به گزارش خبرگزاری برنا، شرح یادداشت ارسالی این مجری پیشکسوت کودک به شرح ذیل می باشد؛
دوستان همیشه، سلام
چقدر برایتان اتفاق افتاده که نا آگاهی، باعث بروز مشکلات جدی در زندگیتان شده باشد و به دنبال آن احساس، حس ناخوشایند پشیمانی!!!؟
من بارها با چنین احساسی مواجه شدم و عکس آن هم صادق است!
آگاهی که مانع بروز خطاها میشود و حس مطبوع و خوشایند درست عمل کردن را به همراه می آورد و حالا اگر من قرار است با طیف وسیعی از همنوعانم در ارتباط باشم و برای مخاطبینی که من را میبینند، می شنوند و آثار من را می خوانند؛ بگویم، بنوبسم، فیلم بسازم و ...
به چه میزان، به نو کردن دانستههایم در این زمانه ظهور و بروز تازههای گاه سخت غافلگیر کننده نیازمندم!؟ بسیاری از سیستمهای فکری امروز دنیا، نه با نیروی نظامی که با منظومهای از اندیشهها، به مبارزه و غلبه بر مخالفان شان، اقدام میکنند و در این زمانه پیشرفتهای تکنولوژیک اعجاب برانگیز، تمهیدات فراوانی به کمک آنهایی میآید که به جای یاری انسان به غنیتر شدن از درون و حظ بردن از درونمایه فربه معنویاش، او را به سمت تقلید از اکثریت در دنبال کردن جریانات چشم پر کن، ترغیب میکنند، به گونهای که انسان امروز، از این هم بیشتر از خودش فاصله بگیرد و از تنها شدن با خودش بیمناک باشد و به دنبال محلی برای خلوت کردن با خود بگردد و هنر مثل هر ابزار قدرتمندی که میتواند نقش شمشیر دو لبه را بازی کند، می تواند در جهت دور کردن انسان از خودش، با سخیف ترین شکل ممکن، قرین توفیق شود و یا بالعکس در قالب ماندگارترین و تأثیر گذارترین پیام ها، موفق باشد.
و هنرمندان ما می توانند اگر آگاه باشند و توانمند و دلسوز، چنین آثار ی را به دنیا هدیه کنند، مانند تمام فیلم ها، سروده ها و ... که ماندگارند، چرا که پیامشان جهانی است.
منِ کمترین شخص، با گذشت هر روز و هر لحظه از زندگیام بیش از پیش دچار آونگهای روحی غریبی میشوم که من را با این سوال سخت دشوار و تحیرزا روبرو میکند که آیا براستی من آنگونه که باید، در زندگیام، متولد شدهام یا هنوز نه!؟
چرا که به باور من، انسان جدای از تولد فیزیکیاش، زمانی متولد میشود که بی پرده بخشی از دنیای اطراف را تجربه میکند.
در کتاب تنهایی پر هیاهو آمده: اگر زمان منتظر ما میایستاد تا ما به بلوغ برسیم، قطعا زندگی با نقصهای کمتری را تجربه میکردیم. نمیدانم زندگی بدون واژهی «افسوس» چه شکلی خواهد بود! شیرینتر است یا مزهی یکنواختی دارد!؟
به بیان دیگر حجم ناآگاهیها را آنچنان عظیم و فرصت باقی مانده را آنچنان اندک مییابم که جز تلاش روز افزون بیوقفه برای آگاه تر شدن، چارهای باقی نمیماند و کتاب، مطالعه و کسب دانش و در نوردیدن افقهای جدید، تنها چاره فائق آمدن بر این حس است.
اگر شما هم به دنبال شادی ورای شادی ها و غم های متعارف زندگی می گردید، در دنیایی که هر لحظه حجم خبرهای ناخوشایند، انسان را دستخوش زیر و بم های عظیم می کند و نیازمند یاری به بهبود بخشیدن به اوضاع، می توانید به کتاب به عنوان یک رفیق همراه و آگاه، به عنوان یکی از اولین گزینه ها، فکر کنید! انسان اگر از درون غنیتر باشد، نیازش به دادههای عالم بیرون کمتر میشود و این غنی از ماندگارترین نوع داشتههاست.
از آن نوع دارایی هایی که گذشت زمان و هجمههای روزگار، قادر به ستاندن آن از ما نیست و چه انتخابی هوشمندانهتر از کسب این دارایی!»