به گزارش خبرگزاری برنا، هر چند دانشگاه یکی از قدیمی ترین نهادهای اجتماعی محسوب می گردد اما امروزه در جامعه خود را در جایگاهی جدید و نوظهور میبیند. دانشگاه با نقش جدیدی روبرو شده است که در آن زمینه، سابقه چندانی برای اتکا ندارد. هم چنین برای پوشاندن چهره عریان دگرگونی ها کمی دچار تکرار مکررات و تاخیر شده است. دیدگاه واپس گرایانه ای بر آن حاکم شده است که باید از آن فاصله بگیرد و نگاهی دقیق تر و البته موشکافانه تر نسبت به جهانی که در آن قرار دارد داشته باشد. لذا بر اساس این واقعیت باید به دنبال شکل دهی مجدد به ماهیت و کیفیت دانشگاه مبتنی بر مدل های مفهومی جدید و هم چنین مدل های مدیریتی نو باشیم. مفاهیم قدیمی از قبیل رابطه دانشکده – دانشجو، پژوهش، نقش دانشکده و مدیران در ساختارهای داخلی و نسیت دانشگاه با سیاست و دیگر حوزههای اجتماعی، با آهنگ و سرعت بی نظیری در حال تغییر است. این موضوع در جامعه ما مصادف با زمانی است که به نظر می رسد یک نسل به طور کامل برای ثبت نام به سمت دانشگاه هجوم آورده اند و این موضوع بازتعریف دانشگاه را برای ما الزام آور می گرداند.
وقتی پرسشی را طرح می کنیم به عنوان مثال این پرسش که ما از چه وقت زندگی خود را آغاز می کنیم؟ و یا این که چه چیزی زندگی دانشگاهی را از انواع دیگر زندگی ها متمایز می سازد؟ نخستین چیزی که به آن احتیاج داریم این است که ویژگی هایی را که این نوع از زندگی را از دیگر زندگی ها جدا می سازد تعریف کنیم و البته ویژگی هایی که غالبا خاص این نوع از زندگی است باید مد نظر قرار گیرد. به این معنا در تعاریف خود باید بتوانیم بگوییم که در حال حاضر چه کسی دارای چه نوع از زیستی است. چنان چه میتوانیم در ارتباط با خود زندگی نیز قائل به این امر باشیم، چنانچه باشند که افرادی کمتر از دیگران زندگی کردند هر چند ممکن است بیشتر زنده مانده باشند. به یک معنا زندگیِ روی داده و زندگی روی نداده، این چیزی است که ما را از دیگران منفک و مجزا میگرداند. با این اوصاف ذکر این نکته مهم است که ما با این کار قادر خواهیم بود تا گروه های مختلف اجتماعی را از یکدیگر تمییز دهیم و بر اساس نوع زیست شان مسئولیت هایی را نیز که به عهده دارند مشخص نماییم و بر همین اساس نیز از آن ها توقع داشته باشیم و آن ها را ارزیابی نماییم. لذا تمایز گذاری ویژگی بارز انسان هوشمند است. به این معنا توسعه نیز نوعی قابلیت در تمایز گذاری های پیچیده و بسیار دقیق است. بی راه نیست اگر که دست یابی به مدنیت را نیز نوعی تمایز گذاری پیچیده بدانیم.
مراد ما در این جا از زیست، شیوه بودن ما در هستی است. و این که ما چگونه می زییم یا زیست میکنیم دقیقا به همین موضوع ارتباط دارد. بر همین اساس نیز زیست ما از دیگر موجودات در مرحله اول مجزا میگردد، یعنی شیوه بودن ما که مرتبط است با انسان بودنمان . و در مراحل بعد زیست ما انسان ها در نسبت با هم از یکدیگر منفک می شود. این نیز در ارتباط تنگاتنگ با چگونه بودنمان در زیست در نسبت با سایر انسان ها قرار دارد. پس در مرحله اول به صرف انسان بودن از سایر موجودات تمییز داده میشویم و در مراحل بعد بسته به این که چگونه زیستی را انتخاب می کنیم از سایر انسان ها تمییز داده می شویم. براین اساس انسان ها بسته به نوع زیست شان نقش هایی دارند و بر اساس نقش ها مسئولیت هایی و بر اساس مسئولیت ها مراتبی را در جامعه انسانی اشغال می کنند. بر همین اساس نیز حساسیت های مراتب اجتماعی تعیین می گردد برخی از زیست ها را نسبت به برخی دیگر ارجح تر میگرداند. پس بگذارید در همین ابتدا اولین و بنیادی ترین فرض خود را مطرح کنیم. این که در این مراتب، زندگی دانشگاهی اگر برترین زیست ممکن نباشد قطعا یکی از برترین زیست های ممکن است که در جوامع بشری میتوان دنبال نمود. هر چند شاید این ادعا در ابتدا ناشی از غرور به نظر آید اما حتی اگر ناشی از غرور باشد غروری زیبا و مبتنی بر داشتهها و تصوری است که از این نوع زیست داریم و مسئولیتهایی که بر آن بار است و نه غروری مبتنی بر تبختر و خود بزرگ پنداری. غرور از این جهت که انسان ها باید شایسته این نوع زیست گردند و کسب این شایستگی نه بر همگان میسر است و نه هر کسی حاضر است به این گونه از زیست تن در دهد. لذا این نوع از زیست جای بی مایگان و کم مایگان نیست
۲- زیست دانشگاهی چیست؟
آن چه که ما از آن تحت عنوان آکادمیک(دانشگاهی) نام می بریم برای تعریف تمام آن نوع زیستنی به کار میرود و چیزهایی که مرتبط هستند با کار در دانشگاه در مقاطع و جایگاه های گوناگون. بنابراین زیست دانشگاهی که در این جا دانشگاهی به عنوان صفت به کار می رود، بیان گر نوع علائق ماست. علائقی که با مسئولیت ها و تکالیفی سر و کار دارند که نقطه جدایی ما از زیست های دیگر اجتماعی است . بنابراین مهم است تا بدانیم که چگونه یک زیست دانشگاهی رقم می خورد. اگر این گونه بپنداریم که هر نوع از زیستی را پرسش هایی که آن را مشغول داشته است تعریف می کند، باید ببینیم چه پرسش هایی این نوع از زیستن را با دیگر انواع از زیستن مجزا می گرداند:
۱- پرسش گری:
به این معنا پرسشگری پایه ای ترین خصیصه زیست دانشگاهی است. جامعه دانشگاهی به عنوان یک جامعه کوچکتر در جامعه بزرگتر انسانی و الیته بزرگتر از این جهت که محل تولید پرسش های حیاتی است، اساسا بر محور پرسش های پیش روی خود و جامعه شکل می گیرد.از آن جا که پرسش پیکانی رو به پیش دارد، ویژگی ای که هیچگاه با یک پاسخ راضی نمی شود، به این معنا زیست دانشگاهی مبدع بسیاری از پرسش هاست از یک سو و پاسخ دهنده به بسیاری از پرسش ها که در دیگر حوزه ها پدید می آید از سوی دیگر.
۲- جستجو گری و تصحیح اشتباه:
بر مبنای پرسش گری است که خطاها در جامعه انسانی رو به کاهش می گذارد. میزان خطاهای انسانی با پرسش گری آشکار می گردد و با جستجو گری تصحیح می گردند که هر دو در زمره کارکردهای زیست دانشگاهی است.
۳- حل مساله:
به یک معنا زندگی سراسر حل مساله است. اما موضوع مهم این است که مسائل مهم زیستی انسان امروز در کجاها راه حل خود را می یابد و چه کسانی دغدغه حل مسائل زیستی انسان را به عنوان دغدغه اساسی خود قرار داده اند و در حالی که انسان ها از در حال بهره بردن از مواهب آن هستند آن ها در حال انجام کارهایی هستند تا انسان ها با مسائل کمتری در زیست خود دست و پنجه نرم کنند. از مسائلی که در حوزه انرژی حل می شوند تا روان شناختی و جامعه شناختی تا پزشکی.
۴- آوانگارد و منتقدانه و شکافنده:
زیست دانشگاهی نوعی آوانگارد زیستن در نسبت با تمام حوزه های زیست است. آوانگارد هم به معنای منتقد و هم به معنای پیشرو. به یک معنا در نسبت با موضوع زیست برای زیست دانشگاهی است. این نوع از زیست این امکان را فراهم می آورد تا فرد دانشگاهی در نوع زیست خودش همواره جهت نقد را حفظ کند و هیچ بخش از حوزه زیست، از نگره نقادانه به دور نباشد.
به همین جهت نیز زیست دانشگاهی نسبت به دیگر انواع زیست، زیستی پیشرو محسوب می شود و قطعا نگره های نقادانه و جهت پیشروانه ممکن است برای برخی از انواع زیست مطبوع و خوشایند نباشد و تلاش کنند تا در مسیر زیست دانشگاهی خلل ایجاد کنند و یا آن را به مسیری که خود می خواهند بکشانند. این امر زیست دانشگاهی را با ویژگی دیگری عجین می سازد.
۵- زیست آزادی خواهانه:
زیست دانشگاهی آزادی خواهانه است. به این معنا بیشترین تساهل و بیشترین قابلیت فهم در حوزه زیست دانشگاهی رخ می دهد. اینجاست که چگونگی ادراک و زیستن با دیگر حوزه ها با انواع مختلف زیستن به دیگر حوزه های زیست منتقل میشود. لذا ما باید مطمئن شویم که زیست دانشگاهی توانسته قابلیت و توان فهم تفاوت ها و تنوع ها را به ما بدهد. به این معنا زیست دانشگاهی با هر گونه زیست آمرانه سر تضاد دارد و نمی توان هم زمان زیست دانشگاهی را دنبال کرد و هم سر در متابعت قلمروهای آمرانه داشت.
۶- زیست مبتنی بر رهایی به معنای التزام به حقیقت و دوری از جانبداری های متعصبانه:
به تبع حوزه فوق رهایی از تعلقات و عدم التزام به حقیقت های علی البدل است که دانشگاه را از مابقی حوزههای اجتماعی والاتر میگرداند. به این معنا در زیست دانشگاهی مولفه رهایی که شاکله آن بر محوریت حقیقت قرار گرفته است، راهبر دیگری است که زیست دانشگاهی را از انواع دیگر حوزه زیست متمایز میسازد. لذا اغراض و زیست های جانبدارانه به آن میزان که در زیست های غیر دانشگاهی دیده می شود در زیست دانشگاهی قابل مشاهده نیست. چرا که آمادگی برای طرح پرسش های نو و آمادگی برای تغییر همواره نشان گر جدی و بنیادی در زیست دانشگاهی است.
معنای دیگر رهایی به خصیصه رهانندگی زیست دانشگاهی بر می گردد که کمک می کند تا دیگر زیست ها نیز رهایی را دریابند و تجربه کنند. به این معنا دانشگاه رهایی را تولید می کند، به آن پای بند است و آن را به دیگران منتقل می سازد.
۷- زیست اندیشیده:
زیست دانشگاهی به این معنا با زیست اندیشیده شده نسبت مستقیمی را برقرار می سازد و خود را از دیگر زیست هایی که ویژگی بارز آن ها نااندیشیده ماندن آنها ست متمایز می گرداند. در بسیاری از حوزه های زیست، اندیشیدن به عنوان یک حرفه نگریستهنمی شود و در بسیاری از زیست ها اساسا مولفه اندیشیدن نقش بازی نمی کند چه برسد به این که تبدیل به حرفه شود. بر این مبنا زیست دانشگاهی هم به اندیشیدن به عنوان یک حرفه می نگرد و هم این که تلاش می کند تا دیگر حوزه های زیست نیز نا اندیشیده باقی نمانند.
۸- زیست گفتگویی:
زیست دانشگاهی نوع دقیقی از زیست گفتگویی است و گفتگو به عنوان ویژگی بارز انسان از سایر موجودات ارتباط مستقیمی با انسان متعالی دارد. دانشگاه به عنوان یک جامعه مانند هر جامعه پیچیده ای شامل سبک های متعدد نظام های گفتگویی است. جایی که دپارتمان ها و قومیت ها و فرهنگ های مختلف حضور دارند و در ضمن باید از مقررات مشخصی نیز تبعیت داشته باشند.
۹- عدم وابستگی به حوزه های قدرت:
موضوع رهایی که از آن صحبت کردیم با عدم وابستگی به حوزه های قدرت نیز در ارتباط است. هر چند قدرتمندان همواره در تلاش بوده و هستند که زیست دانشگاهی را با مداخلات نا بجای خود آشفته و البته آلوده سازند، اما هنوز عدم وابستگی به حوزه و حوزه های قدرت ویژگی بارز زیست دانشگاهی است.
۱۱- خطیر بودن:
بر اساس استقلال از قدرت و آوانگارد بودن و پیشرو بودن است که زیست دانشگاهی را به عنوان زیستی خطیر مطرح می سازد. خطیر به دو معنا: هم به معنای خطرناک و هم به معنای مهم. خطر ناک از این جهت که زیست دانشگاهی مدام و در شکل های مختلف با تولیدات خود، به دیگر شکل های زیست خصوصا سیاست طعنه میزند و چالش های مهمی را برای آن ها پیش می آورد. چرا که تغییر و ایجاد چیزهای نو اساسا محنت زاست و دیگر زیست ها خصوصا حوزه های قدرت را به واکنش وا می دارد.
خطیر در معنای دوم به معنای مهم بودن از آن جا نشات می گیرد که دانشگاه نقشی هدایت گر را داراست و این نقش مابقی زیست ها را در پی آن قرار می دهد. بنابراین کارکرد و رسالت مهمی را بر دوش می کشد که زیستش را در معنای دوم مورد نظر ما “خطیر” می سازد.
۱۲- معطوف به دیگری بودن:
زیست دانشگاهی با ویژگی هایی که در خود دارد و شرایطی که در ذاتش نهفته است بیش از دیگر زیست ها معطوف به دیگری است. به این معنا هم در اهداف و غایات و هم در مبادی و خروجی ها ، زیستی است معطوف به دیگری. همواره دیگری بهره زیادی از غایاتی که در زیست دانشگاهی دنبال می شود می برد.
نکته پایانی این که ما بر آن نیستیم که خود را برتر از بسیاری از زیست ها قرار دهیم بلکه این چنین هستیم و باید باشیم و این ریشه در غایات این نوع از زیست دارد.