل و نظارتی وجود ندارد؟ مرحله بعد، پس دادن پول از طرف سینمادارهاست. سالنها پول برنمیگردانند. یعنی روند مطمئنی برای فروش، کسب درآمد و بازگشت و گردش مالی وجود ندارد». منوچهر محمدی نیز در پی صحبتهای علیرضا داودنژاد از عدم مالکیت قطعی بر فیلمها میگوید: که قبلاً تک برگ پروانه نمایش به عنوان تنها سند مالکیت بر فیلم بود. برایم سوال بود چرا یک تهیهکننده برای فیلم خود وضعیت مالکیت ندارد. یکی از غیرقابل خدشهترین مسائل، موضوع مالکیت است. یک مقاومت پنهانی در این موضوع وجود دارد که نمیگذارد یک تهیهکننده مالکیت مطلق و کامل بر فیلمش را داشته باشد. من همه تلاشهایم را کردم و طرح یک پروانه مالکیت را دادم اما حالا این پروانه مالکیت فقط اعتبار عرفی دارد نه اعتبار حقوقی. و این، بحث اعتبار و امنیت بازار است.
دهمین نشست پژوهشی مدرسه ملی سینمای ایران با حضور رییس، معاونین، اعضای دپارتمانهای آموزشی مدرسه ملی، جمعی از تهیهکنندگان سینما همچون مرتضی شایسته، رییس انجمن سینمای جوانان ایران فرید فرخندهکیش و مشاور مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران محمدرضا بهشتیمنفرد، اساتید و دانشجوهای دانشگاهها و خبرنگاران مختلف برگزار شد.