من از آن جمله افرادی هستم که معتقدند :" علوم انسانی طفیلی علوم طبیعی هستند.من معتقدم معمولاً با دگرگونی اوضاع و احوال در سطح جهانی، شامل تغییرات تکنولوژی ، علمی و... نظم نوینی که مسئول هویت بخشیدن است شکل می گیرد.مجموعهای از قواعد و مقررات شکل می گیرند؛که وظیفه توصیف و تدوین فرآیندها و تحرکهای درونی نظام بینالمللی را دارند به نظر نگارنده «شکل دادن» و «هویت بخشیدن» وظیفه اصلی علوم سیاسی و اندیشکده هایی است که قائل به نوین بودن نظم در این برهه زمانی هستند.اگر بپذیریم که نظام اجزاء وابسته به یکدیگر دارد که برای رسیدن به هدف ویژهای با هم ترکیب شدهاند» یا شبیه یک ساعت منظم است و سیستم دارد ، نتیجه میگیریم که دلایل شکلگیری و شناخت آثار و هویت نظم نوین در روابط بینالملل امری ضروری است؛
پیشرفت سریع علوم پزشکی ، نانو ، تکنولوژی نسل چهارم و رواج پلاسما و... سیمای جهان را با فرهنگ خاص قرن ۲۱ روشن کرده است. اکنون در ربع اول قرن بیست و یکم هستیم و این قرن نام چه تمدنی را در صدر خواهد داشت؟
من می گویم یک قرن آمریکائی -اروپایی همچنان در پیش رو داریم» .اگر اتفاق خارق العاده ای نیفتد، مرکز ثقل جهان همچنان در دست تکنولوژی غربی است. نظم نوین به تبع قدرت نرم تمدن غرب ؛ ارزشها، رهبری و نیرومندی اروپا و آمریکا را در خود حفظ خواهد کرد. اکنون فرصت فوقالعادهای در اختیار تکنولوژی نسل چهارم قرار دارد، و فرصتی برای ساختن یک نظام نوین بینالمللی بر اساس ارزشها و ایدههای غیر غربی وجود ندارد.
در شرایطی که الگوها و جزمیتهای کهنه و قدیمی در حال فروپاشی و در هم شکستن است، جهان پیرامونی هژمونی غربی، عمیقاً به فراگیر بودن ارزشها و آرزوهای غربی معتقد و مبتلا شده است.
به باور من ، هر چند همه ملتها در جستوجوی آزادی سیاسی و اقتصادیاند.اما شکست ایده کمونیسم نشان داد که دیدگاه بشریت در خصوص حقوق فردی که یک ایده اساسا انگلیسی است و واضع حقیقی آن جرمی بنتام و جان استوارت میل است بر هر اندیشه جمع گرای دیگری برتری دارد.
رواج انرژی های پاک ، مساله انرژی فسیلی را از اولویت خارج خواهد کرد و دقیقا وضع زغال سنگ تکرار خواهد شد.
اشغال افغانستان،به عنوان کشوری که منابع طبیعی و معدنی مهم ندارد، همچنین فاقد موقعیت ژئوپلیتیک و استراتژیک است، سیگنال های دیگری می فرستد. کودتای داوود در سال ۱۹۷۳ بر ضد ظاهرشاه و متعاقب آن کودتاهای پی در پی کمونیستی نشان داد دوره آرامش تاریخی افغانستان به سر آمده است. چه چیزی آرامش دره ها و مراتع وحشی افغانستان را به تلاطم و تنش تبدیل نمود. این تحولات در افغانستان خود حاکی از این بود که منطقه در حال دگرگونی ریشهای است. نداشتن منابع طبیعی ـ معدنی تأثیر اساسی و مهمی در عقبماندگی اجتماعی و تحولات طبقاتی در افغانستان داشت؛
آیا افغانستان از نظر استراتژیک مانند مرواریدی بود که درون یک صدف نگهداری شده بود؟ آیا سخن ریچارد نیکسون که کلید فتح آسیای میانه بهدست کسی است که بر افغانستان سیطره داشته باشد.»
صحیح بوده است ؟آیا آمریکاییها مانند عقاب چشم تیز کرده بودند تا «کلید فتح آسیای میانه» یعنی ؛ افغانستان را از چنگال روسها خارج کنند.به نظر می رسد وجود اقلیت مسلمان سین کیانگ چین و تبت یک عامل موثر است.ولی در اروپای غربی و آمریکا افکار عمومی بسیار موثر است. شاید علت اصلی ناکامی جنگ ویتنام عدم تهییج افکار عمومی آمریکائیان در حمایت از جنگ بود.کشورهای قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و ترکمنستان از طرف شمال شرق و غرب در محاصره دو قدرت بزرگ روسیه و چین قرار دارند؛ بنابراین، افغانستان تنها راهی است که این منطقه را میتواند به آبهای آزاد و در نتیجه اروپا و آمریکا متصل کند؛ و مانع از پیوستن این پنج کشور به دو قدرت روسیه و چین شود؛ زیرا کشورهای افغانستان و پاکستان در حوزه سیاسی آمریکا و غرب قرار دارند.ولی با پیشرفت علوم و تکنولوژی تعریف سوق الجیشی تغییر کرده است. همانطور که دیوار چین به موزه پیوست کوهستان های هندوکش و سلیمان نیز قابلیت دفاعی ندارند.
آیا منابع عظیم معدنی و طبیعی آسیای مرکزی شامل :" نفت و گاز"باعث شد آمریکا بخواهد سیاست تک قطبی، را پیاده کند،تا بتواند این منابع عظیم را در دست خود داشته باشد. یا موضوع انرژی تجدید پذیر و ارزان و جدید آمریکا را بی نیاز از هزینه های بزرگ کرده است.که برای رسیدن به اهداف خود در افغانستان مرحله به مرحله پیش میرود. به راستی هدف آمریکا چیست ؟
چرا در سال ۱۹۹۶با سقوط دولت حزب اسلامی حکمتیار ، آمریکایی ها نه تنها طالبان که دولت اسلامی تندروئی بود را به کار گماشتند،بلکه ؛ « هدایت و کنترل اردوگاههای آموزشی را به دست جناحهای جمعیتالعلمای اسلام که جنبشی وهابی بود واگذار کردند؟
آیا سازمان (سیا CIA) افغانستان را به عنوان پادگان آموزشی شبه نظامی های خود در سرزمینهای اسلامی تبدیل نموده بود؟ یا همه اینها توجیه افکار عمومی داخلی آمریکا بود ؟ رابطه خط لوله نفتی باکو ـ جیهون با شرکتهای سرمایهداری چون «یونوکال» و استفاده از افغانی های ثروتمندی چون ؛ زلمای خلیلزاد چه بوده است. طایفه های بن محفوظ و العمودی، بن لادن و شرکت سعودی دلتا اویل همگی تاجران بزرگ نفتی هستند که با ملامحمد عمر هم مراوده داشته اند. خواهر محفوظ،همسر اسامه بن لادن بوده است.
روز دهم سپتامبر، یعنی یک روز قبل از حمله تروریستی به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون، بن لادن در یکی از بیمارستانهای نظامی پاکستان دیالیز می شود و سرویس اطلاعاتی ارتش پاکستان به شبکه CBS اعلام میکند: بن لادن در یکی از بیمارستانهای نظامی راولپندی در ستاد فرماندهی ارتش پاکستان تحت درمان قرار گرفته است.آیا کمک های سالانه آمریکا به پاکستان جهت جلوگیری از نفوذ چین یا روسیه است یا اینکه در بزنگاههایی چون 11 سپتامبر پاکستان سرباز اجرای سیاست آمریکا بوده است ؟به نظر می رسد مأموران CIA و ای سیای پاکستان برنامه 11 سپتامبر را هدایت کرده اند. اما چرا ؟
من بر خلاف نظریه اکثر سیاستمداران معتقدم امروز نفت اولویت اول آمریکا نیست. چرا که دیر یا زود نفت همانند زغال سنگ به تاریخ می پیوندد . اولولیت اول آمریکا فریب افکار عمومی جهان از یک واقعیت مهم تر است.من معتقدم اروپا و متعاقب آن آمریکا تمام تلاش خود را بر علم استوار کرده است. علوم نوین.
ظهور و سقوط هر تمدنی به میزان بهرمندی آن از قدرت بستگی دارد. اما چه چیز حرف اول را می زند. "" علم ""
طالبان ، القاعده ، داعش ، کره شمالی ، و حتی کمونیزم یک جنبش های آرمانی هستند که بشر را از هدف اصلی دور می کنند.
انسانها ذاتا ماجراجو و قهرمان ساز هستند. اگر حادثه 11 سپتامبر بهعنوان نقطه عطف نظم نوین جهانی باشد، از جمله اهداف دیگر برنامة، جنگ پیشگیرانه و لشکرکشی به عراق، افغانستان، سوریه و ماجرای بیت المقدس باید گفت :" شعله ور نمودن جنگها را باید در منافع و سود سرشار فروش تسلیحات جنگی و ایجاد بودجههای کلان نظامی جستوجو کرد.تا این فرایند تولید ثروت اینگونه ادامه یابد .
چاه فقر ، یعنی تولید فقر. و تولید فقر یعنی ؛ تسلط بر دیگران. چیزی که نیاز به هژمونی سیاسی و خصوصا روحیه تشخص طلبی را ارضا می کند.
انستیتو تحقیقات استراتژیک کالج جنگ ارتش آمریکا در نشریه ی داخلی خود به نام «انقلاب در امور نظامی» می گوید :
«چیزهایی که برای ما اهمیت دارند به مرور زمان تغییر میکنند و تکنولوژی با پیشرفت خود به افقهای جدیدی میرسد. در زمان جنگ سرد، تسلیحات و پروژههای روانی، مراحل ابتدایی خود را میگذراندند. اما در زمان کنونی که علوم الکترونیک و بیوالکترونیک را در دسترس داریم،در نتیجه خواهیم توانست با به کارگیری انواع تسلیحات جدید مانند میکروبی، روانی و سایر تکنولوژیهای پیشرفته وارد عمل شده و به اهداف خود برسیم.» از آن جمله کار بر روی " پاد ماده ، تسلا و همچنین«هارپ».
«زبیگنیو برژینسکی»، مشاور «جیمی کارتر» رئیس جمهوری سابق آمریکا و مشاور «اوباما» معتقد بود:" «هارپ» سلاحی برای بیثبات کردن کشورهایی است که با واشنگتن اتحاد و همسویی ندارند.برژینسکی اضافه میکند: «اکنون تکنولوژیهایی در اختیار ماست که به کمک آنها میتوانیم تغییراتی در آب وهوا ایجاد کرده و شرایطی مانند خشکسالی و طوفان به وجود آوریم که این امر میتواند تواناییهای دشمنان احتمالی ما را تضعیف کرده و آنها را به پذیرش شرایط ما مجبور کند.»
آیا بی نظمیهای بزرگ جوی و حوادثی مانندسیل، توفان، زلزله و فعالیتهای آتشفشانی ،ذوب شدن یخهای قطبی و دورههای گرمایی و سرمایی طبیعی است ؟برخی معتقدند :" توفان هایی نظیر توفان کاترینا در نیواورلئان و توفان گانو در عمان، مرگ عجیب هزاران ماهی ساردین در سواحل شیلی، سقوط جنازههای سوخته کلاغها از آسمان سوئد، مرگ صدها هزار ماهی در آرکانزاس، بارش جسد هزاران پرنده سیاه بال قرمز مرده در لوئیزانا و کنتاکی، مرگ دسته جمعی میلیونها ماهی در خلیج «چزاپیک» آمریکا، مرگ صدها تن ماهی در سواحل برزیل و دهها هزار خرچنگ در انگلیس، مرگ ماهیها و دلفینهای سوخته خلیج فارس، مرگ دسته جمعی نهنگها در استرالیا هیچ کدام حالت طبیعی نداشته و احتمال میرود در اثر آزمایشها و حملههایی در اثر امواج الکترومغناطیسی باشد. دیدگاه دیگر این تبلیغات را در راستای ترساندن دیگر ملتها از آمریکا و به انقیاد و انفعال کشیدن آنها دانسته و باوری به کارایی این تکنولوژی ها ندارد. آیا امروز کسی به مغولستان دست درازی می کند ؟ اگر دیر بجنبیم مغولستان خواهیم شد.