صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

یادداشتی از مصطفی فراغت؛

ننه رفتیم جامِ جهانی

۱۳۹۶/۰۳/۲۴ - ۱۲:۲۴:۴۵
کد خبر: ۵۷۲۵۲۲
همه بازی ها برای ش بازیِ ملی بود، همه ی مربیان برای ش علی دایی بودند. نگاه می کرد اما نمی دید، فقط شنیده بود، فقط طرفدار بود، پا به پای نوه ها تماشا می کرد و حرص می خورد.

 همه بازی ها برای ش بازیِ ملی بود، همه ی مربیان برای ش علی دایی بودند. نگاه می کرد اما نمی دید، فقط شنیده بود، فقط طرفدار بود، پا به پای نوه ها تماشا می کرد و حرص می خورد.
 ننه زهرایِ من با 90 سال سن هم عاشقِ فوتبال بود و هم عاشقِ نوشابه و بستنی. فوتبال که می شد با ذوق و شوق و کمری خم شده و دست هایی جمع شده زیر چانه، با همان چادر گُل گُلی معروف که وقتِ نماز سَر می کرد، رویِ مبل می نِشست و به طرفِ تلویزیون کج می شد. چند دقیقه ای که از بازی سپری می شد سوال های ننه هم شروع می شد؛ مصطُوفا گُل بَخوردیم؟ گُل بَزٖیَن؟ ایران بَبُرد؟
 بعد از نوه ها و نوشابه و بستنی، ننه عاشقِ سفت و سختِ تیم ملی و دایی بود. تا وقتی می نشستیم، می نشست. فوتبال های آخرِ شب (اروپایی) را هم می دید. وقتی خسته می شد روی مُبل  دراز می کشید و از چشمانِ نوه ها نتیجه را دنبال می کرد؛ "مصطُوفا خسته نمی گَدی اینقد توپبال تماشا مٖی نٖی. حالا ایران بَبُرد یا بٰاخ بَدا؟ علی دایی چی کُورد، بَبُرد."
همه بازی ها برای ش بازیِ ملی بود، همه ی مربیان برای ش علی دایی بودند. نگاه می کرد اما نمی دید، فقط شنیده بود، فقط طرفدار بود، پا به پای نوه ها دنبال می کرد، فوتبال هم جزئی از زندگی ننه  بود.
اما حالا چند سالی می شود گذاشته و رفته. چند سالی می شود برگشته همان جایی که باید باشد، به همان جایی که من و تو هم باید برویم. 
حالا که رفته و فوتبال نمی بیند، رسم معرفت و نوه ای حکم می کند ننه را از نتایجِ فوتبال با خبر کنم. به هر حال ننه عاشقِ فوتبال بود، باید بفهمد بُردیم، باید بفهمد که بدون گل خورده رکورد زدیم ، حالا که همه خوشحال و شاد اند ننه زهرا هم باید شادی کند.
 "ننه جان سلام، منم مُصطُوفا، دلم خیلی اَصَنِت تنگ گِده، یه خبر بٖیُوردم، محض اطلاع، هم ایران بَبُرد هم علی دایی. ننه جان بِشیم جامِ جهانی روسیه، یکی سردار آزمون بِزی، یکی طارمی."


همه ی دیالوگ های رد و بدل شده در یادداشت به زبان کرجی است.

بَخوردیٖم/ خوردیم
بَزین/ زدن
بَبُرد/ برد
توپبال/ فوتبال
نمی گَِدی/ نمی شی
مٖی نٖی/ می کنی
باخ بَدا/ باخت
چی کُورد/ چکار کرد
اَصَنت/ برات
گَده / شده
بیٖوردم/ آوردم
بِشیم/ رفت

نظر شما