داستان خلقت حضرت آدم و حوا(ع) و توبه نکردن ابلیس در میان تمامی فرشتهها یکی از روایاتی است که در کتابهای آسمانی از آن سخن به میان آمده و توضیحاتی درباره آن داده شده است.یکی از قسمتهای این ماجرا، اخراج حضرت آدم و حوا(ع) از بهشت به دلیل نافرمانی از خداوند و خوردن از درخت ممنوعه بوده است. پس از اخراج هر دو نفر آنان به درگاه الهی توبه میکنند و قرآن به شرح این ماجرا پرداخته است : "سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت و با آنها توبه کرد و خداوند توبه او را پذیرفت؛ زیرا او توبه پذیر و مهربان است.(سوره بقره آیه 37). یکی از سوالاتی که ممکن است در ذهن خوانندگان این داستان قرآنی قرار بگیرد این که " آیا حضرت آدم(ع) مرتکب گناه شد؟" حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به این سوال اینگونه پاسخ گفته اند:
آنها که ارتکاب گناه را براى انبیا ـ مخصوصاً در این گونه امور ـ جایز مىشمرند، ابا ندارند که بگویند آدم مرتکب گناه شد، اما پیروان مکتب اهل بیت که معتقدند انبیا از هر گناه و خطایى مصون و محفوظ هستند ـ چه آنچه مربوط به باب اعتقادات و تبلیغ احکام دین است و چه آنچه مربوط به اعمال و کارهاى روزمره، چه قبل از نبوت و چه بعد از نبوت ـ معتقدند که آدم هرگز مرتکب گناهى نشد و نهى خداوند از آن درخت ممنوع، نهى تحریمى نبود، بلکه تنها کار مکروهى براى آدم بود، ولى از آن جا که مقام انبیا مخصوصاً آدم که مسجود همه فرشتگان واقع گشت آن قدر والا و عالى است که حتى انتظار مکروهى از آنان نمىرود، هنگامى که مرتکب چنین کارى شوند از سوى خداوند شدیداً مؤاخذه خواهند شد که گفته اند: کارهاى خوب نیکان به منزله گناه مقربان است!
به تعبیر دیگر، گناه بر دو قسم است: گناه مطلق و گناه نسبى. گناه مطلق، چیزى است که براى همه گناه است مانند دروغ و دزدى و شرب خمر، ولى گناه نسبى، آن است که نسبت به عموم مردم گناه نیست، بلکه شاید براى بعضى، عمل مستحبى محسوب شود امّا همین عمل مباح یا مستحب، اگر از مقربان درگاه الهى صادر شود دور از انتظار است و واژه عصیان بر آن اطلاق مى شود اما نه به معناى گناه مطلق، بلکه گناه نسبى و منظور از ترک اولى هم، همین است.
بعضى نیز گفته اند که نهى آدم از درخت ممنوع، نهى الهى (مولوى) نبود، بلکه نهى ارشادى بود همانند دستور طبیب که مى گوید: فلان غذا را نخور که بیمارى تو طولانى مى شود. بدیهى است مخالفت طبیب، نه توهینى به طبیب است و نه گناه و عصیانى نسبت به فرمان او، بلکه نتیجه آن درد و رنجى است که عاید مخالفت کننده مى شود.
در بعضى از آیات مربوط به جریان آدم، اشاره اى به این معنا دیده مى شود: به آدم گفتیم این (ابلیس) دشمن تو و همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به درد و زحمت خواهید افتاد.
در بعضى از روایات نیز آمده که آدم هرگز از آن درخت ممنوع نخورد، بلکه از درختهاى مشابه آن خورد و لذا شیطان به هنگام وسوسه به آنها گفت: خداوند شما را از این درخت نهى نکرده (یعنى از دیگرى نهى کرده): «وَ قالَ ما نَهیکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ».
توجه به این نکته نیز لازم است که قرآن مى گوید: ابلیس براى آدم سوگند یاد کرد که «من خیرخواه شما هستم که مى گویم از این درخت بخورید» و تا آن روز، نه آدم و نه حوا، سوگند دروغى را نشنیده بودند و به همین جهت تحت تأثیر وسوسه شیطان واقع شدند. البته اگر آنها دقت مى کردند پى به دروغ ابلیس مى بردند؛ زیرا قبل از این سخن، از خداوند شنیده بودند که شیطان دشمن آنهاست و به یقین نباید به قسمهاى دشمن اعتماد کرد و او را خیر خواه دانست.