به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، پرسه زدن در رسانه ها نشان می دهد که شهرداری تهران در دوران حضور آقای قالیباف چه رفتاری با کارتن خواب ها داشته است. از امروز در چند قسمت به مرور این تاریخ خواهیم پرداخت. آنچه می خوانید قسمت اول مرور این تاریخ است و در قسمت اول ماجرایی تکاندهنده از برخورد عوامل شهرداری تهران با یک فرد در گرمخانه تعریف می کنیم که در روزنامه ایران روز 12 آذرماه 90 منتشر شده است
کیفرخواست سنگین بازپرس برای مدیر گرمخانه شهرداری
جوان عقب مانده ذهنی پس از اخراج از این مرکز و رها شدن در جنوب تهران به خاطر سرما پاهایش را از دست داد.
گروه شوک: قرار بود سر کوچهشان رفته و نوشابه بخرد بارها این کار را کرده بود، اما اینبار برنگشت و هیچکس نمیدانست وی چه سرنوشت شومی خواهد داشت. گمشده 29 ساله بود، اما به خاطر اختلال حواس و عقب ماندگی ذهنی همیشه در خطر بود خانوادهاش آدرس خانه و شماره تلفنشان را در جیب لباسهایش گذاشته بودند غافل از اینکه گردانندگان گرمخانه اعتنایی به این کاغذ نوشته شده نخواهند کرد. نزدیک به یکسال از آن روز شوم میگذرد و حالا مرد جوان با پاهای قطع شده میهمان دلنگرانیهای خواهر و خانوادهاش است، پاهایی که اگر سهلانگاری گرمخانه نبود حالا سالم بودند و دردی را روی دردهایش اضافه نمیکردند.
مهدی عربی شامگاه 29 بهمن ماه سال گذشته برای خرید نوشابه از خانه پدریاش در نظامآباد تهران خارج شد و 18 روز بعد بدن نیمه جانش در حالی که بدنی کاملاً سرما زده و بیحس داشت در اطراف مهرشهر کرج پیدا شد. مهدی که دچار اختلال حواس بوده به بیمارستان انتقال یافت، اما کار از کار گذشته بود و به دلیل سرمازدگی شدید هر دو پایش را قطع کردند. در آن شب سرد خانواده مهدی، با در دست داشتن عکس و مدارک این مرد که اختلال حواس داشته است همه جا را زیر و رو کردند در بیمارستانها، مراکز پلیسی، محل نگهداری معتادان و بهزیستی هیچ اثری از وی به دست نیاوردند.شاید شهرداریچیها مهدی را به گرمخانه برده بودند؟! همین تصور روزنه امیدی شد برای خانواده مهدی، آنان وقتی عکس و مشخصات پسرشان را به مسئولان گرمخانهها دادند، شنیدند چنین مردی بین کارتنخوابها و مهمانان گرمخانههایشان نبوده است.
آنان گفتند که اگر کاغذ نوشتهای در لباسهای مهدی بوده و در بین کارتنخوابها میبود حتماً مسئولان گرمخانه آن را پیدا میکردند و با خانوادهاش تماس میگرفتند و اگر چنین اقدامی صورت نگرفته حتماً در جایی غیر از گرمخانههای شهرداری است.
18 روز بیخبری از «مهدی» همه را نگران کرده بود تا اینکه با قطع شدن پاهای این پسر گمشده به خاطر سرمازدگی غم و مشکلات بزرگی را به جان این خانواده تهرانی انداخت.
آگهی گمشده
خانواده «مهدی» در مدت گمشدن وی تکاپوی زیادی انجام دادند تا این مرد را پیدا کنند. خواهرش 5بار به شهرداری مراجعه کرد تا در صورت دستگیری برادرش تحت عنوان کارتنخواب یا متکدی مشخصاتش را ارائه و محل نگهداری وی را پیدا کند، اما هر بار جواب منفی شنید و مسئولان گرمخانهها تأکید کردند که «مهدی» به هیچ گرمخانهای انتقال داده نشده است.روز 16 اسفندماه سال گذشته بود که خانواده «مهدی» از روی ناچاری آگهی گمشدن وی را در روزنامه به چاپ رساندند و همین کافی بود تا با تماس عدهای از اطراف مهرشهر کرج اطلاع یابند که «مهدی» در شرایط سختی در حوالی امامزاده طاهر دیده شده است. وقتی پدر «مهدی» پسرش را در شرایط سخت سرمازدگی دید وی را به بیمارستان امام حسین انتقال داد و از پزشکان شنید برای نجات پاهای وی از قطع شدگی بسیار دیر شده است.
شکایت علیه شهرداری
خانواده «مهدی» وقتی شنیدند پسرشان از سوی مسئولان شهرداری دستگیر و به گرمخانه انتقال یافته سپس در دورترین نقطه از خانهشان رها شده و همین باعث گمشدن و سرمازدگی «مهدی» شده است ابتدا نامهای به حراست کل شهرداری تهران نوشتند و خواستار رسیدگی شدند.وقتی هیچ اعتنایی به نامه این خانواده نشد، پدر مهدی، با مراجعه به دادسرای اسلامشهر به طرح شکایت علیه مسئولان گرمخانه غربال تحت نظر مستقیم شهرداری تهران پرداخت و خواستار رسیدگی قضایی شد.
با این اقدام، بازپرس شعبه دوم دادسرا وارد عمل شده و به تیمی از کلانتری 11 اسلامشهر دستور پیگیری ویژه داد و از پزشکی قانونی نیز خواست تا با معاینات «مهدی» میزان صدمه را روشن سازد.
در این مرحله، تجسسهای پلیسی و قضایی نشان داد که تفاوت زیادی بین ادعاهای شهرداریچیها و خانواده «مهدی» وجود دارد و به نظر میرسد نابسامانی بسیاری در ثبت آمار کارتنخوابها و زمان دقیق دستگیری آنها و کیفیت رهاسازیشان وجود دارد.
8 شب در گرمخانه
مأموران پی بردند مهدی که الان نه میتواند راه برود و نه دوست دارد از ویلچر استفاده کند با خروج از خانه، گرفتار مأموران جمعآوری کارتنخوابها میشود. او با همان شرایط خاص خود تلاش میکند مأموران را متقاعد کند که کارتن خواب نیست، ولی کسی به حرفش گوش نمیدهد. پس از چند ساعت این جوان به اسلامشهر محل غربال و جداسازی کارتنخوابها منتقل میشود. براساس اعلام سامانه غربال جمعآوری بیخانمانها، مهدی روز 29 بهمن پذیرش میشود. ساعت دقیق گرفتاری او و پذیرش دقیقاً مشخص نیست، در حالی که شهرداریچیها مدعی هستند مهدی ساعت یک بامداد 29 بهمن ماه پذیرش شده، اما خانوادهاش شهادت میدهند که جوانشان صبح روز 29 بهمن ماه در خانه خود از خواب برخاسته و ظهر هنگام برای تهیه نوشابه از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است. مهدی 8 روز بعد، یعنی هفتم اسفند ماه 89 از گرمخانه ترخیص میشود. شهرداریچیها مهدی عقبمانده ذهنی را در منطقه پاسگاه نعمتآباد رها میکنند و این جوان در حالی که به تأیید مددکار اجتماعی سامانه غربال دچار «نقصان عقلی» بوده، باید از جنوب غرب تهران به شرق تهران میرفت تا به خانهاش برسد. مهدی راه خانه را پیدا نمیکند و در نتیجه در سرمای شدید زمستان، گرسنه و تشنه، به حالت نیمهجان از مهرشهر کرج سردر میآورد.
این شاخه تحقیقی به بازپرس و پلیس نشان داد مهدی به دلیل مشکلاتی که داشت، همیشه آدرس خانه را در کیف خود همراه میبرد. وی به ادعای مسئولان گرمخانه اسلامشهر، چندبار گفته بود «بچه نظامآباد» است، اما نه کسی نگاهی به کیف او انداخته بود و نه کسی حرفش را باور میکرد. در حالی که مهدی در بهزیستی دارای پرونده است و خانوادهاش برای یافتنش مشخصات او را به پلیس داده بودند و همچنین در حالی که مددکار اجتماعی بیماری نقصان عقلی او را تأیید کرده بود وی نهتنها تحویل بهزیستی نمیشود بلکه حتی به پلیس هم اطلاع نمیدهند که چنین بیماری گرفتار مأموران جمعآوری بیخانمانها شده است. خانواده مهدی برای یافتن جوانشان 18 روز سرگردان بودند. این در حالی بود که مسئولان و مأموران گرمخانه اسلامشهر با بیمبالاتی او را در گوشهای از تهران رها کردند تا شاید با نقصان عقلیاش راه خانهاش را پیدا کند که این اتفاق نیفتاد و مهدی با پاهای سرمازده در مهرشهر کرج پیدا شد و پاهایش را از دست داد.
احضار مدیرگرمخانه
بازرس پرونده برای شناسایی مقصران این سهلانگاری خسارتبار، مدیر 30 ساله مرکز نگهداری موقت اسلامشهر را به دادسرا احضار کرد و تحت بازجویی گرفت. این مدیر جوان در برابر پرسشهای بازپرس شعبه دوم گفت: ساعت یک بامداد 29 بهمنماه مهدی عربی با ظاهری کثیف در خیابان خیام تهران!! شناسایی و جذب شد ولی پس از انتقال به مرکز اسلامشهر گندزدایی شده و مورد استحمام قرار گرفت، فردای روز پذیرش از سوی مددکار اجتماعی تحت مصاحبه بود و در این مصاحبه همه اطلاعات خود و خانوادهاش را بیان کرده بود. وی هیچ آدرس و تلفنی برای ارتباط و شناسایی خانوادهاش ارائه نداد که البته مددکار اجتماعی وی را دارای نقیصه عقلانی دانست و حکم تبرئه داد. سپس قاضی ویژه طرح افراد بیخانمان و متکدی حکم ترخیص را صادر کرد.
وی افزود: مهدی عربی شهریورماه سال 89 نیز در گرمخانه غربال پذیرش شده بود که به خاطر همین دلیل حکم ترخیص وی صادر شده بود. این مدیر جوان در خصوص محل رها کردن مهدی گفت: وی تنها به محله نظامآباد اشاره کرده بود و ما وی را در پاسگاه نعمتآباد کنار ایستگاه اتوبوسرانی رها کردیم.
بازپرس: وی آدرس خود را نظامآباد اعلام کرده و نقصان عقلی داشته است، چرا او را به محل سکونتش نبردید و جویای خانوادهاش نشدید؟
ما روزانه بیش از 20 نفر پذیرش داریم و در نوبت قبل هم که مهدی را ترخیص کردیم خودش به خانهاش مراجعه کرد و پدرش او را یافت. او مجنون نبوده و میتوانسته آدرس خود را پیدا کند.
بازپرس: اگر مهدی در پزشکی قانونی تحت معاینه قرار بگیرد و مشخص شود وی دچار مشکلات روحی و روانی بوده و نمیتوانسته آدرس خانهاش را پیدا کند چه توضیحی دارید؟! مقصر بودن را میپذیرید؟
خیر، ما مقصر نیستیم. در صورت نیاز باید قاضی پرونده مینوشت تحویل بهزیستی شود ضمن آنکه مددکار اجتماعی گرمخانه با او مصاحبه کرده و تشخیص داده میتوانسته آدرسیابی کند و به خانهاش برگردد.
اگر مهدی توان عقلی کاملی داشت پس چرا آدرس و تلفن خانهاش را نگرفتید تا به خانهاش اطلاع بدهید؟
خودش ارائه نکرد، درضمن وی هفتم اسفندماه از گرمخانه ترخیص شده و 20 روز بعد در بیمارستان بستری شده و نمیدانستیم کجا و چگونه این اتفاق برایش افتاده و ما علیالقاعده مسئول نیستیم.
نظریه پزشکی قانونی
مهدی، تحت معاینه پزشکی قانونی تهران قرار گرفت و کارشناسان اعلام کردند که براساس بررسیهای به عمل آمده اندام تحتانی راست و چپ از وسط ساق قطع شدهاند و سطح مقطع و محل جراحی التیام یافته است و نیاز به معاینه مجدد نیست. قطع اندام تحتانی تا مچها واجد دیه معین است، ارزش قطع نیمی از ساق پای چپ و ساق پای راست با توجه به نقصان کارایی اندامهای تحتانی جمعاً 20 درصد دیه کامل انسان تعیین میشود.
مجرمیت گرمخانه
بازپرس پرونده پس از اعتراف دو تن از مسئولان گرمخانه غربال به چگونگیرهاسازی مهدی و براساس معاینات پزشکی قانونی شهر تهران، گردانندگان این مرکز تحت نظر شهرداری را مجرم شناخت و قرار مجرمیت صادر کرد. پس از این اقدام دادیار اظهارنظر دادسرای اسلامشهر نیز در نقش نماینده معاون دادستان کیفرخواست را صادر و پرونده را برای رسیدگی نهایی و صدور حکم و تعیین مجازات مقصران حادثه به دادگاه جزایی و عمومی اسلامشهر ارسال کرد.