صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

خرمشاهی در گفت و گو با برنا مطرح کرد؛

فقر فرهنگی علت اصلی قتل‌های فجیع امسال در کشور/ آلودگی‌های صوتی یکی از علل وقوع جنایات/ اجتماع فراری از اجرای قانون، به یک جامعه خشن تبدیل می‌شود

۱۳۹۶/۰۷/۱۶ - ۰۶:۰۱:۰۱
کد خبر: ۶۲۱۵۱۵
آمار قتل های هولناک و دلخراش در سال اخیر به حدی افزایش پیدا کرده که مدیران و مسوولان مدام تاکید به چاره جویی سریع می کنند. در تازه ترین نمونه، کمالی پور، عضو هیئت رئیسه کمیسیون قضایی مجلس گفته وقوع قتل های فجیع امسال، به مرز هشدار رسیده است.

به گزارش گروه حوادث خبرگزاری برنا، برای شناسایی ابعاد مختلف این قتل ها  و علل و معلول های این قتل ها با  عبدالصمد خرمشاهی، حقوقدان و جرم شناس گفتگو کرده ایم  که در ادامه می خوانید:

آمار قتل عام های هولناک و فجیع در چند سال ماه اخیر، رو به افزایش است. تفاوت این قتل عام ها با جنایات گذشته در  این است که فرد قاتل بعد از ارتکاب جنایت، خودش را نیز به قتل می رساند. در واقع با شیوه جدیدی از ارائه خشونت در خانواده های ایرانی رو به رو هستیم. از نظر شما علت تشدید این جنایات  و این شیوه بروز خشونت چیست؟

همه اینها معلول مشکلاتی است که فرد در خانواده و جامعه با آن رو به رو است. بیکاری، فقر، نداشتن امنیت شغلی، نداشتن امید به زندگی  و ... این بحران ها به تدریج در افراد،  رشد می کند و به صورت ناخودآگاه و به تدریج طاقت و  مدارا و صبر شخص را از بین می برد که  این از بین رفتن مدارا و طاقت اولیه، به وقوع حوادث فجیع منجر می شود. همه این قتلها معلول مشکلاتی است که در برخورد با جامعه به وجود می آید. به خصوص مشکلاتی که فرد نمی تواند از طریق عاقلانه و به شیوه عادی حل کند و رو به مسیرهای انحرافی می آورد و ناگزیر می شود برای خلاص شدن از مشکلاتی که با آن  در طی شبانه روز رو به روست، به این شکل به نگرانی های خودش پایان دهد. این قتل ها در چند سال اخیر به دلیل رشد مشکلات،افزایش پیدا کرده و متاسفانه مسئولانی که بایستی به فکر این مسائل  و از بین بردن مشکلات باشند،توجه آنچنانی نمی کنند. اگر هم توجه کرده اند،  کافی نبوده چون اگر کافی بود با این مشکلات رو به رو نبودیم.

راجع به فقر و بیکاری گفتید، اما وقتی دکتری در ولنجک هم  خانواده خودش را می کشد، استثنایی بر این قاعده است و به نظر می رسد فراتر از این مشکلاتی که گفتید،  به مشکلات روحی و روانی آدمها هم مربوط می شود. انگار که به جای فقر مادی، از فقر فرهنگی رنج می برند.

البته این موارد معدود است. اما زمینه ساز همه این مشکلات قطعا فقر است. چه فقر مادی و چه فقر فرهنگی. مشکلات دیگر هم می تواند مزید بر علت باشد. اعتیاد به مواد مخدر و طلاق هم می تواند مزید بر علت باشد. همین شخصی که  اشاره کردید، ممکن است تحصیلات عالیه داشته باشد و یا وضع مالی خیلی خوبی داشته باشد اما مشکلات دیگر هم تاثیرگذار می شود. در سطح جامع برخی خشونت ها شایع شده است. سال گذشته در نزاع های خیابانی قتل های زیادی  اتفاق افتاد. طوری شده است که سطح مدارای مردم به شدت تنزل پیدا کرده است. الان دیگر یک اختلاف ساده هم می تواند به قتل منجر شود.

برای پیشگیری از این حجم خشونت ورزی و تکرار این قتل ها، چه راهکاری می توان داشت؟  

راهکار جدید که نداریم. به شخصه سالهاست که درباره این مشکلات نوشته ام  و هشدار داده ام. این مشکلات به سادگی و یک روزه و یک شبه قابل رفع نیستند. زمانی که قتل های زنجیره ای رخ می داد، بنده این مسئله را مدام تکرار می کردم که  برای جلوگیری از رشد این مسائل ، باید ریشه ها و علت ها را از بین ببریم. این وظیفه دولت به معنای عامش است. دولت می تواند وظایفی مثل تامین رفاه نسبی، تامین مسکن، تثبیت امنیت شغلی،بالابردن امید به آینده ،ایجاد سرگرمی و ...را به نحو احسن انجام دهد و قطعا برای سلامت روحی و روانی جامعه تاثیرگذار است. در کلانشهرها مسائل دیگری هم در میان است. از جمله فاصله طبقاتی،ترافیک و ...مردم نمی توانند با آرامش حداقلی زندگی کنند. مثلا ببینید تهران، یک پارچه سر و صداست و از صبح تا شب با انواع و اقسام آلودگی های صوتی رو به رو هستیم. همه اینها بر  اعصاب و روان افراد تاثیر می گذارد. مثلا تاثیر بیکاری به شدت مخرب است. بیکاری باعث اعتیاد به مواد مخدر می شود. در چند سال اخیر اعتیاد به شدت گسترش پیدا کرده است و افرادی که بیکارند و امنیت شغلی ندارند و افرادی که به آینده امید ندارند، به اعتیاد روی می آورند. در اغلب پرونده های کیفری و جنایی اگر تحقیق کنیم،رد پای اعتیاد کاملا مشاهده است و به شدت تاثیرگذار است. هم از لحاظ معنوی و روحی و روانی تاثیر می گذارد و هم از نظر مادی و مالی.

حالا که از آسیب های روانی حرف زدید ، به نظر می رسد شکل خشونت ورزی قاتلان در چند ماه  اخیر بعد از قتل ها، شمایل جدیدی پیدا کرده است. به عنوان مثال قتل جوان مهابادی که بعد از قتل ، قاتلان با جنازه عکس سلفی هم گرفتند! با موارد دیگر که از جنازه فیلم هم می گیرند و یا جنازه را قطعه قطعه می کنند. در واقع به نوعی جنایت بر جسد هم مرتکب می شوند، چه ارزیابی از این رفتار دارید؟

اینها نشان از روح  و روان ناسالم است. افرادی که مرتکب این جنایت ها و این شکل رفتار بعد از جنایت می شوند، در یک جامعه نابه سامان و خانواده نا به سامان زندگی می کنند. در طول شبانه روز با انواع و اقسام جنایت و خشونت رو به رو هستند. چه در فضاهای مجازی وچه از طریق رسانه ها و مشاهدات روز مره و ...همه اینها تاثیر گذار است. همه اینها، رفتار آدمها را به انحطاط و انحراف می کشاند. نمونه ای از ریشه های خشونت را  مثلا می توان در اعدام در ملاء عام جست و جو کرد که نمونه عینی خشونت ورزی  و از بین بردن قبح جرایم است.  اعدام دیگر کارایی ندارد. زمانی مفید بود که جامعه محدود بود و ارتباطات به این شکل گسترده نبود. قرار بود از طریق نشان دادن مجازات اعدام ، مردم مرعوب شوند و مجرم تنبیه شود. اما سالهاست این رویه کارایی خود را ازدست داده است. نه تنها کارایی لازم را از دست داده بلکه تاثیر منفی بر روح و روان آدم ها می گذارد. طوری شده که مردم برای  تماشای اعدام هجوم می آورند.

در همین راستا افراد در مواجه با اعدام، اقدام به تهیه فیلم و عکس هم می کنند. انگار برای آنها به یک چیز عادی و در حد سرگرمی تبدیل شده است.

دقیقا همین طور است. نه تنها این مجازات بازدارنده نیست بلکه تاثیر منفی بر جوانان می گذارد. در واقع برای مخاطبان اعدام، همه چیز عادی جلوه می کند. در صورتی که هدف از مجازات ، اصلاح مجرم و تطبیق دادن او به جامعه است. جوان نیاز به آرامش دارد و خشونت را باید به تدریج محو کرد. در حالیکه می بینیم مسئولان، این خشونت را تشدید می کنند. انقدر فرد دچار کمبود مالی و عاطفی و امنیت است که ارتکاب جرم نه تنها برای او ناراحت کننده و منزجر کننده نیست بلکه به قول شما برای او تبدیل به یک نوع سرگرمی و تفریح هم شده است. در واقع قبح مسائل از بین رفته است. ترس، شرم و حیا از بین رفته است و همه چیز دم دستی شده است. آسیب های اجتماعی مثل زنجیره به هم وصل هستند. در جامعه ای که آمار اعتیاد و طلاق مدام در حال افزایش است،چگونه می توان توقع آرامش داشت؟ قطعا سلامت و آسایش زندگی متضرر خواهد شد. زمانی این مسائل زیر پوست جامعه بود اما حالا مثل یک دمل چرکین بیرون زده است و متاسفانه اخیرا آش انقدر شور شده  که خود آشپز یعنی مسئولان اذعان دارند که آمار جنایت بالاست. در حالیکه ما سالهاست داریم تاکید می کنیم که این آمار رو به  رشد است.

طبیعی است که آموزش و پرورش هم می تواند برای پیشگیری مهم باشد. به نظر شما سیاست گذاری های وزارت آموزش و پرورش  چقدر می تواند تاثیر داشته باشد؟

 هم شیوه تدریس و هم شیوه آموزش صحیح نیست. کودک باید در یک محیط آرام و صحیح علمی رشد کند اما متاسفانه  با انواع و اقسام خشونت همراه است. حتی یک کلمه تند در ذهن کودک تاثیر گذار است. در خانواده ها شاهد انواع و اقسام خشونت کلامی و فیزیکی هستیم و اینها همه می تواند بر رفتار و کردار  فرزندان تاثیر داشته باشد . علاوه بر این ها  از لحاظ اقتصادی ببینید خط فقر کجاست؟ خود مدیران و مسئولان به آمار  زیرخط فقر اشاره می کنند اما راهکاری برای آن ندارند. این جامعه زیر خط فقر با کدام امکانات و آموزش می تواند سالم زندگی کند؟

تاثیر قوانین در این زمینه ها چگونه است؟ نیازی بر تغییر و تحول قانون گذاری و اجرای قانون نیست؟

باید توجه داشت که در یک جامعه کاملا قانون ستیز زندگی می کنیم. انواع و اقسام قوانین را داریم اما این قوانین به راحتی زیر پا گذاشته می شوند. مثلا عینی ترین نمود قانون را می توانیم در قوانین راهنمای رانندگی مشاهده کنیم. صدها قانون در روز زیر پا گذاشته می شود.    یک جامعه آشفته و بی ثبات و فراری از اجرای قانون  به یک جامعه خشن تبدیل می شود که آدمها افسار گسیخته رفتار می کنند. نباید انتظار داشته باشید که آمار جنایات کاهش پیدا کند چرا که بستر برای انواع اقسام تخلفات و جرم ها آماده است. وقتی کسی از چراغ قرمز رد می  شود،یعنی خلاف کرده است و  از همین خلاف کوچک شروع  می شود تا خلاف های بزرگ  مثل  قتل های فجیع  که درباره اش حرف زدیم .

 

نظر شما