صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

نقش محوری خانواده در جلوگیری از آسیب های اجتماعی

۱۳۹۵/۱۲/۰۴ - ۰۶:۵۴:۵۸
کد خبر: ۵۲۴۷۲۲
محیط خانواده، مساعدترین مکان برای رشد کودک و تعالی فکری و جسمی اوست از این رو در صورت برخورداری کودک از تربیت و حفاظت از سوی والدین، می تواند به عنوان سرمایه ای گران بها وارد جامعه شود.

به گزارش خبرگزاری برنا در هرمزگان،زمانی که والدین برخلاف مسئولیت خود عمل کرده و در تربیت کودک سهل انگاری کنند، آن زمان کودک پرورش یافته در این نوع خانواده به سهولت در معرض بزهکاری قرار می گیرد.

خانواده در ساختار نظام اجتماعی تاثیر شگرفی دارد و به حتم می توان این نهاد را شالوده و سنگ بنای هر جامعه ای دانست،خانواده محور تربیت نسل بعدی و محلی برای آرامش و سکنی یافتن افراد فعلی جامعه و بزرگترین تولید کننده منابع انسانی و همچنین بزرگترین مصرف کننده منابع تولیدی هرجامعه است .

از این رو جامعه شناسان و مردم شناسان معتقدند برای تصحیح بسیاری از روش ها و همچنین الگو ریزی درست ارزشی در جامعه می بایست خانواده مبنا و محور قرار گیرد .

با این حال طی سال های اخیر به وضوح دیده می شود که برخی خانواده ها دچار آسیب ها شده اند ، افزایش طلاق ، گسترش بی بند و باری و فحشا ، بد پوششی، افزایش فاصله میان والدین و فرزندان و ... همه از جمله چالش هایی است که هم اکنون در پیش روی خانواده ها خودنمایی می کنند ، در این بین شاید بتوان تهاجم فرهنگی و بدکارکردی مسئولان در خصوص خانواده را مهمترین دلیل بروز چنین آسیب هایی دانست.

بررسی و پیمایش ها توسط کارشناسان نشان می دهد که ارتباط مستقیم رابطه فیزیکی و روانی والدین بویژه پدر با خانواده با موضوع تعدیل و کاهش انحرافات و آسیب‌های اجتماعی خانواده و سایر اعضا از جمله نوجوانان ارتباط تناتنگی دارد یعنی حتی اگر رابطه فیزیکی پدر با فرزندان بیشتر باشد احتمال اینکه چنین فرزندانی دچار آسیب شوند و یا به انحراف کشیده شوند بسیار کم است و افرادی که غالبا دچار آسیب و انحراف می ‌شوند در خانواده ارتباط کمتر روحی، روانی با والدین علی الخصوص پدران داشته‌اند.

اعطاء آزادی های بی حد و حصر برخی خانواده ها به فرزندان، اعتماد به جامعه برای جامعه پذیری نسل های نوپا، دور کردن فرزندان از محیط خانواده به خاطر اشتغال والدین و رها کردن کودکان و خردسالان در مهد کودک ها و مراکز آموزشی از جمله مشکلاتی است که کارکرد خانواده ها را با چالش جدی مواجه کرده است. این قبیل معضلات، فرزندان را نیز با مشکلات روحی - روانی، سست شدن پیوندهای عاطفی و ارتباطات کلامی و سرانجام کم رنگ کردن نقش والدین در تربیت فرزندان، بحران های روحی و عاطفی آنان و فاصله میان نسل ها روبه رو کرده است.

بسیاری از خانواده هایی که فرزندان آنها دچار ناهنجاری های رفتاری می شوند سعی دارند ریشه این ناهنجاری را در درون اجتماع جستجو کنند و در این خصوص توجهی به نقش خود و خانواده در بروز ناهنجاری ها نمی کنند.

اما این مسئله به هیچ عنوان صحیح نیست و خانواده مستحکم و قاعده مند می تواند فرزندانی مستحکم پرورش دهد،اگر خانواده دارای ارکان قدرتمند نباشد و پایه های آن سست باشد یا اینکه فرد دارای خانواده ای از هم گسیخته باشد ،فرزند می‌تواند پس از رسیدن به سن بلوغ در معرض آسیب هایی ملموس قرار گیرد.

خانواده هم در عرصه پیشگیری از بحران های اجتماعی و هم در عرصه درمان این بحران ها اصلی‌ترین نقش را دارد،بدیهی است که یک خانواده اصیل و محکم هیچ گاه اجازه سوق یافتن فرزندان به سوی بحران های اجتماعی را نمی دهد،اما برخی خانواده ها نیز پس از مواجهه با آسیب های فردی و اجتماعی تبلور یافته در درون فرزندانشان به خود آمده و مشی خود را به سمت و سوی رویه‌ای مثبت‌و تعامل برانگیز تغییر می دهند.

متاسفانه بسیاری از افرادی که به راه خطا رفته اند، سرمنشا اصلی انحراف خود را کمبودهای عاطفی خانواده ای عنوان می کنند، امروز پدران و مادران نقش بسیار حیاتی در سلامت روانی فرزندان خود علی الخصوص نوجوانانشان دارند .

شاید در دوران کودکی تمام هم و غم خانواده تلاش برای سلامت جسمانی کودک باشد اما بدون تردید در نوجوانی و جوانی تامین سلامت روانی افراد نیز به خانواده‌ها بستگی دارد ، بدون شک اگر در خانواده ای فضایی صمیمی حکمفرما باشد و فرزندان بتوانند صادقانه مشکلات خود را در آن مطرح کرده و با هدایت والدین آنها را برطرف سازند بسیاری از مشکلات اجتماعی ما بر طرف خواهد شد .

در واقع باید گفت پدر و مادر ایده آل والدینی هستند که شیوه‌های تربیتی و قانونی را برای بچه‌های خود در نظر بگیرند و با آن سبک تربیتی خاص – که می‌تواند متناسب با اعتقادها، طبقه اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی زن و شوهر باشد- او را پرورش دهند، در این شیوه‌های تربیتی نباید افراط و تفریط باشد، گاهی آن قدر به بچه‌ها سخت می‌گیرید که بعد به دلیل قوانین سخت دلتان می‌سوزد و مدتی او را رها می‌کنید تا هر آنچه می‌خواهد بکند، این اشتباه‌ترین اقدام در زمینه تربیت بچه‌ها است.

افراط و تفریط، بچه‌ها را جسور و گستاخ می‌کند و آنها در این صورت، شما را لایق والد بودن نمی‌دانند، نکته مهم دیگر این است که در مورد سبک تربیتی باید با همسرتان مشورت کنید و در اجرای آن ثبات قدم داشته باشید،اینکه پدر و مادر هر کدام ساز مخالف بزنند، بدترین شیوه تربیتی است. شما حتی اگر با هم مشکلی دارید با حضور بچه‌ها و برای اجرای تصمیم‌های خانواده باید حکم واحدی داشته باشید.

در نهایت باید گفت هم مسئولین و هم والدین باید توجه جدی به جایگاه روابط خانوادگی در سلامت روحی و شخصیتی افراد داشته باشند، بدون شک، سلامت افراد به سلامت خانواده ها وابسته است و اجتماع نیز از شادابی و سلامت خانواده ها پویا و پرنشاط می گردد.

(سردار"عزیزاله ملکی"  فرمانده انتظامی استان هرمزگان)

نظر شما