به گزارش خبرگزاری برنا از قم،
متن یادداشت مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی (ره) با عنوان "نهادینه شدن روح انتظار در استاد پرورش"به مناسبت ششم دی ماه سالروز ارتحال استاد سیدعلی اکبر پرورش به شرح ذیل می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
»وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ*إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیَارِ * وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ ۖ وَکُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ * هَٰذَا ذِکْرٌ ۚ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ» (سوره مبارکه ص، 45-49)
«خدای متعال میفرماید: بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که دارای قوت و بصیرت بودند-ما ایشان را با خصلت نیک آخرت اندیشی خالص گرداندیم و به راستی که آنها در نزد ما از برگزیدگان و نیکان بودند- و اسماعیل و الیسع و ذوالکفل را به یادآر که همگی از نیکان بودند- این یک یادآوری است و بیتردید پرهیزکاران، بازگشتگاهی نیکو دارند.
از این ایات و دیگر آیأت مشابه که در قرآن کریم فراوان است، متوجه میشویم که خدای متعال دوست ندارد، یاد و نام اولیائش و بندگان خاص و برگزیدهاش از خاطرهها برود و پی در پی نام آنها را میبرد و از آنها به نیکی یاد میکند و خصلتهای خوب و برجسته آنها را بیان میکند تا بندگان خدا آنان را اسوه و الگوی خود قرار دهند. مردم در هر زمان نیازمند الگوهایی هستند تا با نگاه به آنها و سلوک زندگی آنان بتوانند ره رستگاری و سعادت را بخوبی بپیمایند.
بنابراین فلسفه نکوداشت و بزرگداشت شخصیتهای بزرگ از این جهت است که خصایص نیک آنان در جامعه تسری یابد و اصولاً بازخوانی زندگانی بزرگان اهل خرد، انسان را خردمند میکند، یادآوری شجاعتها و شهامتهای عاشورائیان، انسان را عاشورایی میکند، بیان فضایل و کمالات معنوی و عرفانی اهل معرفت نیز انسان را عارف و در مسیر تکاملی قرار میدهد.
خوشبختانه در پرتو انقلاب اسلامی ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) شخصیتهای بزرگی بروز و ظهور پیدا کردند که برخی از آنان مانند شهدای محراب و یا شهید آیت الله بهشتی و یارانش و یا سرداران بزرگ جبهه و جنگ، هر یک به نوبه خود مجمع فضایل و مکارم اخلاق بودند. شهید چمران در عین حالی که مجاهدی بزرگ بود، عارفی دلسوخته بود و دیگر شهدای والای انقلاب اسلامی تا شهدای مدافعان حرم،همگی از مصادیق «مصطفین الاخیار» یعنی از نیکان برگزیده هستند که باید نام و یاد آنان همیشه زنده بماند و چراغ راه ملت بزرگوار و جوانان این مرز و بوم باشند.
استاد سیدعلی اکبر پرورش نیز یکی از کسانی است که در نهضت امام خمینی(ره) خوش درخشید و به واسطه سابقهای که در علم و معرفت داشت، مدتی به عنوان وزیر آموزش و پرورش خدمت کرد و بارها از طرف مردم شریف اصفهان به مجلس شورای اسلامی راه یافت و در شورای عالی دفاع و جبهه و جنگ حضوری فعال و اثرگذار داشت و از همه اینها مهمتر در تربیت نسلی از جوانان توفیق بسیار خوبی پیدا کرد که بسیاری از آنان از سرداران عرصه جهاد و شهادت شدند.
غبطه آیت الله مهدوی کنی(ره) به استاد پرورش!
بعد از ارتحال استاد پرورش روزی برای ضبط برنامهای به محضر حضرت آیت الله مهدوی کنی(ره) رسیدم و ایشان در غم درگذشت استاد پرورش بسیار متأثر بودند و فرمودند من به شخصیت آقای پرورش غبطه میخورم و دوست داشتم جای ایشان بودم! بنده از این سخن بسیار تعجب کردم و علت آن را جویا شدم که ایشان فرمودند آقای پرورش یک فرد متعهد انقلابی و متدین سیاستمدار بود ولیکن من از این جهت به ایشان غبطه میخورم که میبینم یک عده زیادی از جوانان را ایشان موفق شده است که تربیت کند!
بنده عرض کردم حضرتعالی هم توفیق خوبی در این زمینه داشتهاید و با تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) بسیاری از جوانان کشور را پیوسته متدین و با اخلاق و دانش و متعهد ،پرورش میدهید، ایشان فرمودند اما کار آقای پرورش بالاتر است و شاگردان ایشان، سرداران عرصه جهاد و شهادت هستند و من وقتی در تلویزیون دیدم که شخصی مانند آقای سردار رحیم صفوی میگوید من شاگرد استاد پرورش هستم، به شخصیت آقای پرورش غبطه میخورم!
استاد پرورش به فرموده حضرت آیت الله جوادی آملی" از جمله کسانی نبود که بنشیند و به بقیه بگوید شما بروید، بلکه میگفت این راه را من رفتم و شما هم بیایید، وی خود رهرو خوبی بود و دیگران را نیز با خود راه میبرد و چنین کسی می تواند در نقش یک رهبر و قائد باشد" ایشان افزودند: استاد پرورش در اثر ارتباط با علما و بزرگان، معارف قرآن و عترت را دریافت کرد و ابتدا آنها را باور کرد و سپس به آنها متخلق شد و در نهایت پس از عمل به این معارف، آنها را به دیگران منتقل کرد.
از همه اینها که بگذریم، آنچه که بیش از همه جوانان را مجذوب استاد پرورش میکرد، مباحث عرفانی ایشان بود، مخصوصاً با آن حال بکاء و سوخته دلی که ایشان داشتند، نسیمی از معنویت بر مجالس اخلاقی ایشان میوزید و در حقیقت معارف الهی را جوانان گوش نمیدادند بلکه نوش جان میکردند!
شبهای جمعه در سحرگاه برای جمع معدودی از شاگردان، دعای کمیل را با صوتی بسیار دلنشین و باسوزوگداز و اشک ریزان طوری قرائت میکردند که تا اذان صبح همه غرق در ندبه و انابه بودند و پس از آن نماز جماعتی با ایشان خوانده میشد و در هر جلسه دعا که شرکت میکردیم، در پایان آن، احساس سبکبالی در پرتو قرائت دعای کمیل به خوبی برای انسان مشهود بود و حتی اثر آن تا هفتهها باقی میماند!
نهادینه شدن روح انتظار در استاد پرورش
و اما او به تمام معنا یک انسان منتظر بود و روح انتظار آنچنان در او نهادینه شده بود که ظهور حضرتش را بسیار نزدیک میدید و قرآن کریم هم چه زیبا میفرماید که: «الیس الصبح بقریب»؟ آیا صبح نزدیک نیست؟! این موضوع هرگز به معنای تعیین وقت و زمان برای ظهور نیست و آن را فقط خدا میداند ولیکن انسانی که منتظر باشد و خودش را برای عصر مهدوی آماده کند، قطعاً آن را نزدیک میبیند و این اثر وضعی انتظار است.
استاد پرورش از قبل از انقلاب اسلامی در بحث مهدویت ورود داشت و به تفصیل در کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» در طی 3 مقاله به تبیین آن پرداختهایم و لیکن در سالهای آخر عمر ایشان، این بحث برای استاد پرورش بروز و ظهور عجیبی داشت و اینجا هم یکی از جاهایی است که انسان به حال آقای پرورش غبطه میخورد!
متأسفانه در شرایطی که جهان منتظر منجی عالم بشریت هست و امروزه بحث ظهور حضرتش یک بحث جهانی است، عدهای در کشور ما بطوری ناشیانه به این موضوع پرداختند و تعیین مصداق کردند که اصل بحث را هم تحت الشعاع قرار داد و دیگر کمتر به این موضوع پرداخته میشود!
اما استاد پرورش در سیروسلوک خود به مراتب والایی دست یافته بود و در این مقال به یکی دو خاطره از ایشان بسنده میکنم.
روزی بنده برای آنکه ایشان را در این مباحث برسر حرف آورم، شروع کردم از تشرفات علمای بزرگ به محضر امام زمان(عج) سخن گفتن و داستان تشرف مرحوم آیت الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی(ره) از مراجع عالیقدر شیعه را که مرحوم آیت الله سید حسن میرجهانی(ره) از شاگردان ایشان برای خود بنده نقل کردند و دیگر قضایایی که برای مرحوم میرجهانی رخ داده بود و برخی از آنها هم در کتاب" تشرف یافتگان" آمده است، همه را تفصیلاً بیان کردم و در آخر استاد پرورش که همه این حرفها را شنیدند، جمله عجیبی به بنده فرمودند و با حالتی عتاب گونه گفتند: آقا! وجود مقدس امام زمان(عج) را رؤیت کردن، کاری ندارد!!! و سپس با قسم محکمی افزودند: به خدا اگر کسی یک هفته درست زندگی کند، حضرت را خواهد دید!!
یعنی ما به جای آنکه در پی دیدار باشیم، باید در فکر خود سازی باشیم تا بتوانیم لااقل یک روز درست زندگی کنیم و سپس بتوانیم یک هفته درست زندگی کنیم و اگر درست شدیم خودبخود جلوات مهدوی انشاءالله رخ خواهد داد و خدا ظرفیتش را عنایت کند.
اما خاطره دوم که باز بسیار عجیب است، روزی که خصوصی محضرشان بودم، همین بحث نزدیک بودن ایام ظهور را مطرح کردم که ایشان گفتند: آیا شما تاکنون از من در این مباحث ادعایی شنیدهای؟! عرض کردم خیر، سپس ادامه دادند و تأکید کردند که من اصلاً اهل ادعا در این مباحث تاکنون نبودهام ولی الان میخواهم یک چیزی را به شما بگویم و آن این است که «خدا شاهد است آنقدر بوی آمدن حضرت را استشمام میکنم که یعقوب بوی پیراهن یوسف را!!»
من بهت زده شدم و ایشان باز مجدداً قسم خوردند که آنقدر این بو را به وضوح استشمام میکنم و حال آنکه قبلاً این استشمام را نداشتم، اما الان این رایحه آمدن حضرت برایم عینی است! و قطعاً ظهور نزدیک است!
این نکته را هم اضافه کنم که پس از این ماجرا روزی این خاطره را به یکی از دوستان سرشناس که به استاد پرورش ارادت داشت، به عنوان نویدی عرض کردم و او با صدای بلند خندید و گفت: امام زمان تا دو هزار سال دیگر هم نمیآید! من اصلا چنین تصوری نداشتم، و از این حرف او حیرت زده شدم و گفتم مگر ما در قرآن نمیخوانیم:«انهم یرونه بعیداً و نراه قریبا» (آنها آن روز را دور میبینند و ما آن را نزدیک میبینیم) که البته او هم این معنا را قبول داشت و گفت من شوخی کردم اما این جمله استاد پرورش هم خیلی عجیب است.
کلام را در اینجا با دو بیتی از مرحوم آیت الله کمپانی(ره) به پایان میبرم.
ای حجاب ربانی تا به چند تو پنهانی
ای تو یوسف ثانی تا به کی به زندانی
شد محیط امکانی همچو شام ظلمانی
جلوه کن به آسانی همچو صبح نورانی
»هَذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ «
خادم القرآن – مرتضی نجفی قدسی