میتونیم کمی با هم گپ بزنیم و بیشتر باهاتون آشنا بشیم؟
البته؛ اسمم «سوسن صبوری» هست و ٤٧ سالمه، اهل تبریزم. چهار فرزند دارم که از سه پسرم، دوتاشون شغل پدرشونرو انتخاب کردند و راننده تاکسی شدند. منم دو سالی است که از روی ناچاری به جمعشون ملحق شدم.
الان همسرتون هم رانندگی میکنند؟
نه متاسفانه (آقامون) همسرم هم راننده تاکسی بود ولی الان بیمار شده و کسالت داره، مدتی است که دیگه نمیتونه کار کنه. به همین دلیل خودم روزی چند ساعت با ماشین میروم و چند دوری میزنم، میگذرونیم دیگه....
یعنی دلیل کسالت همسرتون رانندگی است؟ چند سال راننده بودند؟
بله، ٦سال تقریبا رانندگی کرد، قبل از اون هم نقاش ساختمان بود اما چون دیگه نمیتونست نقاشی کنه رفت راننده تاکسی شد، الانم با ٥٧سال مریض شده و گوشه خونه مونده. بیمه هم نداره و خرج و مخارج درمانش هم بالاست، من مجبورم خرج خونهرو با چند دور رانندگی در روز دربیارم.
یعنی زمانی که همسرتون راننده تاکسی بود، بیمه نشده بودند؟ الان هم که ازکارافتاده شدند هیچ حمایتی نمیشود؟
نه اصلا، شاید چون تو خط ثابتی راننده نبود. خودمون یه بیمه کوچولو داریم، بیمهای هم که از زمان نقاش بودنش شده بود هنوز به بازنشستگی نرسیده و ماه به ماه باید پول به حساب بریزیم. این بیمهای هم که داریم فقط جوابگوی داروهای کوچیک هست و داروهای مهمتر و گرونترو مجبوریم آزاد بگیریم.
بیماری همسرتون چی هست؟
کمردرد، پادرد، مشکلات عصبی، مسافرکشی سخته و عوارض زیادی داره.
گفتید دو فرزندتون هم راننده تاکسی هستن...
بله؛ یکی از پسرام یک سالی هست که با تاکسی کار میکنه و اونیکی هم ٦ سالی میشه.
چرا همگی شغل رانندگی را انتخاب کردید؟
ناچاریه دیگه؛ پسرا درس نخوندن، به اجبار راننده شدن.
پس الان خرج و مخارج خانواده با درآمد تاکسیرانی شما و فرزندانتون تأمین میشود؟
نه، پسرام ازدواج کردن و زندگیشون جداست، اونا به ما خرجی نمیدن، نه. فقط خودم کار میکنم، من صبحها روزی یکی دو دور میزنم خرجی خونمو خودم میارم، آقامون هم مریضه و خوابیده.
دو دور صبحها رانندگی، خرج یک زندگی را میرساند؟
میگذرونیم دیگه، چیکار کنیم.
چندسال هست که رانندگی و از این راه کسب درآمد میکنید؟
هشتسال است که رانندگی میکنم، اما دوساله که رانندگی شغلم شده.
خانم صبوری نگران نیستید که همین بیماریها و مشکلاتی که به خاطر رانندگی گریبانگیر همسرتان شده، به سراغ شما هم بیاید؟
چرا نگران که هستم اما چه میشه کرد، از کجا بیاریم زندگانی را بچرخونیم.
چه حسی دارید از اینکه مجبور هستید بهعنوان یک زن برای چرخاندن یک زندگی مسافرکشی کنید؟
سخته، خیلی سخته؛ اما مجبورم. کلا کار سخت و مشکلسازی هست. من میدونم که رانندگی عوارض داره، پادرد و کمردرد داره، ولی دیگه چارهای نیست.
از سختیهای رانندگی بگویید.
مشکل که زیاد هست، مثلا من صبح ساعت ٧ میرم و ساعت یک بعدازظهر میام خونه. هرچی هم که درمیارم یا جریمه دوربین هست یا موتوری میاد بهم میزنه و من باید خسارت بدم. مشکلات خیلی زیاد شده و من اصلا راضی نیستم. از طرفی هم رسیدگی به خونه و خانواده سختتر شده، حضورم برای خانواده کمرنگتر شده. مخصوصا که همسرم هم چون بیمار است خیلی به من احتیاج دارد. اطرافیان و اقوام هم خبر ندارن و نگفتم که رانندگی میکنم. اما بالاخره خیلی از آشناها هم میبینند دیگه.
چه اتفاقاتی در طول روز و در حین رانندگی براتون میفتد؟
یکیش همین تصادف چند روز پیش، یک موتوری به ماشین من زد و مجبور شدم ٢٠٠هزار تومن خسارت بپردازم که اون موقع حالم اصلا خوب نبود، اما امروز که توانستم کمی کار کنم و پول دربیارم حالم خوبه. سخت است اما ناچاریم بگذرونیم دیگه.
منبع: الهام علمشاهی- شهروند