«سارا و آیدا» آخرین ساخته مازیار میری است. تم اصلی این فیلم «مرگ اخلاق» در جامعه را است. افراد جامعهای «شرکت» که در فیلم «سارا و آیدا» به آن اشاره میشود تهی از اخلاق پسندیده هستند. رئیس شرکت، نامزد «علیرضا»، برادر «میثاق»، همسر برادر «شیما»، طلبکاران و در مواردی مادر «ناهید» هریک در شرایط خاص ضد اخلاق عمل میکنند. برادری که خانواده را در مخمصه بلندپروازیهایش رها کرده، همسر برادر «شیما» که در بزنگاه حساس سارا را یاری نمیکند، مادری که پس از بیرون آمدن از زندان از سارا نمیپرسد که چگونه پول آزادی را تهیهکرده و قدردان دخترش نیست، نامزد سارا «علیرضا» که در لحظات بغرنج سارا را مجاب میکند تا گناهش را گردن دوست مردهاش بیندازد و یا رئیس شرکت که برای تبرئه سارا دروغ میگوید؛ و شوهر خواهر آیدا که ترجیح میدهد بجای کشف گناهکار بودن یا بیگناهی آیدا صورتمسئله را پاک و جسد او را به خانه و شهر خود نبرد و البته بیاخلاقترین شخصیت فیلم نیز سعید است که اساساً پایبند هیچ اصول اخلاقی نیست. همه و همه این افراد جامعهای بیاخلاق را شکل میدهند در چنین جامعه بیمار و بیاخلاقی هیچکس اخلاقگرایی سارا را برنمیتابند. بیشک بهجز سارا، آیدا نیز با همه خصایص منفی که به او نسبت داده میشود فرد اخلاقگرایی است که برای پس گرفتن پاکتهای مزایده به سراغ سعید میرود و در سانحه رانندگی کشته شود. مرگ آیدا خود یکی از مظاهر مرگ اخلاق در جامعه است مرگ آیدا یکی از نشانهها و تأکید اصلی فیلم، تلنگری بر مخاطب و تم اصلی فیلم «سارا و آیدا» است.
ضعف در شخصیت پردازی
فیلمنامه «سارا و آیدا» از شخصیتپردازیهایش رنج میبرد. ضعفی که باعث شده مخاطب به درک درستی از رابطه آیدا و سارا نرسد. روابط میان سارا و همسرش «علیرضا» و مشکلات بین آنها گنگ و نامفهوم و پر از سؤال است. حتی نوع روابط خانوادگی سارا با مادر و اعضای خانوادهاش نیز دچار ضعفهای اساسی است. رابطه دوستی سارا و آیدا تا چه حد جدی است؟ وجود چند سکانس آواز خوانی، حضور در خانه یکدیگر و درخواست کمک سارا از دوستش بهتنهایی نمیتواند عمق رابطه این دو نفر را نشان دهد. این رابطه مهمترین و محوریترین مسئله اتفاق فیلم را رقم میزند. روابطی عمیق که درنتیجه و پایان داستان تأثیر میگذارد. سارا در انتهای فیلم به دلیل همین رابطه عمیق، دوستانه و اخلاقی، تن به بدنامی و متلاشی شدن رابطهاش با علیرضا و از دست دادن حرفهاش میدهد. حتی آیدا به همین دلیل و رابطه دوستانه حاضر میشود تا پاکتها را از سعید پس بگیر و در این میان بدترین و زشتترین الفاظ را بشنود و دچار سانحه رانندگی شود؛ اما رابطهای تا این حد جدی و سرنوشتساز به دلیل ضعف در شخصیتپردازی شکل نمیگیرد. اگر رابطه سارا و آیدا آنقدر عمیق و پیچیده است چرا سارا حاضر نمیشود درباره درخواست و تهدید سعید به صمیمیترین دوستش حرفی بزند؟ سؤالات فراوان درباره این رابطه تعریفنشده مطرح میشود. شخصیتپردازی فیلمنامه چندانکه گفته میشود محکم نیست و نقاط تاریکی دارد.
روابط میان علیرضا با سارا نیز بهتمامی و درستی شکل نگرفته است. سارا در معرفی شخصیت علیرضا میگوید: به دلیل اخلاق تند و بد علیرضا نمیخواهد او را در جریان جزئیات درگیریهای، مشکلات و اسبابکشی و ... قرار دهد اما مخاطب در فیلم نشانی از اخلاق تند علیرضا نمیبیند. سارا یا بهتر بگوییم (فیلمنامهنویس) از علیرضا غولی بی اعصاب ساخته و در جایجای فیلم هم بر آن تأکید میکند تا بتواند این حفره بزرگ فیلمنامه را پر کند. اوج این اخلاق بد را تنها درصحنه دعوا با سعید میتوان دید دعوایی که بسیار سریع فروکش میکند و این غول بی اعصاب قصه سریع به دنبال چارهجویی برمیآید. واکنشی که در میان مردان و جامعه سنتی ایرانی امری طبیعی است؛ اما این دلیل نمیشود که فیلمنامهنویس برای پر کردن یکی از حفرههای فیلمنامه و پیچیده کردن داستان بهطور ساختگی مسئلهای کماهمیت را با بزرگنمایی به چالش مهم فیلم تبدیل کند. آنهم در شرایطی که مخاطب بهجز یک سکانس کوتاه از علیرضا اثری از عصبانیت او نمیبیند.
رابطه خانوادگی ناهید «مادر سارا» و جایگاهش در داستان آنهم دچار مشکل است. فیلمساز در ابتدا میخواهد دلسوزی و ترحم مخاطب را نسبت به این مادر و دختر جلب کند. کتک خوردن سارا از طلبکار به خاطر حمایت از خانواده و نگرانیهای نشان از حساسیت و آسیبپذیری مادر میدهد. به همین دلیل سارا نمیخواهد تا ناهید بیشتر آنچه تاکنون میثاق برایش رقمزده رنج بکشد. پس سارا با سختی مادر را از زندان بیرون میآورد اما این مادر فرهنگی حتی پیگیر چگونگی تأمین پول نمیشود و با او احساس همدردی نمیکند. در مواردی با تندی با سارا برخورد میکند. در ادامه هم بهسرعت از داستان خارج میشود تا مخاطب دیگر پیگیر چگونگی حضور مادر نشود و فقط او را در اواخر فیلم و سکانس پختن حلوا برای آیدا میبینیم. شخصیت مادر یکی از محوریترین شخصیتهای فرعی داستان است اما اطلاعات دقیقی از او به مخاطب داده میشود و بهسرعت از داستان کنار گذاشته میشود چراکه لزومش احساس نمیشود.همچنین از دیگر افراد فرعی واصلی هم شناسنامه درستی در دست نیست تا دلایل رفتار و علل تصمیمات و اقداماتشان را بسنجیم و مخاطب دادههایی باشخصیتی عملکردشان در داستان را محک بزند.
نبود عنصر غافلگیری و اوج و فرود
«سارا و آیدا» از عنصر غافلگیری و اوج و فرود بیبهره است. مخاطب از ابتدای فیلم و با کسب اطلاع از مشکلات سارا و آگاهی از وجود گاوصندوق در شرکت آنها کلیت داستان را درمییابد؛ و تنها در انتظار چگونگی شکلگیری وقایع میماند. تا زمان تصادف و مرگ آیدا که نقطه اوج داستان است مخاطب همچنان فیلم را برای یافتن اتفاقی که مسیر داستان را مشخص یا به آن جهت دهد دنبال میکند. اگرچه تصادف نقطه اوج اثر است اما بر پیچیدگی و ایجاد جزئیات داستان که خواست نویسنده نمیافزاید؛ زیرا زمانی که مخاطب درمییابد آیدا فوت کرده پایان داستان را بهدرستی تشخیص میدهد و درمییابد در ادامه قرار است تا تمامی تخلفات شخصیت اصلی فیلم با بیاخلاقی کامل پای آیدا گذاشته شود؛ زیرا مرگ یکی از شخصیتهای اصلی و پایان باز بهترین حربه برای پایان داستانهایی ازایندست است؛ اما و ازآنجاییکه سارا تا حدودی اخلاقگراییاش را در داستان درباره مادر و برادرش که پیوندهای خونی داشتند ثابت کرده، زیر بار داستان ساختگی نمیرود. البته نویسنده سکانسهای تردید را برای سارا در نظر گرفته است. مخاطب در انتهای فیلم انتظار بازگشت سارا و یا یک پایان باز را دارد. این امر بر عدم پیچیدگی داستان میافزاید. حتی سکانسهای تردید سارا نیز بسیار سطحی و دمدستی است. سکانس آواز خوانی سارا در ایوان خانه و یا دیدن دابسمش و ... همه و همه دست فیلمساز را برای پایان متفاوت رو میکند. شاید تنها حسن پایان فیلم «سارا و آیدا» درباز نگذاشتن پایان فیلم و رها نکردن مخاطب با افکار و نگرشهایش بود.
ریتم کند و داستان های مطول و غیر ضروری
ریتم کند فیلم از دیگر ضعفهای «سارا و آیدا» بود. ازآنجاییکه فیلمنامه تهی از روایت و داستانپردازی است. وقایع داستان کاملاً قابل پیشبینی است. زمانی که داستانی با این مشخصات از ریتم بسیار کندی برخوردار شود. مخاطب تمایلی به دنبال کردن داستان از خود نشان نمیدهد. این دو مشخصه فیلم را به ورطه آثار تلویزیونی میاندازد. شرایط لازم برای نگهداشتن مخاطب پای صندلی داشتن ریتم تند و وقوع اتفاقهای پشت سر است؛ یعنی همان لحظاتی که از سیلی خوردن آیدا از سعید، شکسته شدن سر سعید و آغاز و بهتصادف ختم میشود. لحظاتی که مخاطب را شوکه میکند؛ اما داستان زندانی شدن ناهید «مادر سارا» ازجمله داستانهای مطول، غیرضروری و کشدار فیلمنامه است. اینکه سارا خودش را به اداره پلیس میرساند تا جواب منفی بشنود، فردای آن روزبه دادگاه برود و با طلبکار و قاضی وارد مباحث مطول و بیهوده شود و... ماجرا را بسیار طولانی و طاقتفرسا میکند. حتی فیلمساز برای تند کردن این ریتم در اکران بسیاری از سکانسها و پلانهای فیلم را حذف کرده است.
فیلم «سارا آیدا» بهجز سکانسها، پلانها و دیالوگهای زائد، شخصیتهای فرعی اضافهای نیز دارد که هیچ تأثیری در پیش برد داستان ندارند. بهعنوانمثال وجود شخصیت شیما همسر میثاق ضروری نیست. میثاق میتوانست با همسرش از کشور بگریزد تا این شخصیت معطل داستان وجود نداشته باشد. اگر علت حضور این شخصیت تأکید بر کار غیراخلاقی میثاق بود برای بیان این موضوع، نمایش مصائب ناهید و سارا هم کفایت میکرد. اگر قرار بود تا علیرضا «نامزد سارا» تا این حد منفعل آفت قصه باشد بهتر بود اساس در داستان حضور نمیداشت تا شائبه حل مشکل توسط او از بین میرفت و داستان آنهم بهتر روایت میشد. چگونه میشود به ناگاه موجی در جهت حمایت و نجات یک نفر به راه بیفتد و با بیاخلاقترین ابزار و به همین سهولت مشکل لاینحل سراسر فیلم را حل کنند. معلوم نیست فیلم قصد دارد معضلی اجتماعی را بیان کند یا قصه شاهپریان را روایت کند. اگر علیرضا میتوانست مشکل سارا به این سهولت حل کند دیگر هیچ گره و درامی در داستان شکل نمیگرفت. دیگر چالشی وجود ندارد که فیلمساز آن را دستآویز نگارش فیلمنامه کند. ازاینرو میتوان گفت فیلمنامه در محوریترین موضوع و چالش اصلی فیلم ضعف دارد و مسئلهاش برای مخاطب دغدغه نشده است. این ناموفق بودن کل شیرازه داستان ازهمپاشیده است. شخصیت علیرضا با این کارکرد سطحیاش اگر نمیبود داستان فیلم بهتر پیش میرفت. سارا میتوانست دختری مجرد باشد که سعید با نگاهی ابزاری قصه سوءاستفاده از او را دارد. این نگاه میتوانست داستان را بهتر پیش ببرد.
سه بخش اصلی فیلم
بر اساس توالی وقایع و واکنش شخصیتها میتوان داستان را در سه بخش دستهبندی کرد. بخش اول شامل مشکلات و نگرانیهای سارا برای تهیه پول طلبکاران و آزادی مادر از زندان میشود این بخش تا قرض پول از سعید ادامه مییابد. بخش دوم از درگیریهای سارا با سعید آغاز و به مرگ آیدا میانجامد. بخش سوم فیلم نیز شامل دغدغههای ذهنی و عذاب وجدان سارا برای گناهکار نشان دادن آیدا میشود که تا پایان فیلم ادامه مییابد.
بر اساس این دستهبندی میتوان حضور شخصیتها در فیلم و روایت خطی داستان را بررسی کرد. بخش اول فیلمنامه شامل معرفی شخصیتها میشود؛ اما باوجود مطول بودن این بخش از فیلم بازهم مخاطب از هویت و گذشته شخصیتهای اصلی قصه چیز زیادی دستگیرش نمیشود. غایب بزرگ داستان «سارا و آیدا» میثاق برادر سارا است. مخاطب اطلاعات کاملی از خصایص رفتاری و خانوادگی آیدا که یکی از شخصیتهای اصلی و تأثیرگذار داستان است را ندارد. بارها بر عصبی بودن شخصیت علیرضا تأکید میشود اما در ابتدای فیلم چیزی جز صحبتهای محبتآمیز او پای اینترنت با سارا دیده نمیشود. همین خست اطلاعاتی درباره ناهید (مادر سارا)، شیما (همسر میثاق)، سعید و... نیز وجود دارد.
بخش دوم فیلم نقطه اوج و بخش گرهافکنی فیلم «سارا رو آیدا» است. سوءاستفاده سعید از سارا و تلاش آیدا برای بازپسگیری نامهها از سعید همگی در این بخش اتفاق میافتد؛ اما متأسفانه ازآنجاییکه اطلاعات درستی در بخش اول داستان اطلاعاتی درباره نحوه درآمد و ثروت آیدا به مخاطب داده نشده است. مخاطب از خود میپرسد چرا آیدا که احتمالاً فرد پاکدامنی نبود و رابطه عمیقی با سعید دارد این تخلف را برای سعید انجام نمیدهد. همچنین سارا چگونه قهرمان داستانی است که در بخش اول داستان یکتنه بار خانواده را به دوش میکشد و تا این حد ازخودگذشتگی نشان نمیدهد ولی در بخش دوم داستان تا این حد اشتباهات فاحش، سادهلوح انگاری و منفعل عمل میکند. اساساً اگر سارا و آیدا آنطور که در بخش اول دو دوست صمیمی هستند چرا سارا درخواست سعید را به آیدا نمیگوید. این رابطه دوستانه غیرمنطقی و غیرقابلباور با مرگ آیدا به پایان میرسد و ماجرا ادای دین سارا به آیدا به سادهلوحانهترین شکل صورت میگیرد.
بخش سوم، تعیینکنندهترین بخش فیلم «ساراوآیدا» است. بخشی که فیلمساز میخواهد ماحصل گفتهها و وقایع داستان را جمعبندی کند. مخاطب هم بر اساس دادههای قبلی در دو بخش اول فیلم قصد دارد به هدف و حرف آخر فیلمساز برسد؛ اما زمانی که مخاطب به درک درستی از اخلاقگرایی سارا، رازداری و عدم اعتماد به علیرضا و آیدا نمیرسد. ازآنجاییکه هیچگاه در دو بخش اول فیلم بر پاک دستی آیدا صحه گذاشته نمیشود. مخاطب در بخش پایانی با دیده تردید به رابطه سارا و آیدا مینگرد. همچنین زمانی که مشخص میشود علیرضا نامزد سارا آنقدر فرد بانفوذی بوده که میتواند رئیس سارا را بهدروغ وادارد و سارا نیز بارها در بازپرسی پلیس، درباره برادرش به طلب کارها، درباره سعید به علیرضا و آیدا دروغ میگوید اما به ناگاه و در اقدامی ناگهانی با دیدن فیلم دابسمش و پس از خلوت کردن با خودش، گریه کردن و آوازخوانی در ایوان خانه و... متحول میشود این تصمیم برای مخاطب باورپذیر نیست. این میل به صداقت در جایجای فیلم از سارا دیده نمیشود. حاصلضرب اشتباهات سارا در فیلم نمیتواند ناگهان به صداقت او ختم شود. این در حالی است که اگر اتفاق مشابه در داستان درباره سارا صورت میگرفت و آیدا در جایگاه سارا قرار داشت صداقت او برای مخاطب باورپذیرتر بود زیرا در سراسر فیلم مخاطب شاهد صداقت و ازخودگذشتگی آیدا تا پای جان برای سارا بوده است.
حضور دائمی و مزاحم موسیقی متن
حضور دائم و اما مزاحم موسیقی در سکانسها و تمام لحظات فیلم یک از نقاط ضعف اثر بهحساب میآید. موسیقی متن با دلیل و بیدلیل در همه سکانسها شنیده میشود. کارگردان برای پر کردن فضاهای خالی و از ریتم نیفتادن فیلم از موسیقی بیشازحد معمول استفاده کرده بهطوریکه حضور موسیقی کاملاً محسوس و اصطلاحاً سوارکار بود. چراکه موسیقی بدون ایجاد و خلق لحظه دراماتیک و بازیهای مناسب و بهتنهایی نمیتواند فضای خالی فیلم، لحظات نگرانی، دلهره و تردید را پر کند و به اثر ضربه میزند. قرار نیست موسیقی ضعف بازی و فیلمنامه را پر کند. زمانی که این حجم از موسیقی در فیلم وجود دارد بیشک کارگردان در بخشهایی از تولید فیلم ناکام بوده است.