به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛خبرآنلاین این شعر را منتشر کرده است.
«فاش میگویم و از گفته خود دلشادم»
بنده رو دارم و از هر دو جهان آزادم
طایری تیز پر و تند و شکاری بودم
مدتی هست که از تاب و توان افتادم
روزگاری نفر اول پاستور بودم
حالیا ساکن این دیر خرابآبادم
دفتر و دستک و میز و من و آن حال غریب
خود محال است که یک دم برود از یادم
بر دلم حُب "مشایی" است از آن روز نخست
من مریدش شدم، او نیز چونان استادم
گفت: آمار بده، هر چه کذایی بهتر
کرد این گونه به یک جمله مرا ارشادم!
دُر پر مایه استاد شد آویزه گوش
هم از آن روست که شد شکل دگر اعدادم
هر چه بی خانه و بی مأمن و بی مسکن بود
یک به یک مسکن مهری به عنایت دادم
حاسدان در پی تخریب مرا کوبیدند
سعی کردند بگویند فقط ایرادم
غافل از این که من استاد همان مسألهام
باورت نیست ببین زیر بغل اسنادم!
گر چه با این همه اسناد کمی میترسم
کم شده آن اثرِ ولوله و فریادم
ای "بقایی" و" مشایی" و رفیقان دگر
همتی، سستتر از این نشود بنیادم!»