به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا، یکی از پرسش های جدی که هم اکنون در خصوص سیاست های عربستان در منطقه به وجود آمده این است که آیا عربستان در حال دگردیسی در دیدگاه های خود در منطقه است. اظهارنظرهای مقامات این کشور از یک سو و دیدار «محمد بن سلمان» با «مقتدی صدر» و ... از سوی دیگر، موجب شده که گمانه زنی ها در خصوص تغییر سیاست های این کشور تقویت شود. تغییر در سیاست های عربستان سعودی آن هم در دوران محمد بن سلمان که بسیاری او را نظریه پرداز سیاست های تهاجمی عربستان طی چند سال گذشته می دانند شاید کمی عجیب برسد. با وجود این «داوود احمد زاده» کارشناس مسائل منطقه ای معتقد است؛ هر چند به قدرت رسیدن بنسلمان موجب رادیکالیزه شدن سیاست خارجی عربستان نسبت به بحرانهای اخیر منطقه شد و از همان ابتدای کار سیاست جنگطلبانهای را نسبت به بحران یمن و سوریه و نیز تقابل بیشتر با ایران اتخاذ کرد اما از آنجا که عرصه میدانی در خاورمیانه به ضرر داعش و گروه های حامی این کشور است؛ بنابراین محمد بن سلمان تصمیم به تغییر در سیاست های خود در منطقه دارد. موضوعی که ممکن است به تغییر مواضع این رژیم در داخل نیز منجر شود.
جناب دکتر! بررسی تحولات منطقه ای نشان از آن دارد که عربستان سعودی در حال تغییر سیاست های خود در منطقه است. به نظر شما این موضوع تا چه اندازه به تفاوت دیدگاه محمدبن سلمان با دیگر پادشاهان سعودی ارتباط دارد؟
خبر صدور حکم ملک سلمان، پادشاه عربستان مبنی بر برکناری محمد بننایف از ولیعهدی عربستان و گماردن فرزند جوان خود محمد بنسلمان به این مقام، فضای رسانهای و سیاسی منطقه را بهطور کامل تحتالشعاع قرار داد، بهگونهای از آن با عنوان زلزله سیاسی در عربستان تعبیر شد. باوجود این به دنبال به قدرت رسیدن محمد بن سلمان همه تلاش رژیم سعودی آن بود که از طریق راهکارهای نظامی به ویژه در سوریه و یمن و کمک به گروه های سنتی در این مناطق، دیدگاه خود را ارتقا ببخشد. ولی روند تحولات به شکلی پیش رفته است که سیاست های جاه طلبانه این کشور با بن بست عملی روبه رو شده است.
از سوی دیگر در منطقه شاهد فروپاشی آخرین دژ مستحکم داعش در موصل و تلعفر که جزو شهرهای استراتژیک داعش به حساب می آمد، هستیم. هر چند عربستان سعودی اعلام می کرد که در خط مقدم مبارزه با داعش قرار دارد و از سیاست های گروه های تروریستی آسیب دیده است اما این کشور یکی از حامیان اصلی گروه های تروریستی چون داعش در منطقه بوده است. به طوری که مقامات امنیتی کشورهای غربی نیز پشت پرده این مسائل را افشا کردند. از آنجا که تضعیف داعش و گروه های تکفیری، تضعیف سیاست های عربستان را به دنبال دارد بنابراین شاهد تغییر رویه این کشور هستیم. از سوی دیگر سیاست های عربستان سعودی در یمن تحت عنوان زمین سوخته نیز با بن بست روبه رو شده است؛ چرا که یمنی ها و حوثی ها توانستند مقاومت جانانه ای داشته باشند و مناطق اشغالی غربی نیروهای ائتلاف به دست نیروهای یمنی و حوثی در حال آزادسازی است. براین اساس در شرایط کنونی شاهد سیگنال های مثبتی در منطقه برای راهکاری های عملی به مفهوم سیاسی هستیم البته تلاش این کشور برای خروج از بن بست هم اکنون نه از طریق مذاکره رو در رو بلکه مذاکراه پشت پرده آغاز شده است.
سفر مقتدی صدر به عربستان سعودی و دیدار با محمدبن سلمان در راستای منافع عراق بوده و این نوع از مراودات به رغم برخی اختلاف نظرهای درونی در گذشته نیز وجود داشته است اما می تواند روزنه های امیدی را برای آغاز مذاکرات به شکل علنی برای خروج از منازعات منطقه ای و رسیدن به تفاهم منطقه ای میان عربستان و ایران را ایجاد کند.
به نظر شما این تغییرات به نگرش متفاوت محمد بن سلمان با دیگر پادشاهان سعودی ارتباط دارد؟
در صورتی که روند تحولات منطقه و عرصه میدانی در سوریه، عراق و یمن در نظر گرفته شود به خوبی مشخص است که تحولات برخلاف منافع عربستان پیش می رود؛ همه اقدامات نظامی گروه های تکفیری در سوریه به خواست مقامات عربستانی صورت نگرفته است. در عراق و یمن نیز همین اتفاق افتاده است. عراقی ها همه مناطقی که توسط داعش تصرف شده بود را آزاد کردند؛ این روند بیشتر به نفع ایران است. انسجام عراق و اقتدار ارتش سوریه و حامیان آن و مقاومت مردم یمن روندی است که به نفع ایران و به ضرر عربستان سعودی است. چرا که همه سرمایه گذاری هنگفتی که عربستان انجام داده بود بر باد رفت. به این ترتیب مجموع این ناکامی نگرانی مقامات عربستان را به دنبال داشته است. بنابراین آنها تلاش دارند از طریق میانجی های سیاسی ناکامی های خود را از بین ببرند و از طریق مذاکرات پشت پرده و شاید پس از آن مذاکره رودرو چالش های منطقه ای خود را حل و فصل کنند. بنابراین در حال حاضر چنین اظهارنظرهایی از مقامات سعودی شنیده می شود.
به این ترتیب نمی توان گفت که دیدگاه محمدبن سلمان با پادشاهان قبلی عربستان تفاوت دارد؛ چون که سیاست های جنگ طلبانه رژیم سعودی توسط محمد بن سلمان تدوین شد؛ به عبارت بهتر براساس نگرش او رژیم سعودی در منطقه با تغییر موضع خود از یک سیاست محافظهکارانه به سیاست تهاجمی روی آورد. براین اساس کمک های تسلیحاتی به گروه های تکفیری از طریق این فرد پیگیری شد. بعد از کنار گذاشتن شاهزاده های میانه رو در حوزه سیاست گذاری یک روند جنگ طلبانه توسط این کشور شکل گرفت. ناکارآمدی این سیاست ها باعث شده که محمدبن سلمان از روی ناچاری به سیاست گفت و گو و مذاکره اگر امکانش باشد، روی بیاورند.
علاوه بر انتقادات جدی که به سیاست های عربستان در منطقه وجود دارد این کشور در سطح جهانی نیز با انتقادات عمده ای در حوزه مسائل داخلی مواجه است؛ آیا در این شرایط سیاست عربستان از در داخل نیز تغییر می کند؟
به قدرت رسیدن بنسلمان موجب رادیکالیزه شدن سیاست در حوزه داخلی هم شد و این موضوع سرکوب بیشتر جریانات مخالف و نیز سرکوب شیعیان در بخشهای شرقی عربستان با تداوم سیاست مشت آهنین را به دنبال داشت که یکی دیگر از سیاستهای رادیکال محمدبن سلمان است. اگر به سیاست کلی عربستان در دو دهه اخیر نگاهی بیندازیم، اغلب یک سیاست محافظهکارانه و همراه با تحجر دینی بوده است. در اینخصوص که با روی کار آمدن بنسلمان آیا شاهد نوعی دگردیسی در حوزه آزادیهای مدنی و بهبود حقوق زنان خواهیم بود، باید اشاره کرد که با توجه به حاکمیت وهابیون در عربستان و فتواهای عجیب و غریب آنها نسبت به آزادیهای مدنی و دموکراسی نیمهبندی که در منطقه رایج است، سخن گفتن از لیبرالیسم، سیاستهای لیبرالی و دادن آزادیهای مدنی و برابری زنان و مردان شاید هنوز خیلی زود باشد. ولی ممکن است با توجه به روابط استراتژیکی که میان آمریکا و عربستان حاکم است و نیز برخی مخالفتها و نارضایتیهایی که کشورهای اروپایی از سیاستهای داخلی عربستان دارند، بنسلمان مجبور شود به برخی از آزادیهای مدنی و حقوق انسانی تن دهد اما در واقع حاکمیت دموکراسی در این کشور با ساختار موجود و رژیم سیاسی آن ناهمخوانی دارد.