به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، به نقل از اعتماد، بهرام قاسمی، سومین سخنگوی وزارت امور خارجه دولت یازدهم است. رییس مرکز دیپلماسی عمومی از اعضای هیات اولیه موسس روزنامه جمهوری اسلامی ایران ونویسنده این روزنامه هم بوده است. سابقهای که باعث میشود دغدغه رسانهها را در کوران خبری بیشتر درک کند. از سال ١٣٦٠ وارد وزارت امور خارجه شده است. در ٢٥ سال گذشته هم در پستهای سیاسی و هم در مناصبی با رنگ و بوی اقتصادی حضور داشته است؛ از معاون اداره انرژی وموسس مرکز تحقیقات اقتصادی در معاونت اقتصادی و بینالمللی وزارت امور خارجه تا ماموریتهای سیاسی در رده بندیهای متفاوت در سفارتخانههای ایران در یوگسلاوی سابق، ایرلند، گرجستان، اسپانیا، ایتالیا و کانادا. قاسمی از تیرماه ٩٥ و پس از آنکه حسین جابری انصاری از دفترسخنگویی به معاونت عربی و افریقای وزارت امور خارجه نقل مکان کرد به عنوان سخنگوی این وزارتخانه مشغول به کار است. وی روز دوشنبه برای ساعاتی مهمان تحریریه «اعتماد» بود که گفتوگوی زیر با محوریت تازهترینها در سیاست خارجی این روزهای ایران حاصل این دیدار است:
وزیر امور خارجه پس از شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سفری اعلام نشده و چندساعته به ترکیه سفر کردند. گفته شد که در این سفر تفاهمهای اولیهای میان دو وزیر در خصوص مسائل سوریه صورت گرفت. رییسجمهور ترکیه در اظهاراتی اعلام کرد که رابطه آنکارا – تهران با وجود برخی اختلافها در خصوص سوریه، بهبود پیدا کرده است. در چندساعت حضور آقای ظریف در آنکارا چه مسائلی مورد بحث قرار گرفت که ما شاهد چنین موضعگیریهای مثبتی هستیم؟
ترکیه همواره به عنوان یک شریک مهم و همسایه مورد مشورت ایران بوده است و متقابلا ما هم مورد مشورت مقامهای این کشور بودهایم. در این سالها هیچگاه معضل اساسی غیرقابل حلی که دو طرف نتوانند آن را در سایه رایزنیهای دوجانبه حل و فصل کنند بین دو کشور وجود نداشته است. البته همیشه مسائل کوچکی احتمالا به علت همسایگی و دارا بودن مرز مشترک یا تعاملاتی در عرصههای مختلف اعم از سیاسی، اقتصادی، مرزی که داشته و داریم، وجود داشته که البته این نوع موضوعات میان کشورهای دارای مرز مشترک و همسایگان امری کاملا طبیعی و عادی است. اما همواره روح دوستی، همکاری و همزیستی مسالمتآمیز در این رابطه بر هر اختلاف نظری غالب بوده است. یکی از مسائلی که در سالیان اخیر برجسته شد یا بیشتر نمود پیدا کرد بحث سوریه بود. تحولات سوریه و مشکلاتی که در بحران سوریه به وجود آمد به این نتیجه منجر شد که تا حدی ایران و ترکیه در موضوع سوریه از هم فاصله بگیرند. در این مدت ایران از موضع خود تبعیت میکرد و موضع ترکها نیز با موضع ما متفاوت بود اما در رفت و آمدهایی که وجود داشت همواره موضوع سوریه مورد بحث و تبادل نظر قرار میگرفت اما فضایی برای نزدیکی یا تعامل بیشتر وجود نداشت و شاید وضعیت منطقه و سوریه هم این اجازه را نمیداد.
در چند ماه اخیر، که وضعیت سوریه و منطقه بحرانیتر شد وزیر امور خارجه شخصا باید فرصت بیشتری برای این موضوع اختصاص میداد و همچنین زمان بیشتری برای تماس با همسایگان در نظر گرفته شد که در نتیجه توجه ما به ترکیه نیز افزایش پیدا کرد. این وضعیت به خصوص پس از مواضع درستی که وزارت امور خارجه در قبال کودتای نافرجام ترکیه اتخاذ کرد مصداق عینیتری هم پیدا کرد. پس از کودتای نافرجام و موضعگیری ایران، حاکمیت ترکیه احساس بهتری نسبت به ایران پیدا کرد. شاید بتوان گفت احساس اعتمادی ایجاد شد که ایران همسایهای است که به دنبال دوستی و نزدیکی و تفاهم بیشتر در رابطه خود است. تا حدی پس از این کودتا فضای روانی به نفع رابطه دوجانبه باز و فرصت برای صحبتهای بیشتر پدیدار شد. در این فضا طرفین برتعداد و تنوع دیدارها افزودند لذا پس از کودتای نافرجام سه بار دو وزیر با هم ملاقات داشتند که دو بار در آنکارا و یک بار در تهران بود و این جدا از نشستهایی بود که احتمالا خارج از پایتخت دو کشور صورت پذیرفت.
نتیجه این نشستهای متنوع و متعدد به خصوص برای پرونده سوریه چیست؟
مباحث و مذاکرات اخیر میان دو وزیر امور خارجه جدی و طولانی بوده است. تاکنون نشستهای ٤ تا ٥ ساعته و مستمر صورت گرفته و با تفاهمی که دو طرف داشتند این بحث ادامه پیدا کرده است. در این مذاکرات در کنار تحولات منطقه، پرونده سوریه و مسائل دوجانبه که مورد بحث قرار میگیرد مسائل متعدد بینالمللی هم مطرح شده است. وضعیت گفتوگو و گفتمانی که میان دو کشور است روند مثبتی را طی میکند و سمت و سوی آن رو به جلو است. امیدوارم که در این فرآیند به اشتراکنظرهای بیشتری در خصوص مسائل منطقه برسیم. اتفاقهایی که در جریان کودتا رخ داد و واکنشهایی که ترکها از جانب ایران، کشورهای اروپایی، عربی و امریکا دیدند تا حدی به برخی از بازنگریهای آنها در عرصه سیاست خارجی منتهی شد. این کودتا در حقیقت برای آنها نقطه عطفی بود تا مجددا در برخی سیاستهایشان توجه بیشتری کنند. این وضعیت به ما کمک کرد تا سطح گفتمان با ترکیه را ارتقا بدهیم و به مباحثی ورود کنیم که پیش از این نمیتوانستیم با جزییات در خصوص آن رایزنی داشته باشیم.
گفته شده است که ایران و ترکیه برسرکلیات امدادرسانی مشترک به حلب به نتیجه رسیدهاند. آیا نتیجه ملموس و قابل ذکری وجود دارد؟
مساله اینجاست که هرکدام از ما ظرفیتها و محدودیتهایی داریم. ما در چارچوب مدیریت جغرافیایی در مواجهه با سوریه شرایطی داریم و ترکیه نیز به واسطه همسایگی، هم مرزی و مسائلی که میان آنکارا و اکراد است ظرفیتهای دیگری دارد. به هرحال شاید ایران و ترکیه در مقوله سوریه در نقاطی بتوانند هم را تکمیل کنند. در چنین شرایطی اگر تفاهمی در کلیت موضوع داشته باشیم همپوشانی و همافزایی در ظرفیتها را ایجاد میکنیم تا کار بیشتری را بتوانیم با هم پیش ببریم.
ایران از ظرفیتهای خود در سوریه برای امدادرسانی به حلب استفاده میکند؟
پیش از آنکه بحث امدادرسانی در قالب همکاری با ترکیه مطرح باشد موضوع مهم برای ما این است که ایران و ترکیه امروز میتوانند مقابل هم بنشینند و در خصوص یک موضوع مشخص بعد از مدتها تفاهم کنند که اسم آن میتواند امدادرسانی باشد. پس از این مرحله پرسشهایی به وجود میآید: آیا این امدادرسانی امکانپذیر است؟ تاثیرگذار است؟ میزان آن چقدر خواهد بود؟ پاسخ به این مسائل با توجه به تمامی ابعاد بحران و فاجعه انسانی که سوریه را احاطه کرده پس از این آسانتر میشود.
برآورد زمانی شما از پروسه ساماندهی این مذاکرات و رایزنیهای چقدراست؟ آیا همکاری دو کشور به تنهایی کارساز است؟
قطعا ایران و ترکیه و حتی هیچ دو کشوری به تنهایی قادر نیستند در پایان بخشیدن به این فاجعه تاثیرگذار باشند. اما فعلا نتایج کار شاید چندان مشخص و محسوس نباشد اما مهم این است که دو وزیر میتوانند با هم در یک نقطه مشخص تفاهم کنند و تصمیم بگیرند که در زیرمجموعه آنها تلاشهایی برای یافتن راهکارهایی عملی و قابل اجرا صورت گیرد. این مساله بسیار مهم است اما اینکه چگونه میتوان این همکاری را سامان داد بحث ثانویه است. این ساماندهی هم قطعا ممکن و شدنی است اما مشروط به اینکه بتوانیم در جزییات و کار کارشناسی با شناخت و اهرمهایی که در سوریه داریم و امکاناتی که ترکها دارند این مسائل را با هم تلفیق کنیم. اما این مساله نیز حد و حدود و مرزی برای خود دارد و بینهایت نیست. این مسائل نمیتواند همه ابعاد بحران سوریه را پاسخگو باشد چرا که بحث سوریه از بحث یک یا دو کشور فراتر رفته و به اجماع و تفاهم بینالمللی و مساعدت همهجانبه تمام کشورهایی که به مسائل حقوق بشر یا بحث انسانیت توجه دارند، نیازمند است. درحال حاضر گام نخست برداشته شده و بحث تفاهم کلی دو وزیر وجود دارد اما بررسیهای بیشتر ادامه دارد و چیزی در مرحله عمل اتفاق نیفتاده است. راهکارها در حال بررسی شدن است و اگر به تفاهمی و شکل مشخصی از همکاری برسیم آن زمان میتوانیم ببینیم که آیا این مسائل اجرایی میشود یا خیر؟. سختی اجرا هم به خواست دو کشور ارتباطی ندارد بلکه به پیچیدگیهای پرونده سوریه و مسائل میدانی باز میگردد.
روز یکشنبه فدریکاموگرینی، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با وزیر امور خارجه ایران در خصوص مساله امدادرسانی به حلب صحبت کرده است. آیا با تنش میان روسیه و امریکا، فضای سیاسی بیشتری برای مراجعه به ایران در پرونده سوریه بازشده است؟
دیگران چه در حوزه اروپا و چه در حوزه کشورهای غربی و امریکا به توان، امکانات و پتانسیل ایران در سوریه واقف هستند. میدانند که ایران چه ظرفیتهایی را میتواند در سوریه به حرکت دربیاورد و فعال کند لذا این طبیعی است که طرفهای مختلف که به بحث سوریه و کمکهای انساندوستانه فکر میکنند به ایران مراجعه داشته باشند. بازیگران متعدد این پرونده میدانند که در خصوص برخی ابعاد پرونده سوریه بدون ایران پیشبرد کار ممکن و شدنی نیست. اروپاییها با توجه به همکاریهای مقطعی، تاکتیکی یا استراتژیکی که در مقاطعی مسکو و تهران در این پرونده با هم داشتند بر ظرفیتهای همکاری دو کشور در کنار هم در سوریه آگاه هستند. این ظرفیتها اگر درکنار ظرفیت برخی اروپاییها قرار بگیرد میتواند در حل مساله حلب کمککننده باشد. همه به فکر راهحلی هستند که چگونه میتوان به این فاجعه انسانی ورود پیدا کنند. در این چارچوب صحبت کردن با ایران طبیعی است.
تبعات تنش خارج از کنترل به وجود آمده در رابطه روسیه و امریکا برای پرونده سوریه چیست؟ این مساله منجر به حاشیه رفتن اصل ماجرا نمیشود؟
گره کوری که در وضعیت جهان و منطقه وجود دارد این است که گاهی اوقات خود مسائل فی النفسه اهمیت خود را از دست میدهند و به ابزارهایی یا بهانههایی برای رفع و رجوع برخی مشکلات دیگر بدل میشوند. بحث سوریه هم برای خیلیها به میدانی یا جنگ نیابتی برای حل و فصل مسائل خارج از حوزه منطقه بدل شده است. بازیگران متعدد به دنبال بدهبستانهای خود در سایر پروندهها در اقصی نقاط عالم اما به نام سوریه یا به نام کمک رسانی و صلح در این کشور هستند. این وضعیت امروز در سوریه به چشم میخورد که حضور بسیاری از بازیگران صوری است و نگاههای عمیق، جامع و انساندوستانه به مسائل سوریه و حل و فصل آن ندارند و نهایتا راهکارهایی را مطالبه میکنند که دیگر منافع خود در سایر حوزهها را تامین یا کسریهای خود را جبران کنند.
برخی معتقدند بحث امریکا و روسیه تا حدی در سوریه وارد این مرحله شده است و سوریه بهانهای است برای برخی تبادلها، رایزنیها و گروکشیهایی که در سایر پروندههای مشترک به آن نیاز دارند. لذا همین مساله کار را پیچیدهتر میکند. روسها با تمام توان در سوریه ایستادهاند، در حوزه نظامی، فضا را در اختیار دارند و قدرتمندانه عمل کردهاند و آثار میدانی اینگونه اقدامات آنها هم مشهود است. مسکو توانسته است تغییراتی را در عرصه میدان و زمین ایجاد کند و معادلات در داخل سوریه تغییر کرده است. قطعا روسها نقش اساسی در این پرونده دارند اما اینکه آیا این وضعیت میتواند به حل و فصل بحران سوریه به سرعت کمک کند بعید است و احتمالا رقابت امریکا و روسیه میتواند ماجرای سوریه را طولانیتر کند. در نتیجه راهکار این بحران از یک افق کوتاهمدت خارج میشود و به دوردستهای بعید کشیده خواهد شد.
چندماهی است که برخی جابهجاییها در وزارت امور خارجه با حاشیههایی همراه شده است. جابهجاییهایی که به گواه سنت جاری در وزارت امور خارجه چرخش کاری بسیار عادی به حساب میآید اما حتی در جلسه روز یکشنبه مجلس شورای اسلامی نیز تعابیر عجیب و غریبی از آن شد. آیا افراد در وزارت امور خارجه و به شکل خاص معاونان وزیر، منویات و سیاستهای شخصی خود را پیش میبرند که آمدن و رفتن آنها به تغییر سیاستهای کلان نظام در حوزه سیاست خارجی تعبیر شود؟
همانگونه که اشاره کردید تغییرات در وزارت امور خارجه بر عکس بسیاری از دستگاههای اجرایی دیگر امری جاری و ساری است. همواره کارشناسان ارشد و سایر مقامات وزارت امور خارجه به نمایندگیها اعزام یا برعکس از نمایندگیها پس از پایان ماموریت به مرکز مراجعه میکنند و در سمت و جایگاه مشخصی به انجام وظایف خود میپردازند. این تغییرات و آمد و شد بین مرکز و نمایندگیها معمولا نمیتواند بر سیاستهای متخذه در کشور و وزارت امور خارجه تاثیرات بنیانی و اساسی داشته باشد. تمامی این مقامات، کارشناسان ارشد و دیپلماتها در چارچوب اصول کلی نظام به انجام وظایف خود مبادرت میورزند. اگر چه همواره و همیشه این کارشناسان و صاحبنظران در حوزه سیاست خارجی دارای نظرات بسیار مفید و ارزندهای برای پیشبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و اهداف مشخص نظام دارند که معمولا نظرات خود را پیرامون موضوعات تخصصی حوزه مشخص خود ارایه میکنند که میتواند به مرحله اجرا و عمل درآید. لذا همانگونه که اشاره شد نمیتواند این تغییرات در وزارت امور خارجه به منزله تغییر سیاستهای کلی و کلان نظام تلقی شود. بیشک چنین برداشتی از این نوع تغییرات اندیشهای اشتباه است.
آیا وزیر امور خارجه برای این جابهجاییها با نهاد دیگری هم هماهنگ هستند؟
در سطوحی از مدیریت کشور چه در وزارت امور خارجه و چه در خارج از وزارت امور خارجه حداقل شخص رییسجمهور به عنوان نخستین نفر صاحبنظر و تعیینکننده است. این بدان معناست که وزیر نقش مهمی دارد، فرد را تعیین و پیشنهاد میکند اما رییسجمهور این اختیار را دارد که با لحاظ کردن برخی مسائل در مقاطع خاص با این انتخاب مخالفت کند و از وزیر مربوطه بخواهد که فرد دیگری را جایگزین کند یا فردی را پیشنهاد کند. این امکان وجود دارد که در دولت هم ملاحظههایی روی افراد وجود داشته باشد. در کلیت بحث هم قطعا یک وزیر نمیتواند مکانیسمها و چارچوبهای کلان نظام و دولت را رعایت نکند یا به زبان دیگری در جهت خلاف مجموعه کلی که دولت و حاکمیت نام دارد فردی را که سازگاری با این سیستم ندارد به عنوان مسوول معرفی کند. نهایتا فرد را باید مجموعهای از نظام بپذیرند یا اگر او را قبول ندارند حداقل با او مخالف نباشند.
حضور اخیر وزیر امور خارجه در مجلس شورای اسلامی و نحوه سخن گفتن ایشان با نمایندگان در برخی رسانهها با تعابیر متفاوت منعکس شد. برخی بر وزیر خرده گرفتند که نحوه پاسخگویی با عصبانیت همراه بوده و در برخی رسانهها ویدیوهایی با مضمون ورژن ایرانی و خارجی رفتار وزیر منتشر شد. به عنوان سخنگوی وزارت امور خارجه این انتقادها را چگونه ارزیابی میکنید؟
جمهوری اسلامی ایران دارای سیستم پارلمانی است و از دموکراسی خاص خود که مبتنی بر مبانی اسلام است پیروی میکند. ما مجلس شورای اسلامی داریم که ممکن است با مجالس سایر نقاط جهان یا آنچه در غرب با عنوان دموکراسی غربی مطرح است متفاوت باشد اما به هرحال یک سیستم پارلمانی در کشور حاکم است. پارلمان یک وظایف و اختیاراتی دارد و به وزرا رای اعتماد میدهد و این حق را دارد که از وزرای کابینه در مواقع نیاز سوال کند و آنها را مورد پرسش قرار دهد. آنچه روز یکشنبه در خصوص وزیر امور خارجه و حضور ایشان در مجلس شورای اسلامی رخ داد هم مسبوق به سابقه است و هم این حضور ایشان و سایر وزرا در مجلس بسیار طبیعی است. اما برخی سوالهایی که از سوی برخی نمایندگان مطرح میشود با واقعیات سازگار نیست و با مطالعه کمتری برخی سوالها مطرح میشوند که این باعث گلایه برخی وزرا در دولت میشود. آنچه روز یکشنبه رخ داد و به این تعبیر شد که آقای وزیر با عصبانیت پاسخ گفتهاند با توجه به شناختی که من از ایشان دارم و صحبتهایی هم که با همکاران داشتم به این نتیجه رسیدیم که وزیر خیلی هم عصبانی نبودند اما سوالهایی مطرح بوده که ایشان باید با جدیت از کیان وزارت امور خارجه و سیاست خارجی و آنچه در چارچوب وزارت امور خارجه با دیگر کشورها وجود دارد دفاع میکردند. با توجه به اینکه فضای مجلس فضای آزادی است و نمایندگان چه در نطقهای پیش از دستور و چه در سوالها با جدیت و هیجان خاصی صحبت میکنند که این بیان در همه پارلمانها در سطح جهان قابل مشاهده است و شاید بتوان گفت که در پارلمانها در ایراد نطق از سبک خاصی استفاده میکنند که میتوان به آن نام نطق پارلمانی نهاد، این فضا میتواند در پارلمانها بر وزرا و دیگرانی که در آنجا سخن میگویند هم اثر بگذارد و وزیری که نماینده هم نیست در کاراکتر یک نماینده با هیجان و جدیت خود صحبت میکند. روز یکشنبه نیز وزیر امور خارجه با جدیت، پرحرارت، با صراحت و با احترام کامل نسبت به مجلس و نمایندگان محترم صحبت کردند و اظهاراتی که نسبت به برخی سفارتخانهها در خصوص عدم آشنایی آنان به مسائل اقتصادی مطرح میشود را رد کردند. در خصوص آقای کریمیقدوسی هم با توجه به نوع سوال ایشان، آقای وزیر تا حدی جدیتر پاسخگوی سوالهای ایشان بودند به خصوص با توجه به اینکه به هرحال این نخستینباری نبود که آقای قدوسی از آقای ظریف سوال میکردند.
وزیر امور خارجه در بخشهایی از سخنان خود در مجلس شورای اسلامی فرمودند: وجهه نظام را تخریب نکنید. شما به عنوان یک دیپلمات تا کجا این اختلافهای داخلی را هزینهسازی برای سیاست خارجی ایران نمیدانید؟
دموکراسی و آزادی بیان هزینه دارد و آنهایی که این قاعده را پذیرفتهاند باید هزینه آن را هم پرداخت کنند. اما این هزینه حد و مرز و حدود و چارچوبهای مشخص خود را دارد. اگر به مکانیزمها در کشورهایی که مدعی دموکراسی هستند بازگردید میبینید که در حوزه سیاست خارجی حد و حدودی رعایت میشود. در حوزه سیاست خارجی هر کسی به خودش اجازه نمیدهد که ریز مسائل را که شاید بخشی از آن در مقطع خاص زمانی ناگفتنی باشد مورد سوال قرار دهد یا بیان کند.
مسالهای که هنوز در شرف انجام است یا هنوز انجام نشده و مذاکره در خصوص آن در جریان است نباید با طرح سوال و ورود به آن مساله و مجبور کردن فردی که مسوول پیگیری و پیشبرد آن پروژه است، تخریب شود. زمانی که به دلیل اختلافهای داخلی صدمهای به این پروسه میزنید هزینه نابجایی را به نظام تحمیل میکنید. باید در چارچوب مسائل سیاست خارجی هزینه و فایده را بررسی کرد و ضمن احترام به دموکراسی و پرسش و پاسخ در پارلمان، اما خیلی از مسائل را میتوان در کمیسیونها و نشستهای تخصصی مطرح و مورد بحث و بررسی قرار داد. در وزارت امور خارجه همه اعتقاد به همکاری کامل با مجلس شورای اسلامی دارند.
اشاره دکتر ظریف به این موضوع بود که گاهی اوقات برخی دوستان با طرح مسائلی، ممکن است هزینهای را بر سیاست خارجی کشور تحمیل کنند. به گونهای که طرف خارجی و بیگانه احساس میکند که در داخل ایران وحدت نظر وجود ندارد یا وزارت امور خارجه آنقدر قدرتمند نیست که بتواند حرفهای خود را بزند. در نتیجه آنها نیز روی وزارت امور خارجه حساب باز نخواهند کرد چرا که فکر میکنند در درون کشور یا در پارلمان جایگاهی برای این وزارتخانه قایل نیستند.
سفر وزیر اقتصاد آلمان به ایران حاشیهساز شد. سخنانی که ایشان در خصوص لزوم به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی توسط ایران زدند به نوعی دخالت در سیاست خارجی مستقل ایران تعبیر شد. همزمان رییس قوه قضاییه نیز انتقادهایی را به سفر ایشان وارد دانستند. موضع وزارت امور خارجه در این خصوص چگونه بود؟
نظرات تک تک آحاد ملت برای ما محترم است چه برسد به مقامهای عالیرتبهای مانند سران قوا. نظرات آقای آملی لاریجانی بسیار محترم و با ارزش است. مواضع جمهوری اسلامی ایران نسبت به فلسطین، مردم فلسطین، حقوق آنها و رژیم اشغالگر قدس روشن و مشخص است و جای شک و شبههای ندارد. هم در ایران این مواضع مشخص است و در خصوص آن وحدت نظر وجود دارد و هم در خارج از ایران ما را با این ویژگیها و رویکردها میشناسند. بنابراین، اینچنین نیست که وزیری یا مقامی تصور کند با صحبتی یا بیانی میتواند در تهران پشت میز بنشیند و مقابل همتای ایرانی خود چنین صحبتهایی را مطرح کند. عمدتا در عرف دیپلماتیک و این قبیل نشستها مرسوم نیست که یک مقام خارجی به خود اجازه بدهد در یک سفر یا دیدار در خصوص سیاستهای مشخص یک کشور اظهارنظر صریحی داشته باشد و وی را از کاری منع کند یا توصیه کند. این مساله فقط در خصوص کشورهایی مصداق میتواند داشته باشد که در حوزه سیاست خارجی روابط و همکاریهای استراتژیک با هم دارند یا مذاکرات دایم و مفصل در خصوص موضوعات مشخص دارند که به رایزنی نیاز دارد.
آنچه که من میدانم این است که موضعگیریهای مقام آلمانی اگر چه نادرست بوده است اما در تحلیل سخنان ایشان باید نگاهی هم به بحثهای داخلی آلمان داشته باشیم. وزیر اقتصاد آلمان از حزب سوسیال دموکرات و رقیب صدراعظم است و نوع مناسباتی که آلمان در منطقه با دیگر کشورها و رژیم صهیونیستی دارد را نیز نمیتوان نادیده گرفت. وزارت امور خارجه با اظهارات ایشان برخورد کرده و آن را مغایر با اصول اولیه دیپلماتیک میداند.
گفته میشود دیدار عصر روز دوشنبه وزیر اقتصاد آلمان با وزیر امور خارجه کشورمان لغو شده است؟
تا آنجا که من میدانم صحبت اولیهای برای روز دوشنبه صورت گرفته بود اما وقت ملاقاتی به صورت قطعی تعیین نشده بود. تصور من این است که به دلیل فشردگی دیدارهای اقتصادی و بازرگانی و صنعتی و بانکی وزیر اقتصاد آلمان در روز دوشنبه و مشغله فراوان آقای دکتر ظریف، نهایتا زمانی به طور قطعی تنظیم نشد.