در علم اقتصاد، مطالعات توسعه و جامعهشناسی مفهومی بنام «مصرف نمایشی» یا «مصرف متظاهرانه» وجود دارد. این مفهوم بطور ساده و خلاصه بیان میکند که برای مثال افراد یک طبقه با مصرف بعضی از کالاهای گران بها و لوکس سعی دارند تا منزلت یا جایگاه اجتماعی خوبی را به نمایش گذاشته و در واقع دست به نوعی تظاهر زده و خود را به عنوان عضوی از طبقه بالا، مرفه و با مزلت، جایگاه و اعتباری بالا نشان دهند.
در چند هفته اخیر تقاضاهای زیادی برای داشتن حداقل یک وزیر زن در کابینه دولت دوازدهم توسط بخشی از جامعه مطرح شده است. به عقیده نگارنده آن چه در این جا اتفاق افتاده بی شباهت به مفهوم مصرف نمایشی نیست. در کشوری که نرخ مشارکت زنان نرخی بین 12 تا 15 درصد اعلام شده (این نرخ در عرصه جهانی چیزی بین 40 تا 45 درصد است)، در واقع داشتن یک وزیر زن طبیعتاً کالایی لوکس محسوب میشود! درهمین جا لازم بذکر است که نگارنده هم معتقد است حق مسلم زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند، حداقل مشارکت در نیمی از قدرت است اما آنچه که گفته می شود این مساله است که بنظر میرسد داشتن یک وزیر زن بجای این که جایگاه زنان را در جامعه، اقتصاد و سیاست ایران تقویت نماید بیشتر جنبه نمایشی دارد و بنظر نمی رسد که تاثیری بر وضعیت زنان داشته باشد. جامعه ایران در گذشته حضور یک وزیر زن را تجربه کرده است، پس میتوان پرسید که حضور ایشان چه تغییری در جایگاه زنان در فضای سیاسی مردسالار ایران داشته است؟ آیا این تقاضایی که بخشی از جامعه از دولت مطالبه میکند، توانسته تاثیری جدی و پایدار از خود بجا گذاشته و وضعیت زنان را تغییر دهد؟ در پستهای مهم دیگری همچون سفارت و سخنگوی وزارت امور خارجه نیز چنین تجربهای را پست سر گذاشتهایم.
البته که حضور زنان در برترین جایگاههای قدرت حق طبیعی و مسلم زنان است اما اگر عمیقتر نگاه کنیم این اتفاق باید در یک فرایند طبیعی رخ دهد. به نوعی که وقتی یک رییسجمهور به دنبال افرادی برای تصدی وزارت است، حداقل نیمی از گزینههای پیش رویش را از میان زنان ببیند. اما لازمه چنین وضعیتی حضور فعال زنانِ توانمند در جامعه است و لازمه این حضور فعال نیز، فراهم کردن شرایط و زمینه لازم برای حضور زنان است.
اکنون باز هم میتوان پرسید که حضور یک وزیر زن آن هم با تقاضای مکرر خود زنان و نه در طی یک فرایندی طبیعی، چه کمکی به رسیدن زنان به جایگاه واقعی و شایسته ایشان مینماید؟ بنظر نمیآید زمانی که هدف نه حضور یک وزیر شایسته(فارغ از جنسیت) بلکه صرفاً حضور یک وزیر زن باشد، چنین فضایی برای زنان مهیا شده و یا کمکی به جایگاه زنان کند. رسیدن به هدفی متعالی چون «وزارتِ زن» باید محصول یک فرایند تاریخی و پیوسته باشد و نه حاصل فشار تقاضای گروههایی در مقاطعی خاص که حاصل آن دیری نمیپاید و تاثیری عمیق بر جای نمیگذارد. اما این به معنای دست روی دست گذاشتن نیست. بلکه به معنای اینست که داشتن زنانی توانمند نیازمند تلاش هدفمند در عرصه مختلف، بطور پیوسته، مدام و ریشهای است. جایگاه فعلی زنان که خود محصول یک فرایند تاریخی بوده است را در یک لحظه تاریخی نمیتوان دگرگون نمود و به آثاری مثبت و پایدار دست یافت.
راه حل اساسی برای رفع جو مردسالارانه سپهر سیاسی و البته اقتصادی و اجتماعی ایران پرداختن به امور ریشهای بجای پرداخت به امور ظاهری است. شاید از سوی همین گروه ادعا گردد که در زمینه امور ریشهایتر نیز تلاشهایی صورت گرفته است. با این حال هنوز میتوان ادعا کرد که این تلاشها کافی و اساسی نبوده است. برای مثال در چند دهه گذشته شاهد تغییری چشمگیر در نرخ مشارکت زنان نبودهایم.
بنظر میآید این تقاضا، بیشتر شبیه به نوعی مسکن برای دردهای جامعه زنان ایران باشد. یادمان نرود که مسکّنها تنها درد را تسکین میدهند و درمانکننده نیستند! پس بنظر میآید بجای استفاده از مسکّنهایی که درد را چند صباحی تسکین داده و بیماری را به فراموشی میسپارند باید به شناخت بیماری و نسخهای دقیق برای درمان بیماری پرداخت. شاید حضور حداقل یک وزیر زن برای مدتی مایه افتخار جامعه زنان باشد، اما بنظر نمیآید چندان در ارتقاء جایگاه زنان تاثیری بگذارد و شاید با تسکین این درد صورت مساله را نیز به فراموشی بسپارد.
در پایان ذکر این نکته مجدداً مهم بنظر میرسد که منظور نگارنده نه مخالفت با حضور زنان در عرصه قدرت بلکه چرخش کانون توجه و تقاضاهای زنان به امور ریشهای و اساسیتر است تا حضور زنان در عرصه قدرت به راحتی و بصورتی طبیعی فراهم گردیده، تا روزی شاهد حضور گسترده زنان شایسته و توانمند در همه عرصهها باشیم. بدون شک هیچ کشوری نمیتواند با نادیده گرفتن نیمی از جمعیت کشور گامهای توسعهای را بردارد.