خاورمیانه به عنوان بخشی از ژئوپلتیک نظام بین الملل و یا جامعه جهانی پس از انهدام دیوار برلین و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به کانون تحولات و حوداث بین المللی تبدیل گشته است که شاید بتوان ریشه و دلیل اصلی آنرا در نظریه سرهاردلد جان مکیندر جستجو کرد که برای توجیه اهداف امپریالیستی دولت های قدرتمند نظام بین الملل در پهنه گیتی، مرکز و نقطه ثقل قدرت تعریف و تثبیت نمود که دستیابی و تسلط بر آن نقطه ضامن و حافظ قدرت هژمونیک دول ابرقدرت خواهد بود و این نقطه ثقل زمانی در بحبوحه جنگ دوم آسیای مرکزی قلمداد گردید که بعد از تعیین تکلیف بحران جنگ دوم و پایان کار مکاتب رادیکال نازیسم و فاشیسم ، خاورمیانه بعنوان نقطه ثقل قدرت هژمونیک جهانی و یا به اصطلاح و ترمینولوژی روابط بین الملل hurt land معرفی گردید و این نظریه نقطه عطف بحران خاورمیانه متشکل از کشورهای جهان اسلام را رقم زد و آنرا به کانون آشوب جهانی تبدیل نمود.
اکنون در بستر نظریه هارت لند مکیندر و برمبنای نظام تک قطبی حاکم بر نظام بین الملل ایالات متحده آمریکا در جایگاه دولت هژمونیک قسمت اعظمی از راهبرد سیاست خارجی خود را به این ناحیه از نظام جهانی معطوف نموده است و با توجه به ماهیت و پشتوانه تئوریک سیاست خارجی ایالات متحده از پارادایم های آکادمیک که بیشتر هم متاثر از نظریات جریان سنتی (ریالیسم، آیده الیسم) است میتوان اذعان داشت که خاورمیانه هم اکنون مصداق عینی و بارز نظریه و تیوری رئالیسم نیوکلاسیک هست که نظریه متاخر جریان اصلی یاmain streem روابط بین الملل نیز می باشد که توسط گیدون رز (سردبیر مجله فارن افرز ) و فرید ذکریا مطرح و بیشتر توسط آکادمسین های مشهوری مثل جان مرشایمر و استفان والت و رابرت جرویس در قالب یک تئوری تحلیل و تبیین سیاست بین الملل پرداخت گردید...
نظریه فوق که رهنمود اکنون شورای روابط خارجی آمریکا در اعمال سیاست خارجی در راستای اهداف منافع ملی آن دولت به شمار می رود همچنان بر مفروضات و قواعد سیاست میان ملتها The Politics among of n ations که اثر فاخر پدر خوانده رئالیسم هانس جی مورگنتا می باشد پایبند هست یعنی همچنان قدرت نظامی و امنیت و منافع ملی و بقا و خودیاری و بی اعتمادی را اصول بی بدیل عرصه سیاست بین الملل می داند و بالاتر از آن بر محور مفروض طلایی "جنگ دایمی ست و صلح استثناست" می چرخد که بیانگر تخاصم و تقابل و بازی با حاصل جمع صفر می باشد.
به عبارتی همان اصل فلسفی حاضر و غایب و یا absence &present می باشد که گویای دستاورد مطلق (absolute gain) در رقابت برای منافع ملی ست...
با این شرایط تئوریک ترسیمی فوق بر صحنه سیاست بین الملل که در واقع هنوز هم آبشخور و میراث دار فکری توماس هابز بوده و در زمینه لوباتان می چرخد رابطه سیاست دیپلماتیک دولت ایران و عربستان بطور مشهود در ذیل نظریه رئالیسم نیوکلاسیک و متاثر از آرای راندل شولر و جان مرشایمر و استفان والت و رابرت جرویس می باشد.
در حالیکه ظرفیت و پتانسیل تعریف و تثبیت ارتباط دو دولت در قالب نظریه سازه انگاری الکساندر ونت(Constructivism)نیز وجود دارد و در این حالت به نحوی تضادها و تقابل های فی مابین نیز تسهیل می گردد ولی آنچه که مشهود است روابط این دو دولت تاثیر گزار منطقه ای بصورت کاملا عریان در قالب نظریه نیوکلاسیک می گنجد. و مهمترین تاثیر ساختار دولت هریک از کشورهای مذکور بر سیاست خارجی آنها می باشد که روابط دو دولت را وارد فاز انگاره تاریخی توسبدید موسوم به تله توسیدبد کرده است..
در بیانی ساده تر باید گفت که هم اکنون یک برخورد و تقابل جدی و حاد مابین دولت جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان در حال شکل گیری ست و رابطه دو دولت در پرانتز معمای امنیتی و موازنه وحشت کامل بسر می برد و در اینصورت چنانچه پارادایم حاکم بر سیاست بین الملل متاثر از آرای کنت والتز بود هر دو دولت به جهت تاثیر مستقیم از ارزش و هنجار سیستم الگوی بقا(survival ) و امنیت (security )را در پیش
می گرفتند که برای هر دو کشور و همچنین منطقه کم هزینه تر بود ولی نظام بین الملل هم اکنون از پارادایم ساختاری و سیستمیک نیورئالیسم کنت والتزی مدت مدیدی ست که عبور نموده است و پاشنه سیاست جهانی بر اندیشه های والت و مرشایمر و در بینش عدم قناعت به بقا و امنیت و در مقابل هدایت سیاست جهان و منطقه به سمت اهداف و دستاوردهای واحد می باشد در واقع فضا کاملا بازی با حاصل جمع صفر هست و سایه یک تخاصم و نبرد کلاسیک بر چهره روابط دو دولت رخ نموده است و با توجه به اینکه فرهنگ روابط بین المل حاکم بر کاخ سفید نیز بصورت محض نیوکلاسیک تهاجمی و برخاسته از تفکر علمی مرشایمری ست میتوان به این نتیجه رسید که روابط دو دولت ایران و عربستان بسیار ملتهب تر از آنست که حتی در ذیل تئوری بگنجد و البته از این نکته نیز نباید غافل شد که شیوه راهبردی دولتمردان که مهمترین شاخص در چارچوب نظریه نیوکلاسیک هست تنها راه چاره عبور از بحران حاد پیش آمده در فضای ارتباطی دو دولت است که شاید افاقه نموده و از التهاب موجود بکاهد.
دکتر عبدالرحمن ولایتی/نویسنده، مدرس و پژوهشگر روابط بین الملل