به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، بامداد بیست و هشتم خرداد ماه سال 90 جنازه خونین یک مرد میانسال به نام حسن در خیابان پیدا شد. همسایه ها که به محض روبه رو شدن با جنازه این مرد وی را شناسایی کرده بودند با پلیس تماس گرفتند.
پلیس در نخستین گام از تحقیقات به پرس و جو از همسر حسن به نام فریده و دختر 16 ساله اش مهسا پرداخت.
در حالی که مادر و دختر ادعا می کردند حسن قربانی درگیری خیابانی شده است فرش خیس پهن شده روی دیوار خانه حسن شک پلیس را برانگیخت و فرضیه جنایت خانوادگی قوت گرفت.
سرانجام فریده 45 ساله و دختر نوجوانش لب به اعتراف گشودند و به قتل اعتراف کردند.
فریده گفت: مهسا می خواست با پسر مورد علاقه اش ازدواج کند اما شوهرم مخالف این وصلت بود. به همین خاطر دخترم نقشه قتل پدرش را کشید. شوهرم را با آبمیوه مسموم بیهوش کردیم و بعد با چاقو به جانش افتادیم.
این مادر و دختر در شعبه شعبه 113 دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستادند و به قصاص محکوم شدند. حکم صادره در دیوان عالی کشور تحت بررسی موشکافانه قرار گرفت و حکم قصاص فریده تایید شد ولی حکم قصاص دختر نوجوان پس از تصویب و لازم الاجرا شدن قانون مجازات اسلامی جدید در راستای اعمال ماده نجات بخش91 که برای محکومان زیر 18سال امتیاز ویژه ای قائل شده است در دیوان شکست و مهسا بار دیگر پای میز محاکمه ایستاد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی و با حضور یک مستشار تشکیل شد دو برادر مهسا در جایگاه ویژه ایستادند و برای خواهرشان حکم قصاص خواستند.
آنها گفتند ما به هیچ قیمتی از خون پدرمان گذشت نمی کنیم. مهسا لیاقت داشتن پدر را نداشت و به همین خاطر دست به قتل پدرمان زد.
سپس مهسا که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود در حالی که اشک می ریخت به دفاع پرداخت. وی گفت: بچه بودم که تصمیم به قتل پدرم گرفتم. پدرم مرد سختگیری بود و هر بار به خاطر رفتن به خانه دوستانم ، آرایش کردن و یا صحبت کردن با موبایل با من درگیر می شد و مرا کتک می زد. اما در آن زمان نمی دانستم او به خاطر خودم چنین رفتاری با من دارد. ترک تحصیل کرده بودم و دیگر به مدرسه نمی رفتم که با پسر همسایه مان به نام امین آشنا شدم. 3ماه رابطه دوستانه ما با هم ادامه داشت. امین به من علاقمند بود و می خواست به خواستگاری ام بیاید. به همین خاطر پدرم یکی از دوستانش را برای تحقیق به محل کار امین فرستاد اما چند روز بعد به من گفت امین پسر خوبی نیست و باید رابطه ام را با او تمام کنم.
این دختر ادامه داد: من که از شنیدن این حرف شوکه شده بودم از مادرم خواستم تا وساطتت کند اما پدرم با مادرم درگیر شد و مادرم را به شدت کتک زد. همان شب بود که نقشه قتل پدرم را کشیدم و ماجرا را با مادرم در میان گذاشتم. من و مادرم به پدرم آب میوه مسموم خوراندیم و وقتی بی حال شد هر کدام چند ضربه چاقو به او زدیم. برای اینکه پلیس گمراه شود جنازه را مقابل در خانه همسایه انداختیم.
مهسا گفت: من در آن زمان نزدیک به 16 سال داشتم و بچه بودم. حتی نمی دانستم مجازات کسی که دست به قتل اعضای خانواده اش بزند قصاص است. در کانون با قانون آشنا شدم. در مدتی که در کانون هستم قرآن و نماز می خوانم و هر روز که می گذرد بیشتر متوجه اشتباهی که مرتکب شده ام می شوم. من حالا دلتگ پدرم هستم اما می دانم دیگر کاری از من ساخته نیست.
در این بین بار دیگر قضات دادگاه نظر دو برادر مهسا را درباره گذشت از خون پدرشان پرسیدند اما آنها گفتند حاضر به گذشت نیستند. یکی از آنها گفت: من رابطه خوبی با خواهرم داشتم اما او دست به اشتباهی زد که به هیچ قیمتی قابل گذشت نیست. حتی اگر دادگاه هم طبق قانون جدید او را از قصاص معاف کند من و برادرم سراغ او نمی رویم و نمی خواهیم دیگر او را ببینیم.
مهسا که اشک می ریخت و به پای دو برادرش افتاده بود به قضات دادگاه گفت: اگر آزاد شوم کسی را ندارم تا با او زندگی کنم. حاضرم برای زندگی به بهزیستی بروم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
منبع:رکنا