صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

یادی از فیلسوف نیچه و افکار او

فیلسوفی که دشمن انسانهای ناتوان و بیمار بود!

۱۳۹۶/۰۴/۱۰ - ۰۹:۱۹:۵۸
کد خبر: ۵۷۹۹۷۴

هنگامی که تاریخ جنگ جهانی دوم را می خوانیم و فیلم های مربوط به این جنگ را تماشا می کنیم هر چند که همه فیلم ها را دشمنان هیتلر ساخته اند اما آدمی حیرت می کند که چگونه از دل ملت آلمان، فاشیسم ظهور کرده، چگونه انسان گرگ انسان شد! ما ایرانی ها که در طول تاریخ زخم وحشی گری قوم مغول، ازبک، ترک، عرب، یونان و ... را خورده ایم هنگامی که به جنگ جهانی دوم می رسیم باید چنگیز و تیمور و دهها خیانتکار متجاوز دیگر را تطهیر کنیم. هرگز این وحشی ها کوره های آدم سوزی برپا نکردند و انسانها را فقط به جرم داشتن عقیده نسوختند. اما نباید همه جنایت ها را به گردن هیتلر انداخت و باور کرد اگر این مرد زاده نشده بود هرگز فاشیسم از پرده بیرون نمی آمد. در رشد و بلوغ هر دیکتاتور همیشه اندیشه ای است که ثمره تفکر یک دانشمند و اندیشمند است و این جنایتکاران از آن چشمه نوشیده اند این شرایط اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و آموزش است که از درون خود هیتلرها و موسولینی ها بیرون می دهند. از کفاشی که صادقانه کفشهای فاشیست ها را واکس می زد و کلفتی که در خانه آنها چای می داد تا ژنرال ها و سیاستمداران و روشنفکرانی که اطراف هیتلر را گرفته اند به اندازه هیتلر جنایت کرده اند و هر یک سهمی از این جنایت دارند. در این سهم دهی سهم دانشمند و روشنفکر و شاعر و نویسنده و فیلسوفی چون فردریش نیچه بسیار است.

این فیلسوف با آن حافظه قوی که داشت یکی از موسیقی شناسان زمان خود است. همه تاریخ و کتابهای فلسفه آن زمان را مطالعه کرده است  و همه دانشمندان بزرگ جهان را خیلی خوب شناخته است. او با احاطه به همه جهان بینی های قدیم وتحلیل آن توانست همه اندیشه های دانشمندان که قبل از خود - قبل از پانزده اکتبر سال 1844 - وجود داشت را جمع بندی کند و طی عمر پنجاه شصت ساله اش یک جهانبینی به جهانی تقدیم کند که جوهر فکری و منطقی بسیاری از مکتب های بورژوازی به ویژه فاشیسم شود. شرایط جهانی هم برای تولد این نوزاد حرام زاده فراهم گشت. سرمایه داران برای تقسیم جهان به جان هم افتاده و جهان را به خاک و خون کشیدند. خود نیچه هم از شراب اندیشه شوپنهاور آهنگساز مست شد. مستی که برای ملت ها خماری به بار آورد.

این فیلسوف در درجه اول ضد زن بوده و گفته است هر زمان که نام زن را می برید شلاق را فراموش نکنید. زن به راستی می تواند ملاک سنجش مکتب های ضد انسانی باشد. در هر مکتب و اندیشه ای که به زن توهین شده است و او را تحقیر کرده اند دیگر نیازی به مطالعه آن نیست. این فیلسوف عقیده داشت جهان دریائی است طوفانی که نیروهای فراوانی در حال برخورد با هم هستند، در پی تغییر هستند و با هم پیکار می کنند. در این پیکار جهانی تنها مراکز قدرت هستند که باید بمانند و به طور مرتب به قدرت خود می افزایند و یا باید بیفزایند. در این پیکار قانونی وجود ندارد، هدفی هم نیست، هرج و مرجی است بی همتا که زائیده بازی کور قوا می باشد. این عقل بشر است که هرج و مرج را نظم و سازمان می دهد. اگر جهان که بی معنا است ما هستیم به کمک علم و منطق برای آن معنا تراشی می کنیم. این علم و منطق که نیچه به آن تکیه می کند آن علم و منطق رایج نیست. یک وسیله فریب و حیله گری است که افکار پوچ و ارتجاعی خود را با آن بپوشاند. این چه علم و منطقی است که طرفدار زورمندان و قدرتمندان است و آنها را تطهیر می کند. این علم و منطق وسیله ای است برای فریب زحمت کشان و تهیدستان که زجر بکشند و شکنجه و تحقیر شوند. استثمار شوند و باور کنند که منطق است و مربوط به نژاد برتر است. نیچه می گوید تاریخ بشر پیکار بین توانایان و ناتوانان است. او نمی گوید چرا عده ای توانا و قدرتمند می شوند و اکثر جامعه باید ناتوان و بدبخت باشند. او تاج افتخاری بر سر جنایتکاران می گذارد و آنها را ابرمرد و نابغه معرفی می کند که باید باشند و همه باید آنها را حمایت کنند و از آنها دستور بگیرند و حق پرسش نداشته باشند. این ابرمردها حق دارند هر کار که صلاح می دانند انجام دهند. آدم ها را به جرم عقیده در کوره بسوزانند. مخالفان را شکنجه و زندانی کنند فکر و اندیشه را در دیگران سرکوب کنند. آنها نباید به هیچ قانونی و اخلاقی پایبند باشند. ملاحظه می کنید که چگونه هیتلرها و موسولینی ها را تطهیر می کند و به آنها رسالت تاریخی می بخشد و جنایت آنها را درست می داند. نیچه هرگز نام کسی را نمی آورد. اما اعمال این جنایتکاران را تئوریزه می کند. ایدئولوژی فاشیست ها این گونه شکل گرفته است. ایدئولوژی همان ایده و فکر هست. ایدئولوژی بنا به تعریف علمی مجموعه ای از افکار است که دارای شکل کلنی است. از نظر پیروان نیچه ایدئولوژی افکاری خالص است در صورتی که ایدئولوژی به معنای یک سلطه افکار خالص نیست ایدئولوژی با احساسات، علاقه ها، نفرت ها و امیدها و هراسها آمیخته است.

این فیلسوف می دانست که انگیزه و نیرو مثل مذهب و دین می تواند در به کار واداشتن ایدئولوژی قادر باشد لذا آگاهانه به آنها حمله کرد و  گفت مسیحیت چیزی نیست جز دفاع سالوسانه از افراد ناتوان و بیماران فضایل عالیه. مسیحیت چیزی نیست جز داروی مخدر که آدم ها را از فضای زندگی دور کند . از آنجا که روشنفکران و دانشجویان در آن دوران طرفدارسوسیالیسم بودند این فیلسوف گفت که سوسیالیسم می خواهد آدم ها را مانند حیوان رام کند. سوسیالیسم خود و شخصیت افراد را نابود می کند و علیه ستم و بهره کشی پرگویی می کند. آنگاه آگاهانه نوید می دهد که در قرن آینده قولنج های سهمگین رخ خواهد داد و باید در انتظار ظهور ابرمردها شد تا بیایند و سوسیالیسم و مسیحیت را دفن کنند. هنگامی که از سوسیالیسم و مسیحیت نام می برد منظورش فقط سوسیالیسم و مسیحیت نیست بلکه هر اندیشه و هر فکر و هر دین و هر مذهبی که طرفدار افراد زحمت کش و ناتوان و دشمن دیکتاتورها باشد در این ردیف جا دارد.

نیچه اعتراف می کرد که تمدن ها دارای تناقض هستند ولی نتیجه می گفت که باید ابرمردها بیایند و با بی رحمی آن را برطرف سازند.

هیتلر آرمان های این فیلسوف را دنبال کرد و بعدها امپریالیسم زیر علم آن سینه زد. گاهی افرادی چون هیتلر کشتند و سوختند و نابود کردند تا ابرمرد شوند و زمانی سرمایه داری آمریکا بر سر دهقان های پابرهنه ویتنام بمب ریخت تا ابرقدرت باشد. نیچه در سال 1900 در شهر وایمار به گور رفت و روزی که در سال 1940 به بعد کوره های آدم سوزی انسانها را می سوختند نبود تا ابرقدرت ذهن را تماشا کند.

نیچه، هیتلر، چنگیز و تیمور رفتند اما به قول سعدی:

خنک کسی که پس از وی حدیث خیر کنند

که جز حدیث نمی ماند از بنی آدم

 

نظر شما