صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

انتقاد از کم‌توجهی به سنایی

۱۳۹۶/۰۹/۰۷ - ۱۰:۳۳:۴۴
کد خبر: ۶۴۲۳۷۵
سعید حمیدیان می‌گوید: سنایی بی‌شک یکی از پیشگامان غزل فارسی است که متاسفانه به مقام والای او چنان‌که باید و شاید، توجه نشده است. او در غزل، ابداعات و نوآوری‌هایی داشته که در شعر شاعران پس از او به کمال و بالندگی رسیده است.

به گزارش خبرگزاری برنا؛ پنجمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ سنایی به بررسی «غزل سنایی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر سعید حمیدیان در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

حمیدیان در آغاز این نشست گفت: در باب سنایی غزنوی سخن بسیار زیاد است حتی در باب غزل سنایی. ما ایرانی‌ها معمولاً قدری فراموشکار هستیم نسبت به کسانی که امثال ما را ساخته‌ و پرورانده‌اند. ما به‌حق افتخار می‌کنیم به غزل‌های ناب شیخ اجل سعدی. درباره غزل سعدی اختصاصاً کتابی با نام «سعدی در غزل» نوشته‌ام که تاکنون هیچ کتابی تنها به غزل سعدی نپرداخته است. درباره گلستان و بوستان کتاب وجود داشته، اما یک بررسی دقیق و علمی یا حتی شبه‌علمی از غزل‌های سعدی در دست نبوده است.

او در ادامه با اشاره به اینکه «درباره سنایی، سعدی و حافظ یک مسأله مشترک است و آن فراموشکاری ما در بسیاری از زمینه‌ها است» افزود: در بخش مقدماتی کتاب درباره غزل سنایی نوشته‌ام که این کتاب، چاپ سال‌ها پیش است و بارها بازچاپ شده است. سعدی را در غزل شاعری معرفی کرده‌اند که عشق بشری دارد و در کتاب‌ها حتی افراد بسیاری که نام و آوازه دارند، بدون آنکه مطالعه دقیقی داشته باشند این مسأله را بیان کرده‌اند.

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: بیشتر غزل‌های سعدی از عارفانه‌ترین غزل‌های پارسی است و سنایی هم از نظر غزل متأسفانه مشمول کم‌لطفی ما ایرانی‌ها شده است. من معتقدم که سنایی نابغه‌ای مثل نوابغی که دهش بسیار زیادی کرده‌اند، در عالم ادب ازجمله غزل، زبانزد است. او پیش از شیخ شیراز، این شاعر بزرگ و عارف والامقام در ادب ما، حتی پیشگام واقعی غزل است. سنایی در نیمه دوم قرن پنجم یعنی حدود سه قرن قبل از حافظ و دو قرن قبل از شیخ اجل سعدی زندگی می‌کرد. خوشبختانه اکنون اندکی توجه به سنایی شده و اگر به او توجه نمی‌شد تو گفتی فرامرز هرگز نبود و شخصی با این نقش ادبی دیده نمی‌شود. من با عرفان او سروکار ندارم و می‌خواهم درباره غزل سنایی سخن بگویم.

حمیدیان با بیان این نکته که «ما ایرانی‌ها فراموشکاریم و سیر تحول غزل را از یاد می‌بریم و شاید کمی به حافظ یا سعدی  توجه داشته باشیم، اما هرگز نپرسیدیم که این‌ها را چه کسانی ساخته‌اند» اظهار کرد: غزل که از قدیم‌الایام در شعر فارسی نبود و قالب معتبر شعر ما همه می‌دانند که تا قرن ششم قصیده است، ولی بعد از آن عرصه غزل است و روزبه‌روز ارتقا پیدا می‌کند و سنایی نخستین فردی است که غزل می‌گوید و به‌فراوانی نیز می‌گوید. سنایی وقتی آمد و غزل را به ادبیات ما پیشکش کرد، شرایط آماده بود و او از پیشرفت‌های ادبیات در زمان خود بیشترین استفاده را کرد و تعریف نابغه نیز همین است. نابغه کسی است که در منتهای هوش و جامعیت فکر و اندیشه است و تمامی پیشرفت‌های گذشته و دستاوردهای گذشته تا زمان خودش را گردآوری و از آن بیشترین و بهترین استفاده را می‌کند.

او افزود: ما قبل از سنایی غزل را به صورت جسته و گریخته، نه به صورت قالب مهم، داشته‌ایم. غزل از نخستین روزگار شعر فارسی وجود داشته، اما بسیار اندک و استثنایی و در قرن چهارم غزل‌هایی وجود دارند که دلنواز هستند و بر ما تأثیر می‌گذارند، اما این جریان کلی نیست. کار سنایی روی آوردن به غزل است، به گونه‌ای که جای قصیده را پر می‌کند، به‌ویژه قصیده مدحی. در زمان سنایی غزل به آن معنا وجود نداشته و آن چیزی هم که وجود داشته بیشتر تغزل‌ها و تشبیب‌های‌ ابتدایی قصیده است. غزل از شکم تغزل بیرون آمد، اما به هر حال غزل کجا و تغزل‌ها و تشبیب‌ کجا؟ شاعرهایی مانند فرخی و عنصری مگر تغزل و تشبیب لطیف ندارند؟ در زمان سنایی چیزی که وجود داشت همین بود. عشق‌های قالبی که من از آن به عنوان عشق‌های قلابی یاد می‌کنم در این دوره به وجود آمد.

حمیدیان گفت: اگر دیوان امثال مسعود سعد را ملاحظه کنند، ۲۲ غزل دارد که هیچ کدام غزل نیست. وقتی جایگاه پیشگامی سنایی را بررسی کردیم یقین پیدا کردیم که سنایی پیشگام این راه است. می‌گویند دلایل آن را نیز ذکر کنید. وقتی شاعری در نیمه دوم قرن پنجم و اوایل قرن ششم زندگی کرده، در سال ۵۲۵ فوت کرده بیاید بیش از ۵۰۰ غزل بگوید حتی از غزل‌های حافظ هم بیشتر، جای شگفتی دارد. نیمه دوم قرن هشتم دوره غزل است و باید بتوان آن را با دوره سنایی مقایسه کرد. این شاعر را باید با شاعرهای دیگر سنجید. ما در حقیقت، موضوع و محتوای غزل را همراه با شکل و زبان غزل یکجا می‌خواهیم که آن را در دیوان سنایی می‌بینیم.

این پژوهشگر تأکید کرد: غزل‌های سنایی چاپ مرحوم محمدتقی مدرس رضوی رسماً ۴۰۸ غزل دارد و اشتباه این استاد این بوده که تعداد بسیاری از غزل‌های سنایی را جزو قصاید کوچک آورده است یعنی اصلا غزل نیست. بسیاری از غزل‌های سنایی در قسمت قصیده قرار گرفته است. ما از حافظ در حقیقت احساس تعجب نمی‌کنیم وقتی ۵۰۰ غزل دارد زیرا دوره، دوره غزل است. آیا شگفت‌انگیز نیست که سنایی ۵۰۰ غزل داشته باشد؟ غزل‌های حافظ نیز مشمول تحولاتی است و هر شاعری آمده، غزل را بهسازی کرده است؛ یعنی کیفیت را ارتقا داده و کمیت‌ها نیز مرتب زیاد شده‌اند. در بعضی از غزل‌های سنایی حالت جذابیت و دل‌انگیزی که از غزل انتظار داریم، وجود نداشته است. برخی از غزلیات شاید این‌گونه باشد و برخی از آن‌ها دقیقاً محتوای غزلی دارد و در بیان هم سعی کرده کیفیت را نسبت به گذشته بهتر کند.

حمیدیان سپس گفت: غزل پارسی خصوصیاتی دارد و یکی از آن‌ها این است که از فکر و اندیشه ملامتی سرچشمه می‌گیرد و اگر فکر ملامت را از غزل بگیریم، چیزی باقی نمی‌ماند. یکی از آن‌ها می و شراب و باده است. عشق هم مثل می است و همین ‌جا است که مخالفت با سنن شروع می‌شود. شاعران قرون بعد یعنی ششم و هفتم غزل را به اوج می‌رسانند و شیخ بزرگوار شیراز حضور نیرومندی در سده هفتم دارد و باید شکوه غزل فارسی را با او اندازه گرفت و سپس در قرن هشتم که حافظ می‌آید باید بر پایه این مسائل آن را ارزیابی کرد.

او افزود: مذهب مغان یعنی دین زردشتی است و در حقیقت در آن روزگار زرتشتیان وجهه خوبی نداشتند. مغان یا مغانه‌سرایی هر چیزی را می‌گویند یعنی خرابات و پیر مغان و مغبچه و مغکده و می مغانه نیز فراوان وجود دارد. در آن دوره مغ مشمول تحریم بوده است اما حافظ  پیر مغان را در منتهای زیبایی و شکوه می‌بینید یعنی حافظ از مغان بد نمی‌گوید. مغانه‌سرایی از سنایی شروع شده است. پیش از سنایی جسته و گریخته ذکر آتشکده‌ای بوده است و شعرهای مغانه و مغانه‌سرایی آغاز می‌شود. سنایی آن‌ها را جمع می‌کند و نخستین مغانه‌سرای رسمی و آشکار سنایی است و همه موارد را در غزل‌های سنایی می‌توان دید. سنایی پیر مغانه را ندارد اما پیر زردشتی را دارد. ما سنایی را به عنوان عارف بزرگ می‌شناسیم.

الا ای پیر زردشتی به من بربند زناری/ که من تسبیح و سجاده ز دست و دوش بنهادم

در حافظ احساس نمی‌کنید که شاعر از دین مغان و زردشتی بدش می‌آید و هر چه می‌گوید از موضع موافق است و متوجه می‌شویم حافظ دین مغان را دوست داشته است. شعر آیا صددرصد گویای واقعه است؟ نمی‌شود گفت. اما چون سنایی آغازگر راه است، هنوز رسوباتی از آن معنای منفی مغ و زرتشتی در مغانه‌های سنایی وجود دارد.

با مغان اندر صف آی و باده خواه/ دست با زردشتیان در جام کن

سنایی تکلیف همه چیز را روشن کرده است و خودش می‌گوید:

تسبیح و دین و صومعه آمد نظام زهد/ زنار و کفر و میکده آمد نظام عشق

 

نظر شما