صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

یادداشت؛

انگشتی که همیشه درد می‌کند

۱۳۹۶/۰۴/۲۵ - ۱۰:۰۱:۴۷
کد خبر: ۵۸۷۱۶۱
نسیم عرب امیری از نویسندگان جوان در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری برنا قرار داده است از مطالبات جامعه نویسندگان از دولت دوازدهم سخن به میان آورده است.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، متن یادداشت به شرح زیر است:

من می توانستم مهندس برق باشم حتی مدرکش را هم دارم و داخل خانه قاب کرده ام اما یک نویسنده تمام وقت شدم! آنچنان لذتی در نوشتن می بینم که آن را با هیچ چیز در دنیا عوض نمی کنم حتی آن انگشتم که همیشه درد می کند هم نمی تواند مانع نوشتنم شود. راستش این درد انگشت بر سر پروژه ای شروع شد که به خاطرش بدون اغراق روزی ده ساعت کار می کردم اگر نوشتن هم بشود کار به حساب آورد اما هنوز این پروژه به جایی نرسیده است. این که کِی به جایی می رسد هم برایم مهم نیست، من با نوشتن آرامش می گیرم و همین برایم بس است.

در پر کار بودن فضیلتی نمی بینم ای بسا نویسنده هایی که در تمام عمرشان یک کتاب نوشتند و همان یک کتابشان در اثر گذشت زمان به شاهکاری ادبی تبدیل شده اما من یک نویسنده پر کار هستم که هنوز بیست درصد از کارهایش هم منتشر یا ساخته نشده است. با این حال خیلی از همکارانم همین چیزهایی را هم که می بینند به حالت بدی می گویند که تو کار دیگری جز نوشتن نداری! حتی حس می کنم از این پر کاری ام عصبانی می شوند.

از من خواستند مطالباتم را بنویسم اما راستش من فکر نمی کنم برای مطالبات یک نویسنده هیچ دولت یا سازمانی بتواند کاری بکند. برای همین وقتی می پرسند چه مطالبه ای داری نه اینکه حرفی برای گفتن نداشته باشم اما اینقدر همه چیز برای ما نویسنده ها تبدیل به عادت شده که تصوری جز وضعیتی که الان داریم را نمی توانیم داشته باشیم. وضعیت الان مان یعنی همین که کار کنیم و کار کنیم و کار کنیم تا ببینم به کجا می رسد..

شاید باور نکنید اما اگر الان به خود ما بگویند فلان نویسنده مدیر برنامه دارد خنده مان می گیرد و او را متهم به کلاس گذاشتن می کنیم در حالی که در برخی کشور ها نویسندگی یک کار پر درآمد محسوب می شود و نویسنده ها مدیر برنامه دارند.

ما حتی برایمان عادی شده است که  نویسندگان بزرگ و پیشکسوت مان را در تنگناهای معیشتی ببینیم. حتی بین خودمان می گوییم خب طرف می خواست در کنار نویسندگی شغل دیگری داشته باشد.

ما حتی عادت کردیم که نزدیک انتخابات آدم های مهم و تاثیر گذاری شویم و حامیان کاندیداهای مختلف آدم حساب مان کنند و از ما بخواهند حمایت مان را به طرفداری از کاندیدای مورد نظرشان اعلام کنیم و بعد از انتخابات فرآموش شویم.

ما حتی عادت داریم همه نویسندگان را آدم های بدبخت و بیچاره ای که لنگ نان شب هستند ببینیم و اگر نویسنده ای پرایدش را بفروشد و پژو بخرد پیش خودمان می گوییم این نامرد هم به جایی وصل است!

برای ما عادی است که بیمه نداشته باشیم و وقتی وزارت ارشاد بعد از چندین سال بخشی از حق بیمه ما را برعهده می گیرد و تامین اعتبار می کند از همین خوشحال می شویم

حقیقتش این است عادت چیز خطرناکی است و ترک آن خیلی سخت است. پس من  هیج مطالبه ای از هیچ کسی ندارم و همین که حس می کنم مثل آن هشت سال(1384 تا 1392( که اصل جوانی ام بود روی تردمبیل نمی دوم برای من بس است!

نظر شما