از جنوب تا شمال، از شرق تا غرب، ردپای مقدس مردی بهجا مانده که برای تقسیم آفتاب و باران میرفت و از کولهپشتیاش عطر جانماز و تسبیح و گُل یاس به مشام میرسید.
مرام حسینیاش میگفت که اهل خطر باشد نه اهل عافیت، اهل جهاد و جنگ باشد، نه اهل نام و ننگ و اینگونه بود که پیش از آنکه سردار شود، سَربدار سینه سوختهای بود از سُلاله ۷۲ سلحشور عاشورا تا آداب عاشقی را در وفاداریاش به ولایت بهجا آورد.
سخن از انسانی چون من و ما نیست، اینجا سخن از دریاست، دریایی که در تابوت معطرش مینهند تا مگر از طوفان باز ماند و آرام گیرد، آری سخن از مبارز سالیان سربی دور و از مرد انقلابی پرشور دوران انقلاب اسلامی و از رزمندهای کمنظیر در هشت سال دفاع مقدس است.
به راستی درباره سردار سرافراز شهید حسین همدانی چه میتوان گفت که او با نوع زندگی ایثارگرانهاش نقطه پایانی بر تمام گفتنیها گذاشته، مَگر میشود کوه را با قلههای رفیع خود دریا را با موجهای پر تلاطم، در دل واژهای کوچک جای داد.
مگر میتوان عشق را نوشت، وقتی که بال در بال ملائک به مهمانی آسمان میرود پس چگونه باید از عاشق سر باختهای چون سردار حسین همدانی گفت که تمام سالهای جوانی و میانسالی خود را در راه معبود گذاشت و گذشت… مرگش غریبانه بود که همه عاشقان، غریب این زمانهاند.
آنجا که گفتهاند «عاشقان، کُشتگان معشوقند، بر نیاید زکشتگان آواز»، اشارتی به همین معناست که عشق و شهادت با هم یگانهاند و عاشق اگر نظر به خدا داشتهباشد به وصال دوست، دست مییابد.
بیاییم هرجا که هستیم به احترام مدافعان حرم اهل بیت (ع) و شهیدان راه خلقهای مظلوم صلواتی را نثار روح پاکشان کنیم، با امید به اینکه در روز حَشر شفیع ما باشند…