صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

یادی از روزهای ایثار و شهادت/روایت خواندنی یک آزاده شاغل در بندر شهید رجایی از دفاع مقدس

۱۳۹۵/۰۷/۰۳ - ۰۸:۴۳:۴۱
کد خبر: ۴۶۰۵۴۰
به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس پای صحبت های رزمندگان و آزادگان شاغل در بندر شهید رجایی نشستیم و از وی در مورد حال و هوای روزهای دوران دفاع مقدس و دوران اسارت پرسیدیم.

به گزارش خبر گزاری برنا در هرمزگان، پای صحبت‎های رزمندگان و آزاده های هشت سال دفاع مقدس که می‌نشینی، خاطرات تلخ و شیرینی بیان می‌کنند که می‎توان از این خاطرات منشوری از سیره این قهرمانان ملی به نسل جدید و آینده ارائه کرد، آنها که چه از کودکی و چه در دوران رزمندگی با ایثارگران و شهدا مأنوس بودند، می‌توانند بهترین راوی در معرفی فرهنگ دفاع مقدس باشند.

"یوسف قاسمی" از رزمندگان هرمزگانی سال های دفاع مقدس که امروز عضو جامعه دریایی و بندری کشور است و در واحد عملیات بندر شهید رجایی مشغول است. او که افتخار جانبازی 25 درصدی و همچنین نشانه های 5 سال سخت و طاقت فرسای اسارت را با خود به همراه دارد، بهترین روزهای جوانی خود را اردوگاه های اسرای ایرانی در عراق سپری کرده و 25 سال است که در بزرگترین بندر تجاری کشور مشغول خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی است.

قاسمی از روزگار خود در اسارت به عنوان "خاطراتی شیرین از روزهایی تلخ" یاد و از برخی خاطرات آن چنین حکایت می کند: شانزده سال و نیم سن بیشتر نداشتم که در قالب نیروهای مردمی بسیج عازم مناطق جنگی شدیم. در 19 سالگی برای خدمت سربازی به جبهه جنوب اعزام شدم. جبهه علیرغم سختی هایش، خاطرات شیرین هم داشت. در سنگرهایمان کمترین امکانات داشت و به همین خاطر، سعی کرده بودیم بیشترین بهره را از این وضعیت ببریم. یکی از خلاقیت هایمان این بود که به منظور جاری کردن باد خنک در سنگر گندم را به شکل سبزه کاشته بودیم و داخل پنجره تعبیه کرده بودیم تا با عبور هوای گرم از روی آن، باد خنک تولید شود. پس از چهارماه حضور در خط مقدم و در منطقه عملیاتی فکه و پل کرخه به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمدیم.

دشمن ساعت 4 صبح به ما تک زد و با اطلاعاتی که از ستون پنجم خود در گردان ما گرفته بودند، تانک های خود را به شکل نعل اسب چیدمان کرده و پس از پیشروی به سمت ایران، ما را محاصره کردند. من آرپی جی زن بودم وقتی به سوی تانک های تی 72 روسی شلیک می کردیم، آنقدر حکم بوند که تیر ما کمانه می کرد. خلاصه هشت ساعتی تا اذان ظهر مقاومت کردیم اما به دلیل نبود نیروهای پشتیبان و کمبود مهمات شکست خوردیم.   

نظر شما