صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

مشکلات مردم حمیدیه روی کاغذ مسئولان؛

حمیدیه؛ کاغذ بی خط

۱۳۹۶/۰۴/۲۵ - ۱۴:۲۸:۵۵
کد خبر: ۵۸۷۴۳۱
دنیا روسری اش را محکم دور سرش بسته و عرق از مرز شیله روی پیشانی اش جاری می شود. دست هایش را در هوا تکان می دهد و می گوید: "هنوز به خاطر وامی که برای بیماری پدر مرحومش گرفته، به بانک مقروضم." در همین لحظه خودروی حامل استاندار می رسد و دنیا به سرعت خودش را به آن می رساند. خودرو و صف طولانی نگهبانان و مردم به حیاط اداره آموزش و پرورش حمیدیه سرازیر می شوند...

به گزارش خبرنگار برنا از اهواز،  روز جمعه استاندار خوزستان و هیات همراه مهمان شهر حمیدیه بودند و در جلسه شورای اداری این شهرستان شرکت کردند. شهری که نامش با جنگ تحمیلی تداعی می شود و هنوز هم انگار در وضعیت قرمز قرار دارد.

خانه ها و ساختمان ها گویای شهری کوچک و محرومند.شهری که فقط چند کیلومتر با مرکز استان فاصله دارد.

فاضلاب های روباز، خانه های قدیمی، موتورهای سه چرخ و مغازه های تاریک یکی پس از دیگری تا محل این جلسه امتداد پیدا می کنند.

جلسه شورای اداری شهرستان در سالن اداره اموزش و پرورش حمیدیه برگزار می شود و درب ورودی آن به دلیل ازدحام مردم شلوغ است. یک پیرمرد و زن میانسال با پوشش محلی در حال چانه زنی با نگهبانی هستند که به آنها اجازه ورود به ساختمان آموزش و پرورش را نمی دهد.

هوا به شدت گرم است و همهمه خبر از روز جمعه ای می دهند که شاید کسالت آور نباشد.

دنیا بانوی میانسال مضطربی است که وقتی شنیده قرار است استاندار به شهرشان بیاید؛ خودش را به محل این مراسم رسانده تا خواسته هایش را به گوش مسئولان برساند.

می گوید از دواج نکرده است. با برادرانش زندگی می کند و هیچ منبع درآمدی به جز یارانه و مستمری کمیته امداد ندارند.خواسته اش از مسئولان این است که به وضعیت خانه اش رسیدگی کنند.خانه ای که به قول خودش حتی حیوان هم در آن زندگی نمی کند و هیچ امکاناتی ندارد.

وقتی این حرف ها را می زند لبهایش آشکارا می لرزد.لرزشی که قطعا از روی ترس نیست چرا که به گفته خودش در تمام مدت جنگ تحمیلی حمیدیه را ترک نکرده و با عراقی ها جنگیده است.

رسول بیت سیاح مرد جوان دیگری که با نگاهش خودروی استاندار را به داخل حیاط تعقیب می کند؛ علت حضور خود را در این محل شرح می دهد: مدیر باشگاه ماهان حمیدیه هستم و به خاطر مشکلات و کمبود های ورزشی اینجا آمده ام.حمیدیه 17 تیم فوتبال دارد که چندتای آنها در سوپر لیگ استان نیز بازی می کنند اما فقط یک زمین ورزشی برای تمرین یا مسابقه داریم. تیم ها برای تمرین یا مسابقه نوبت می گیرند!

علی سلطانی نیز برای پیگیری وضعیت آب شرب از روستای شبیشه به اینجا آمده است. می گوید: آب شرب نداریم! مردم از کانال رودخانه آب می آورند. آنهایی هم که وسیله نقلیه دارند تا حمیدیه می آیند و آب تصفیه می خرند.

وقتی با تعجب می پرسم: واقعا در روستایتان آب شرب ندارید؟ می گوید: تنها یک ساعت در طول روز آب لوله کشی وصل می شود که اکثر اوقات گل آلود است و نمی توانیم از آن استفاده کنیم. در باقی ساعات شبانه روز آب قطع است!

کنار این آدمها جوانی ساکت ایستاده و یک کیسه پلاستیکی سفید رنگ با آرم آزمایشگاه پزشکی در دست دارد.اول فکر کردم بیمار است اما وقتی از درون کیسه پلاستیکی چند حکم قهرمانی ورزشی بیرون آورد فهمیدم اشتباه کرده ام.

مصطفی طرفی 12 سال است کاراته کار می کند و چند بار نیز قهرمان شده است.علت حضورش در اینجا نیز درخواست مساعدت برای شرکت در مسابقات تهران است.

خودش می گوید: 28 تیرماه باید برای مسابقات سبک کیوکوشین به تهران بروم اما هیچ پولی برای تهیه بلیط و اسکان ندارم.باید با هزینه شخصی بروم و کسی هم از ما حمایتی نمی کند.

آن طرف خیابان چند کودک جلوی مغازه مکانیکی بازی می کنند.به سمتشان میروم  و چند عکس می گیرم.یکی از آنها می گوید: عکسمان را در اینستا بگذار!

اسمش میثم است و کلاس پنجم است.

وقتی از او می پرسم دوست داری در شهرتان چه امکاناتی داشته باشی؟ معنی کلمه امکانات را متوجه نمی شود!

میگویم مثلا پارک، سینما...

می گوید پارک نداریم.اسباب بازی نداریم.

با خودم می گویم کاش در اینستاگرام معنی امکانات را متوجه می شد البته با ذکر مصداق!

حاج عبد ساعدی پیرمردی است که یک مغازه خواروبار فروشی کوچک در حمیدیه دارد. همسرش پشت دخل ایستاده و وقتی می بیند عرق از سر و رویمان جاری است، به اصرار دو بطری آب معدنی تگری به دستمان می دهد. حاج عبد در مورد مشکلات شهرشان می گوید: خیابان ها خاکی هستند .تمام خانه و مغازه مان پر از خاک شده و فرمانداری و شهرداری اهمیت نمی دهند.

او همچنین از مشکل قطعی روزانه آب و برق گلایه می کند و می افزاید: نمی دانیم چکار کنیم و به چه کسی پناه ببریم.هر روز برق قطع می شود و بعد از آن نیز نوبت آب است. در این گرما و گرد و خاک واقعا غیرقابل تحمل است. جدای از اینها در حمیدیه هیچ  بیمارستان یا درمانگاهی وجود ندارد و تنها یک خانه بهداشت داریم. که البته در اکثر مواقع دکتر ندارد. اگر کسی بیمار شود ناچار او را به اهواز یا سوسنگرد می بریم.

محمد در یک مغازه ی قنادی در حمیدیه کار می کند.خودش می گوید اهل حمیدیه نیست و سه سال است در اینجا زندگی می کند.از وضعیت آب و هوا و گرد و غبار بد جور گلایه می کند و می گوید در این سه سال گذشته بدترین شرایط آب و هوایی را تجربه کرده است.

محمد در مورد یکی از مشکلات عمده شهرستان حمیدیه می گوید: تقریبا تمام فاضلاب های اینجا روباز هستند و مشکلات بهداشتی زیادی برای مردم به وجود آورده است.موش ها و حشرات مختلف بین مردم راحت می روند و می آیند و در فصل گرما بوی فاضلاب را نمی شود تحمل کرد.

او هم از قطعی روزانه و مکرر آب و برق گلایه می کند و می افزاید: هوا که اینجا گرم است اما این قطعی برق و آب هم شرایط را بدتر کرده است.

در سالن اداره آموزش و پرورش حمیدیه علاوه بر استاندار خوزستان، نمایندگان مجلس، سرپرست فرمانداری حمیدیه، مدیران ادارات شهرستان و مدیران کل استان نیز حضور دارند. شش پنکه سقفی و سه کولر گازی در سالن روشن هستند و دریغ از ذره ای هوای خنک. پنجره های های عریض و طویل و قدیمی سالن هیچ کدام پرده ندارند و آفتاب لجوج و کم رمق عصرگاهی به سالن سرک می کشد.

جالب اینجاست که وقتی نوبت به سخنرانی سرپرست فرمانداری و نماینده مردم اهواز، حمیدیه و باوی در مجلس شورای اسلامی می رسد، هر دونفر مشکلات حوزه کاری و انتخابیه شان را از روی کاغذ می خوانند! چندین صفحه کاغذ سفید که پشت و رویشان از حجم مشکلات و محرومیت های حمیدیه سیاه شده است. و سالهاست که همینطور کاغذ ها روسیاه می شوند و مردم نیز خسته تر.

مشکلات مردمی که چند متر آن سوتر، چهره هایشان گویای وضع زندگی شان است. مردمی که چین پوستینشان،

مردمی که رنگ روی آستینشان؛

مردمی که نام‌هایشان،

جلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشان،

درد می‌کند...

 

گزارش: سحر کوراوند

 

نظر شما