صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

آموزش زبان با کتاب مرادی کرمانی

۱۳۹۵/۰۸/۱۲ - ۱۴:۵۸:۲۴
کد خبر: ۴۷۷۷۸۳
کتاب «شما که غریبه نیستید» هوشنگ مرادی کرمانی به زودی با ترجمه خیریه دماک قاسم و مجید شمس‌الدین به صورت اثری دوزبانه منتشر خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری برنا، کتاب دوزبانه «شما که غریبه نیستید» با ترجمه  خیریه دماک قاسم، مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بغداد و مجید شمس‌الدین، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی ویژه کشورهای عربی‌زبان  با همت انتشارات خاموش راهی بازار خواهد شد.

این کتاب به صورت دوزبانه (فارسی –  عربی) و با هدف آموزش زبان فارسی به عرب‌زبانان ترجمه و چاپ خواهد شد و در ترجمه آن کوشیده شده ترجمه هر صفحه با دقت در صفحه روبه‌روی آن قرار گیرد تا آموزش زبان از این طریق آسان‌تر شود.

گرچه ترجمه این اثر را خیریه دماک قاسم و مجید شمس‌الدین بر عهده دارند اما کار آموزشی کردن متن و همچنین تهیه نمایه واژگان پایه، واژگان پربسامد و همچنین ضرب‌المثل‌های این اثر مشترکا بر عهده امیرحسین مجیری و مجید شمس‌الدین است و در پایان کتاب، با هدف آموزش زبان فارسی به عرب‌زبانان مواردی چون فهرست واژگان پربسامد فارسی و عربی کتاب به همراه معنی واژه و ترجمه  آن به زبان فارسی یا عربی، فهرست واژگان پربسامد به ترتیب تعداد تکرار و فهرست ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات زبان فارسی به همراه ترجمه آن‌ها به زبان عربی گنجانده شده است.

خواندن این کتاب برای آموزش زبان فارسی به عرب‌زبان‌ها و آموزش زبان عربی به فارسی‌زبان‌ها توصیه شده است.

«شما که غریبه نیستید» از شاخص‌ترین کارهای هوشنگ مرادی کرمانی است که شرح خاطرات دوران کودکی پرماجرا و جالب و خواندنی این نویسنده را دربر می‌گیرد. خاطرات کودکی که گاه شیطنت و بازیگوشی‌اش خواننده را به خنده وامی‌دارد و گاهی هم مظلومیت‌ و تنهایی‌اش، چشم‌های مخاطب را خیس اشک می‌کند.

در بخشی از کتاب آمده است: «نمی‌دانم، یادم نیست چند سال دارم. صبح عید است. بچه‌های مدرسه آمده‌اند به عیددیدنی پیش عمو. عمو قاسم معلم است. جوان خوش‌لباس و خوش‌قدوبالایی است. کت و شلوار می‌پوشد. توی روستا چند نفری هستند که کت و شلوار می‌پوشند. «کت و شلوار فرنگی». کت و شلواری که رنگ کت با شلوار یکی است و شلوار را با کمربند می‌بندند؛ لیفه‌ای نیست. عمو، معلم مدرسه‌ روستاست. من هنوز به مدرسه نمی‌روم...»

 

برای عضویت در کانال تلگرامی برنا اینجا کلیک کنید.

نظر شما