به گزارش خبرگزاری برنا در آذربایجان شرقی، در این یادداشت آمده است:
حرف اول:جمع زیادی از دانشجویان اصلاح طلب سراسر کشور به نزد رییس جمهور دولت هشتم رفتند. در ابتدای آن جلسه در انتهای سالن سکوتی حکم فرما بود، دانشجویی بلند شد و فریاد زد، تو به ما خیانت کردی! رییس جمهور ندای دانشجویش را شنید و پاسخ داد: “نشنیدم بلند تر بگو”! آن دانشجو اصلاح طلب دوباره فریاد زد: “ تو به ما خیانت کردی!” باز وی پاسخ داد:” بلند تر نمیشنوم”. این بار آن دانشجو با بغض و فریادی رساتر از هر زمان دیگر آزاد کرد و گفت: ” آقای خاتمی تو به ما خیانت کردی” ؛ آن موقع بود که رییس جمهور وقت با همان چهره آرام و کاریزماتیکش پاسخ داد: “نه فرزندم من به شما خیانت نکردم بلکه من به شما شجاعت ، شهامت، استواری و ایستادگی دادم که با صدای بلند و رسا حاکمان خود را مورد پرسش قرار دهید، نقدشان کنید ، به سوال دعوتشان کنید ، بدترین و شدیدترین القاب و گفتارها را علیه یشان به کار ببرید بی آنکه لکنت زبان بگیرید و از گفتار خود پشیمان و یا آن را در گلوی خود پنهان نمایید.
حرف دوم:چی شد که همه چیر به این زودی از یادمان رفت؟قرار بود فقط رای بدهیم و دو روز نگذشته بزنیم زیر همه چیز؟این چه انتخابی است که قرار است عمرش فقط چند ماه باشد؟
چطور محکم و یکصدا گفتیم -تا ۱۴۰۰- و حالا هنوز ۹۶ تموم نشده می خوایم از حرفمان برگردیم؟
اگه قرار باشد در همه ی قدم هایی که میخوایم برداریم به این اندازه راحت و با سر شکستگی و پشیمانی همه چیز را منکر شویم پس چه کاری توانستیم برای تحقق آرمان ، رویا ، امید و... انجام بدهیم؟ چگونه می خواهیم فردای جامعه را بسازیم وقتی هنوز اندیشمان در ظاهر متزلزل است و با اولین باد ملایمی که می وزد فرو می پاشد؟ به این زودی یادمان رفت کجا بودیم و امروز کجا هستیم؟ ما قرار بود رای بدهیم که با انتقاد راهمان را پیش ببریم یا این که با تخریب از پشت خنجر بزنیم؟
وقتی خودمان پشت خودمان را به راحتی خالی می کنیم چگونه انتظار داریم که بشود برای این کشور کاری انجام داد؟ امروز من نه پشیمانم و نه شرمسار.افتخار می کنم به انتخابی که کردم و تا آخر نیز پای انتخابم خواهم ایستاد و به خودم این حق را می دهم که سر سخت تر از هر مخالفی منتخب خود را نقد کنم چرا که هیچ انسانی روی زمین بدون خطا نیست و من نیز زمان انتخاب انتظار نداشتم کسی که به او رای میدهم بالا تر از بشر و کامل مطلق باشه.اما هیچ وقت بابت انتخابم شرمسار نخواهم بود!چون ایمان دارم زمانی که باید حرکت می کردم دست رو دست نگذاشتم تا فقط در خواب و رویا احقاق آرمان هایم را ببینم.
یادداشت: سینا بانان