به گزارش برنا از اصفهان، بسیاری از مشکلاتی که مردم دارند از یک مسئله ریشه می گیرد – نارضایتی از خودشان (که معمولا به شکل نارضایتی از وضعیت جسمانیشان بروز میکند). بیایید ببینیم که چرا اینگونه است و چطور میتوان آن را تغییر داد.
ابتدا لازم است از خود بپرسید چرا اینگونه هستید؟ چه عواملی باعث شدند تا ذهنیت شما نسبت به خودتان اینگونه شود. خوب نمی توان در مورد همه افراد یک جواب مشخص به این سوال داد. زیرا ممکن است دلایل متعددی در کنار هم موجب این مسئله شوند.
رسانه های جمعی: ما هنرپیشههای زیبا که صورت و اندامهایی بیعیب دارند را می بینیم – چه در اینترنت یا در تلویزیون، در فیلمها و یا مجلات. در همه جا. آنها به عنوان نمونههایی بیعیب در جامعه شناخته میشوند و همه ما به نوعی مایلیم مثل آنها باشیم. البته آنها واقعی نیستند – آنها با فوتوشاپ دستکاری شدهاند، آرایش شدهاند، و به انحاء ممکن تصویرشان آنقدر اصلاح شده است که آنچه ما در رسانهها میبینیم توهمی بیش نیست. ما خودمان را با توهمها مقایسه میکنیم. اما حتی اگر آنها واقعی نیز بودند، چرا ما باید شبیه آنها باشیم؟ چرا نباید مثل خودمان باشیم و خودمان را ایدهآل بدانیم؟
اظهارنظرهای دیگران: دوستان، خانواده، همکاران و حتی همسر ما ممکن است یک اظهارنظر ناهشیارانه و بدون منظور درباره ما کند. این اظهارنظر، هرچقدر کوچک هم که باشد، ممکن است ضربه بزرگی به عزت نفس ما وارد کند. اما این اظهارنظر به واقع درباره ما نیست، حتی اگر همه افراد آن را به خودشان بگیرند. این اظهارنظر ممکن است به این دلیل باشد که طرف مقابل روز بدی را پشت سر گذاشته و یا از ما در موردی دلخور است، و یا ناامنی های خودش را به ما نیز تعمیم میدهد، و یا شما را با الگوهای مشهور در رسانههای جمعی مقایسه میکند. این اظهارنظرها را با داشتن این ذهنیتها بشنوید و آنها را به خودتان نگیرید.
اتفاقات دوران کودکی: در کودکی، پدر و مادر ما شاید درباره ما چیزهایی میگفتند که باعث احساس بد در ما شدند. یا شاید پدر و مادر ما از هم طلاق گرفتند و یا پدرمان هیچگاه در کنار خانواده مان نبود. اگر پدر من مادرم را ترک کرد، (من به خود میگفتم) شاید به این دلیل بود که مادرم به اندازه کافی خوب نبود، و شاید من هم به اندازه کافی برای فرد دیگری خوب نباشم؟ و یا شاید من بچه خوبی نبودم که پدرم ما را ترک کرد. شاید به نظرتان عجیب برسد اما این گفتگوی درونی بسیاری از بچههای طلاق است. این بدین معنا نیست که این نوع گفتگو حتما حاکم بر کل زندگی فرد خواهد بود، اما لازم است که ما نسبت به این گفتگوهای درونی هشیار باشیم و یاد بگیریم آنها را مدیریت کنیم.
شکستها: شاید ما اشتباهاتی در گذشته داشتهایم و نتوانستیم به خواستههایمان برسیم. باور کنید خیلی از افراد این را تجربه میکنند، اما معمولا این تجربه باعث میشود تصویر ما از خودمان خدشهدار شود. این باعث میشود احساس ما درباره خودمان بد شود – به خودمان میگوییم که منضبط نیستم، یا به اندازه کافی خوب نیستم. و این موجب شکستهای بعدی و بدتر شدن تصویر ذهنی ما از خودمان میشود.
گرداب افکار منفی : یک فکر منفی موجب فکر منفی بعدی و بعدی میشود، تا جایی که ما انبوهی از افکار منفی خواهیم داشت که تصویر ما از خودمان را تشکیل میدهند. این تصاویر منفی بر همه کارهایی که ما انجام میدهیم اثر میگذارند. اما این تصاویر یا افکار منفی، خود ما نیستند – آنها چیزهایی هستند که در درون ما اتفاق میافتند، اما لزومی ندارد که ما خود را توسط آنها بسازیم یا تعریف کنیم. ما میتوانیم آن ها را کنترل کنیم و به افکار مثبت، احساس قدردانی و شادی تبدیلشان کنیم.
اینها صرفا چند علت ضعیف شدن عزتنفس هستند. در واقع عوامل متعددی بر تصویر ما از خودمان اثر میگذارند که نمیتوان همه آنها را لیست کرد، اما اینکه تلاش کنیم نسبت به آنها هشیار شویم برایمان مفید است و کمک میکند تا بتوانیم مدیریتشان کنیم.
چطور در این مهارت استاد شویم؟
بگذار اینطور بگویم: اینکه یاد بگیریم از خودمان راضی باشیم (یا خودمان را دوست داشته باشیم) مهمترین مهارت فردیای است که میتوانیم کسب کنیم. شما چطور این کار را شروع میکنید؟
جواب ساده به این سوال تمرین “ هشیار بودن” است. جواب پیچیدهتر این است که این فرآیندی زمانبر است، زیرا تصویر کنونی شما از خودتان نیز یک شبه شکل نگرفته است، بنابراین یک شبه هم تغییر نخواهد کرد. شما این تصویر را به مرور و با کسب آگاهی و شناخت ماهیت عزت نفس، و یادگیری راهکارهایی برای تقویت آن یاد خواهید گرفت. در اینجا، ادامه مطلب را به دقت بخوانید تا راهحل ساده را یاد بگیرید.
من نمیتوانم به شما یاد بدهم که خودتان را دوست داشته باشید، زیرا این بیش از یک کتاب زمان و تلاش میبرد، علاوه بر اینکه من خودم هنوز در حال یادگیری آن هستم. اما در ادامه چند نکته برای شروع میتوانم به شما ارائه دهم:
نسبت به فیلم ذهنیتان هشیار شوید. شما یک فیلم دارید (یا شاید مجموعهای از آنها را داشته باشید) که درباره شما است و در ذهنتان آن را پخش میکنید، اما این فرایند در طول روز اتفاق میافتد. این فیلم مربوط است به خود شما: شمایی که چاق هستید، یا شکم پهنی دارید، یا زیادی لاغر هستید، دوست داشتنی نیستید، و یا در هیچ کاری خوب نیستید. توجه کنید که چه زمانهایی این فیلم شروع به پخش شدن میکند. این بر همه کارهای شما اثر میگذارد. درک کنید که این فقط یک فیلم است و خود واقعی شما نیست. این فیلم صرفا در ذهن شما و ساخته ذهن شما است. درک کنید که این نه واقعیت دارد و نه بر مبنای واقعیت است. و باور کنید که این قابل تغییر است.
فیلم ذهنی جدیدی برای خود بسازید. این فیلم جدید جایگزین فیلم قبلی که مدتها در ذهن شما تکرار میشد خواهد شد. این فیلم هم تصویر فوقالعادهای دارد و هم هنرپیشه نقش اول بسیار جذاب (که خود شما هستید!)، جلوههای ویژه عالی و بسیار پرهیجان. بیایید این بار این فیلم را برمبنای واقعیت بسازیم، و نه براساس ترسهای دوران کودکی و یا توهمات درونی شده توسط اظهارنظرهای دیگران و افراد ایدهآل نمایی مانند هنرپیشگان و افراد مشهور در رسانهها. در عوض، این فیلم باید برمبنای این واقعیت باشد که شما فردی خوب، مهربان، زیبا و پرشور هستید. ممکن است درباره خودتان اینطور فکر نکنید، اما به هر حال فیلمتان را به این صورت بسازید. از اطرافیان بپرسید که چرا شما را دوست دارند (از افرادی بپرسید که به احتمال زیاد با مهربانی جواب این سوال شما را میدهند). از این تصاویر در فیلمتان استفاده کنید. زمانی که تصاویر منفی در ذهن شما تکرار میشوند، آنها را به طور ذهنی پاره کنید و به آنها اجازه ندهید در فیلمتان قرار بگیرند.
به طور هشیارانه این فیلم جدید را در ذهن خود تکرار کنید. یاد بگیرید نسبت به شروع اتوماتیک فیلم قدیمیتان حساس و هشیار شوید، تا بتوانید آن را خاموش کنید. سپس به جای آن فیلم جدید را پخش کنید. این را مانند یک آیین تمرین کنید. با تمرین مداوم در آن خبره خواهید شد. با قرار دادن نوشته ها و برچسب هایی در حوزه دیدتان این را به خود یادآوری کنید.
جودوی ذهنی را یاد بگیرید. شما با مواردی روبهرو خواهید شد که با فیلم جدید شما در تناقض خواهند بود. اظهارنظر دوستانتان و ایدهآل پردازیهای رسانههای جمعی. زمانی که این موارد به سمت شما میآیند، یاد بگیرید که چگونه جا خالی بدهید و اجازه دهید از کنار شما عبور کنند. اگر دوستی به شما نکتهای منفی درباره خودتان گفت، در ذهن خود به او بگویید “مسئله واقعا مربوط به من نیست، بلکه تو به دلیل باورها یا مشکلاتی که داری چنین واکنشی نشان میدهی”، سپس اگر میتوانید او را در آغوش بگیرید (احتمالا او روز بدی داشته است). یا او را در ذهنتان در آغوش بگیرید.
ویدا فلاح