مسخره است! بار دیگر یک اختلاف سیاسی میان کشورهای همسایه ما را بر آن داشته است که لباس صادرکننده به تن کنیم. زیبا نیست اما چه کنم که واقعیت همیشه تلخ است! یاد اظهارنظر یکی از مدیران با سابقه صنعت کاشی و سرامیک افتادم که در دهه 80 مدعی بود آمریکا به ایران لطف کرده است و توجیهش این بود که اگر افغانستان و عراق با جنگ تخریب نشده بودند بسیاری از تولیدکنندگان ایرانی باید تعطیل میکردند. جنگ افغانستان و عراق برای ایران شاید یک ناامنی مرزی و تهدید سیاسی- امنیتی بود اما بسترساز تسهیل صادرات ایران به این دو کشور شد.
شکلگیری اختلافات روسیه و ترکیه در سال گذشته و قطع واردات روسیه از این کشور، بازرگانان ایرانی را به طمع انداخت که چه فرصت خوبی و باید کالای ایرانی جایگزین کالای ترک در بازار وسیع روسیه شود. دوستان روزنامهنگار و رسانهای هم تا توانستند از فرصتهای صادراتی برای بازار روسیه نوشتند اما غافل بودیم روسیه، عراق و افغانستان نیست که هر نوع کالایی را بر هر کیفیتی پذیرا باشد. مدام گفتند و نوشتند و آخر هم راه بهجایی نبردند با آنکه روابط دیپلماتیک ایران و روسیه در بهترین دوران خود قرار داشت و پوتین نیز از روابط اقتصادی با ایران استقبال میکرد.
خاطرم هست بعدها یکی از فعالان اقتصادی روسیه در یک گفتگوی تلویزیونی اظهار داشت: رئیسجمهور دستور داده است تا تراز تجاری روسیه و ایران بهبود یابد و بخش بزرگی از واردات را از ایران تأمین کنیم اما در کمال تعجب رایزنان اقتصادی ایران و بازرگانان فقط در جلسات و مذاکرات شرکت کردند و هیچگاه برنامه و راهکاری برای تأمین نیازهای روسیه ارائه نکردند! این تاجر بلندپایه روسی بهصراحت گفت: ما تمایل زیادی برای همکاری با ایران داشتیم و داریم اما ایرانیها خیلی تلاشی برای حضور پایدار در روسیه نمیکنند و بیشتر یک نگاه سیاسی به این کشور دارند. به دیدگاه این فعال اقتصادی دقت کنید "حضور پایدار" این عبارت در تجارت از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
رخداد بهار عربی نیز یکی دیگر از فرصتهایی بود که بازرگانان ایرانی را تحریک کرد برای صادرات به کشورهای عربی و آفریقایی دندان طمع تیز کنند اما باگذشت چند سال و باوجود تمام حمایتهای سیاسی ایران از این کشورها همچنان کالای ایرانی سهم زیادی در کشورهایی که دچار بیثباتی سیاسی و جنگ شدند، ندارد.
اکنون بار دیگر نام قطر فعالان اقتصادی و رسانهها را به تکاپو انداخته است؛ بهگونهای که حتی خبرنگاران غیراقتصادی و فعالان سیاسی نیز دستبهقلم شدهاند و از فرصتهای بازار قطر مینویسند و میگویند. خندهدار است که صادرات را یک پروژه تلقی میکنیم. صادرات پروژه نیست و بدون استراتژی و برنامه بلندمدت احمقانه به نظر میرسد. دقت کردهاید که لاشخورها منتظر میمانند که شیر یا حیوان درندهای جانوری را شکار کند و آنها از لاشه آن بهرهمند شوند؟! داستان راهزنان را هم همگی شنیدهایم که در راه کمین میکردند که قافلهای بی سرو سامان یا بی تفنگدار از راه برسد و به آن حمله کنند. وقتی صحبت از فرصتهای صادراتی میشود دقیقاً شیوه لاشخوری و راهزنی در ذهنم تداعی میشود.
دوست عزیزی که نام خود را خبرنگار میگذاری و یا عنوان مشاور اقتصادی و برند را یدک میکشی نیازی به بررسی جمعیت و میزان واردات کشور قطر نیست؛ در سایتها و نهادهای بازرگانی و اقتصادی ما این آمارها فراوان وجود دارد خودت را بیهوده خسته نکن. آنچه وجود ندارد استراتژی مشخص برای صادرات و رویکرد صادرات محوری کالای ایرانی است.
تا زمانی که تولیدکننده ایرانی با رویکردهای بینالمللی و عرضه محصول برای بازارهای جهانی اقدام به طراحی محصول نکند و استانداردها و الگوهای مشتری مداری را به اجرا در نیاورد باید همیشه با شیوه لاشخوری به صادرات بیاندیشد. ایران سالهاست با افغانستان، عراق، روسیه، چین، سوریه، عمان و پاکستان روابط دیپلماتیک بسیار خوبی دارد و تلاش کرده است رویکرد سیاسی خود را طی دو دهه گذشته با این کشورها تغییر ندهد اما هرگز در روابط اقتصادی و تجاری رویکرد ثابتی را دنبال نکرده است.
ما بالاترین سطح روابط سیاسی و برادرانه را در عراق و افغانستان داریم اما کالای ایرانی چه سهمی از بازار این کشورها را در اختیار دارد؟! ایران باید حداقل در این دو کشور بهعنوان یک واردکننده، رتبه نخست را داشته باشد اما بررسی که میکنید اتفاقاً این ترکیه، چین، امارات و برخی کشورهای اروپایی هستند که جایگاه بهمراتب بهتری برای صادرات به این دو کشور دارند.
خبرنگار : سینا ایرانپور انارکی