به گزارش خبرگزاری برنا ، شاعر، فوتبالیست، مداح و عاشق کتاب یا به قول خودش «خوره کتاب» است. همه این فعالیتها را عاشقانه دوست دارد. شایان مصلح، متولد سال 72 در شهرستان رودبار است. از کودکی در هیات امام حسین(ع) بوده است. پدرش را در سه سالگی از دست داده و همین امر باعث شده روضه حضرت رقیه لطف دیگری برایش داشته باشد. میگوید اگر بخواهم بین همه علاقههایم یکی را انتخاب کنم حتما اعتقاداتم و مداحی را انتخاب میکنم.
وی گفت، مداحی را از کودکی شروع کردم. حب اهل بیت(ع) در دل همه ایرانیان است و برای همین به سمت هیات میروند. من هم به واسطه پدر و مادرم این حب اهل بیت(ع) را در دلم داشتم. اولین باری که میکروفن به دست گرفتم هشت یا نه ساله بودم، در هیاتی که برای بچهها بود و با چادر مادرهایمان آن را درست کرده بودیم. به مرور زمان در هیاتهای مختلف یا در مسجدمان میخواندم و این مساله تا الان ادامه پیدا کرده است.
مصلح در خصوص اینکه چگون شروع به شعر خواندن کرد تاکید کرد، شعر در ابتدا نیازی به کلاس ندارد، دقیقا. اینطور نیست که شما با کلاس رفتن بتوانید شاعر بشوید. همانطور که با کلاس فوتبال رفتن نمیتوانید فوتبالیست شوید؛ باید یک استعدادی باشد. من از سال 89 یا 90 سرودن شعر را شروع کردم. اوایل در همان رودبار جلسات شعرخوانی میرفتم. در شهر رودبار با اینکه شعرای خوبی دارد اما جلسات شعر آن بار علمیای را که تهران یا شهرهای بزرگ دارد، ندارد.بعد از اینکه برای فوتبال به تهران آمدم در جلسات انجمن شاعران شرکت کردم و شعرهایم را در آنجا میخواندم و نقد میشد. مثلا اگر اشتباه وزنی یا دستوری داشت گفته میشد و نظرات مختلف را میشنیدم که خیلی به بهتر شدن شعرهایم کمک کرد. از سال 90 تا 91 پیشرفت خوبی در شعر داشتم. اگر الان شعر خوبی میگویم به خاطر همان نقدهایی است که در آن سالها از شعرهایم میشد.
بازیکن سابق سپیدرود رشت در مورد سوال ما که خیلی جالب است که یک فوتبالیست آنقدر با شعر و شاعران آشناست گفت، من قبل از اینکه فوتبالیست باشم، شاعر هستم.
متاسفانه فوتبال مرا از شعر دور کرده است. کسی بودم که دو هفته یک بار یا ماهی یک بار باید شعر میگفتم اما فوتبال مرا از این فضا دور کرده است. ذهن که خسته میشود دیگر نمیتوان قلم به دست گرفت. من به شاعری به عنوان شغل یا منبع درآمد نگاه نمیکنم. برای همین اینگونه نیست که بگویم میخواهم آنقدر در شعر پیشرفت کنم که بهترین شاعر ایران شوم. قطعا دوست دارم پیشرفت کنم. اگر جایی ایرادی دارم بگویند که این ایراد را برطرف کنم. ولی ادبیات امروز مثل گذشته نیست که بگویم یک نفر سعدی یا حافظ تربیت شود. درد امروز شعر ما این است که کتابهای شعر را خود شاعران میخرند. البته جز چند شاعری که رسانه دارند و مردم آنها را میشناسند، برای بقیه اینطور نیست. من شاعر وقتی نمایشگاه کتاب میروم و میبینم رفیقم کتاب چاپ کرده است، کتاب را میخرم. کم هستند مردم عادی که سراغ کتابهای شعر میروند. در این وضعیت ادبیات آن قله بیمعنی است. فقط باید پیشرفت کرد و تا آنجا که میشود ایرادهای شعرها را برطرف کرد.
شایان افزود، من یک معلم ادبیات داشتم در سال سوم راهنمایی. او خیلی به من محبت داشت. استارت اولیه برای شعر گفتن را او در ذهنم زد. علیرضا هاشمپور که خودش نویسنده، شاعرند و معلم من هم بود.فکر کنید دانشآموز دوم راهنمایی انشا بنویسد و معلم بگوید این انشای تو باید جایزه نوبل بگیرد. برای یک دانشآموز تشویق خوبی است. شعرهایی که مینوشتم خیلی خوب نبود اما او همیشه تشویقم میکرد. باز هم میگویم. بخش عظیمی از شاعری را استعداد تشکیل میدهد. البته بعد از اینکه به تهران آمدم، خانه شاعران خیلی به من کمک کرد. شعرهایم نقد میشد. یادم میآید روزی اصغر معاذی در جلسهای از خانه شاعران بود. من شعری خواندم که ما آن موقع اسمش را شعر صورتی گذاشتیم. بسیار شعر ضعیفی بود. موقع نقد کردن انتظار داشتم بیت به بیت شعر نقد شود اما گفتند اگر قافیه و وزن را از این شعر بگیریم، این شعر چه چیزی دارد؟ هر کسی باشد شاید ناراحت شود اما اگر کسی بخواهد پیشرفت کند مطمئنا این چیزها ناراحتش نمیکند. من هم همان موقع گفتم هفته بعد کاری میکنم که دیگر این حرف را نشنوم. هفته بعد شعر اجتماعی گفتم. اصلا فضای شعر را عوض کردم. تا مدتها هم شعر عاشقانه نمیگفتم و همه هم میگفتند در فضای اجتماعی چقدر موفقتر هستی و بهتر شعر می گویی.این بحث نقد خیلی خوب است. آنقدر چکش میخوری تا بالاخره آن چیزی که میخواهی درست میشود.
وی در مورد تحصیلات دانشگاهیش گفت، مهندسی صنایع میخوانم و در کنا آن نیز حدود 65 شعر را برای کتابم کنار گذاشتهام اما میدانم برخی شعرها ممیزی میشوند. با چند انتشاراتی صحبت کردهام. چون خودم خیلی درگیر فوتبال هستم، نمیرسم به دنبال این کار بروم اما به چند نفر از دوستان شاعرم سپردهام تا این مساله را پیگیری کنند. شعرهایی که مدنظرم برای کتاب است را کنار گذاشتهام تا دوستانم در مورد کیفیت کتابها نظر بدهند. اگر خدا بخواهد برای نمایشگاه سال آینده و شاید هم زودتر کتابم منتشر میشود. شاید برای من خیلی مهم نباشد که کدام ناشر کتابم را منتشر کند اما برای دوستانم این مهم است و میگویند مطرح بودن تو به عنوان فوتبالیست ناخودآگاه کار را سخت میکند. یعنی شما در هر انتشاراتیای که بخواهی کتاب چاپ کنی بعد از چاپ کتاب 40 میلیون هوادار پرسپولیس آن انتشارات را خواهند شناخت. خیلی دلم میخواست بعد از آمدن به پرسپولیس کتابم را منتشر کنم؛ اما نشد.
دوست دارم که اسم کتاب را فوتبالی - شعری بگذارم. مثلا یکی از دوستان پیشنهاد کرد که اسم کتاب را «تمارض» بگذارم یا «نیمهدوم». «تمارض» تا الان قشنگترین اسم بوده است.
وی در خصوص اینکه شایان مصلح فوتبالیست است یا شاعر یا مداح؟ کدام یک از اینها را بیشتر دوست دارد گفت، در کل باورم این است که هر استعدادی که خدا به انسان میدهد باید استفاده کند. نباید همینطور که آکبند میآییم همینطور هم برویم. من درسم خیلی خوب بود و همه میگفتند حتما دانشگاه شریف قبول میشوی و رتبه بالا میآوری اما فوتبال نگذاشت. رشتهام هم که ریاضی بود و برای همین مهندسی صنایع را انتخاب کردم.من از کودکی عاشق فوتبال بودم و دوستش دارم چون شغل من است؛ اما آنقدر مسائل مختلف در فوتبال دیدم که آن علاقه کودکی را ندارم. در شعر هم همین فضا را دارم. برای خودم شعر میگویم یا فقط شعر میگویم برای اینکه قریحه شعریام را از دست ندهم. اما از بین همه اینها آن بحث اعتقادی و مذهبی مداحی را بیشتر از همه دوست دارم؛ چون به هیچ وجه از این بعد زده نشدم، تعلق خاطرم به این جنبه مذهبی بسیار زیاد است. سعی میکنم نمود جنبه مذهبیام بیشتر باشد. دلم میخواهد هر جا موفقیتی از من دیده شد، آن را زیر پرچم اعتقاداتم بزرگ کنم.
مصلح در مورد این اعتقاد که میگوید در فوتبال و دنیای بزرگش که شاید در جاهایی اخلاق هم رعایت نشود، اذیتش نکرده عنوان کرد، اتفاقا خیلی اذیتم کرده است. وقتی قرار است یک حرکت مذهبی انجام بدهیم، مورد تمسخر واقع میشویم. خیلی اذیت شدیم و حرفها شنیدیم. من شایان مصلح شاید اگر بعد مذهبیام را نداشتم فالوورهایم بیشتر بود و خیلی مسائل دیگر. خیلی توهین میشنویم که شما آدم فلانی هستید. ضربه هم میخوریم اما خداوند همیشه پشت و پناه ما است. همه این تهمتها و تمسخرها را میخریم. وقتی آدم خدا را داشته باشد همه چیز دارد. فکر میکنم تا الان توانستم در برابر همه این تمسخرها مقاومت کنم و خط قرمزی را رد نکنم و پای اعتقاداتم بمانم.
وی در در مورد اینکه امام حسین(ع) چه کمکی به او کرده و چرا چرا اینقدر به حضرت رقیه(س) علاقه دارد اظهار کردف اهل بیت(ع) یک نور واحد هستند.سه ساله بودم که پدرم فوت کرد. روزهای سختی را پشت سر گذاشتم اما همیشه توکلم به خدا بوده است و تا اینجا که آمدم بعد از لطف خدا، لطف اهل بیت(ع) شامل حالم شده است. امیدوارم بعد از این هم لطفشان پشت سرم باشد. و ادامه داد، سه سالم بود که پدرم را از دست دادم. نمیخواهم روضه بخوانم. من سه سالم بود که همه دور و برم را گرفتند که این بچه پدر ندارد. همه محبتها ناخوادآگاه به سمت من بود. ولی در ماجرای کربلا حضرت رقیه(س) یک بچه سه ساله بود و آن اتفاقها افتاد. من هم از بچگی این در ذهنم ماند و بالاخره هر کس به یکی از قهرمانان کربلا علاقه دارد.