پایان تلخ پرونده آتنا به روزهای پایانی خود نزدیک می شود.از روزی که پیکرش در بشکه ای آبی رنگ در خانه اسماعیل رنگرز کشف گردید انگشت اتهام تنها به سوی یکی از مظنونان در بازداشت معطوف گردید.روزی که در تحریریه،پس از گذشت 20 روز از مفقود شدن آتنا،تنها تیتری که برای آن یافت شد:<<پایان تلخ آتنا>>بود.
روزانه در اخبار و پیامهای ارسالی در فضای مجازی با گم شدن اشخاص و درخواست خانواده ها برای یافتن عزیزانشان مواجه می شویم.اما خبر ناپدید شدن آتنا بطور ویژه ای به سرعت در سطح استان اردبیل پخش شد.همه اشخاص به بازنشر پیام گم شدن آتنا و درخواست خانواده وی برای پیداشدنش اقدام نمودند به گونه ای که یکی از عزیزانشان را گم کرده باشند.مردم در برابر این موضوع احساس مسئولیت می نمودند که نشان دهنده جامعه ای مسئولیت پذیر نسبت به همنوعان خویش می باشد.همین امر موجب حساسیت ویژه مسئولان نیز گردید تا با تمام توان و بسیج نمودن تمام نیروهای انتظامی و امنیتی پیگیر یافتن آتنا باشند.
شهر پارس آباد با وسعت نه چندان وسیع،چهره خاصی به خود گرفته بود،مردم همراه با ماموران نقطه به نقطه شهر را جستجو نمودند و پس از چند روز تمام فرضیه ها به عنوان مفقود شدن یا در آب افتادن یا هر حادثه دیگری کنار گذاشته شد و مسئولان به یقین رسیدند که با موردی خاص مواجه هستند.
تمام فیلمهای دوربین های مدار بسته اماکن دولتی و خصوصی اخذ شد و در بازبینی تمام فیلمها مشخص گردید آتنا پس از جدا شدن از پدرش تا محدوده ای در دوربین ها دیده می شود ولی پس از آن محدوده دیگر در دوربین ها رویت نمی شود!
اشخاصی که در آن محدوده قرار دارند تحت بازجویی قرار می گیرند و اسماعیل رنگرز و چند مظنون دیگر بازداشت می شوند.اسماعیل بسیار حرفه ای عمل می نماید که در چندین روز بازداشت و بازجویی هیچ اعترافی نمی کند و مدعیست که حتی همراه با پدر آتنا و خانواده وی به جستجو آتنا پرداخته است.
اما خدای آتنا و پدر و مادرش و مردمی که بیست شبانه روز پیگیر آتنا بودند،اسماعیل رنگرز را در مخمصه ای قرار می دهد که ناخواسته دست به خود افشایی می زند! او از بازداشت با تلفن از همسرش درخواست می کند بشکه ای آبی رنگ در حیاط پارکینگی که ماشینش را قرار می دهد را جابجا کند چرا که در آن مواد مخدر وجود دارد!
همسر وی و برادرش پس از مشاهده بشکه متوجه جنازه آتنا درون آن می شوند.نکته ای که تاکنون چندان به آن پرداخته نشده است،جوانمردی اشخاصیست که به ماموران اطلاع می دهند که جنازه آتنا را پیدا کرده اند و می دانند که با این عمل یکی از خویشان خویش را به عنوان قاتل معرفی خواهند کرد و آبروی خودشان نیز در معرض خطر است.محدثه،دختر اسماعیل رنگرز به برادر و همسر قاتل اجازه می دهد که وجود جنازه را به ماموران و مسئولان اطلاع دهند.برادر اسماعیل رنگرزخطاب به محدثه دختر اسماعیل رنگرز می گوید که ما چاره ای جز اطلاع دادن به ماموران نداریم چرا که پدرت جنایت هولناکی را مرتکب شده است و محدثه نیز با این موضوع موافقت می کند.
پیدا شدن جنازه آتنا در پارکینگ اسماعیل رنگرز راه فراری برای او باقی نمی گذارد و او به جنایت هولناک اعتراف می کند.شلوغ بودن شهر در همان ابتدای مفقود شدن آتنا،این فرصت رو از قاتل گرفته بود تا جنازه را جابجا کند.همانطور که شاید تصور می کرد خانواده وی با او همدستی کنند و راز او را پنهان کنند و با جابجا نمودن بشکه،بر روی جنایت وی سرپوش بگذراند! ولی خانواده و دختر وی عمل پلید وی را آشکار می سازند و دست به پنهان کاری نمی زنند و این همان جامعه مسئولیت پذیر می باشد که در ابتدای مفقود شدن آتنا نیز احساس مسئولیت نموده بود.
اکنون اسماعیل رنگرز در دادگاه کیفری استان اردبیل به اعدام در ملا عام محکوم شده است و پرونده وی به دیوان عالی کشور ارسال شده است.
وکیل وی در آخرین مطالب ابرازی بیان داشته بود: به عقیده من اگر تمام اتهامات ثابت شود و رأی مبنی بر اعدام باشد بهتر است حکم متهم در زندان اجرا شود، زیرا به هرحال خانواده متهم که نباید بواسطه اشتباه وی، زندگیشان دچار اخلال شود و این موضوع به آبروی آنها هم وابسته است.
پیش از این نیز بهزیستی استان اردبیل اعلام داشته بود که به خانواده قاتل آتنا نیز مشاوره داده شده است.چرا که یک شخص دست به جنایتی هولناک زده است و نباید خانواده وی نابود شود.حال باید منتظر بود و دید که آیا دیوان عالی کشور اعدام در ملا عام را تایید خواهند نمود یا در زندان...