به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ علی سلیمانی، بازیگر سینما و تلویزیون که معمولا حضور او را در سریال های پر مخاطب دفاع مقدس میدیدیم، اولین تجربه فیلم سینمایی خود را بعد از 7 سال دستیار کارگردانی به روی پرده سینماها برده است. سلیمانی که فیلم «اشنوگل» را همراه با هادی حاجتمندی کارگردانی کرده، درخصوص داستان بکر و تازه ای از رزمندگان و قهرمانان غواص سخن می گوید. داستانی که شاید نگاه تازه ای به ژانر دفاع مقدس دارد.
در ادامه مصاحبه علی سلیمانی با خبرگزاری برنا را می خوانیم.
در رابطه با طرح و قصه اصلی داستان اشنوگل بگویید، قصه اصلی داستان تا چه اندازه بر اساس واقعیت و یا تخیل است و برای رسیدن به این اثر چقدر تحقیق و بررسی کردید؟
همراه با هادی حاجتمندی دوست و همکار من که کارگردان دوم این فیلم بود، در خراسان رضوی به نقطه صفر داستان رسیدیم. سوژه مد نظر ما به نام «دیدگاه» بود و تنها از یک منظره نگاهی کل حوادث را روایت می کرد. وقتی برای نگارش «دیدگاه» مطالعه می کردیم به یک قهرمان غواص به نام سیانوش رحمانی برخورد کردیم که البته برادر دیگری به نام سیامند داشت که دو برادر کردتبار مقیم خراسان بودند. این قهرمان کاری کرده بود که قصه ما را کلا عوض کرد و سوژه دیدگاه را تغییر دادیم. همانطور که می دانید در عملیات کربلای 4 شکست خوردیم و دلیلش هم به خاطر حضور منافقین بوده است. زمانی که شکست خوردیم، سیانوش رحمانی گفت که باید یک تونلی را حفر کنیم و این گونه داستان اصلی آغاز شد که با حفر تونل ممکن است چه اتفاق هایی بیفتد یا نیفتد. فاصله بین کربلای 4 و 5، 12 روز بود که در این 12 روز خیلی تلفات داده بودیم. وقتی وارد پژوهش شدیم این قصه یرایمان جالب تر شد. سراغ دوستان سیانوش رحمانی که فرمانده گردان غواصی امام سجاد خراسان رضوی بوده است رفتیم. این که غواص ها چه ویژگی هایی داشتند.
آغاز این تحقیقات مربوط به چه زمانی است و چقدر طول میکشد؟
این تحقیقات 8 ماه قبل از آمدن 175 پیکر شهدای غواص بوده است. ما تحقیقات را ادامه دادیم تا زمانی که تونل واقعی خین را دیدیم. خین نزدیک ترین شهر مرزی با عراق بوده که الان با خاک یکسان شده و تنها مسجد حضرت رسول به صورت مخروبه باقی مانده است. چون تنها مکان هایی که عراقی ها مستقیم نمی زدند مسجد بوده است و حرمت آن را نگه می داشتند که البته اواخر جنگ هم حرمت مسجد را نگه نداشتند و آن جا ها را هم می زدند. در واقع قصه ما از حفر تونل آغاز شد. آن مکان به لحاظ اطلاعات عملیاتی جایگاه ویژه ای داشت که نزدیک اروندکنار هم بود. یعنی اینکه عراقی ها مشرف به ما بودند و می توانستند ما را مستقیم بزنند ولی ما نمیتوانستیم آن ها را مستقیم بزنیم. یک اختلاف سطحی وجود داشت و موضع ما موضع ضعف بود. در کربلای 4 وقتی وارد این قصه شدیم قهرمان هایمان به وجود آمدند که چه کسانی با سیانوش رحمانی همکاری می کردند. در کل چیزی حدود یک سال و نیم تا دو سال تحقیقات ما زمان برد. نقطه صفر ما از آن "دیدگاه" بود و آقای هادی حاجتمند فکر اولیه آن بود.
در کارنامه کاری شما این اولین اثر سینمایی است، در رابطه با تجربیات خود در این زمینه بگویید.
خود من سینما را با دفاع مقدس یاد گرفتم. اولین فیلمی هم که بازی کردم "سفر به چزابه" به کارگردانی رسول ملاقلی پور بود. چون با مرحوم ملاقلی پور هم هم محله بودم دوستی مان زیاد شد. البته 7 سال هم دستیاری کارگردان را تجربه کرده ام. همکاری با شیرین جاهد، مسعود فروتن، شیرین جاهد، پرویز شیخ طادی و... را تجربه کرده ام.
هدف و دغدغه شما از ساخت یک اثر دفاع مقدس تنها استناد صرف به داشتن یک سوژه جالب بود یا این که ساخت یک فیلم دفاع مقدسی را نیاز و لزوم جامعه و آگاهی دادن به جوانان دانسته اید؟
در دوره نوجوانی وقتی که 15 ساله بودم برای اجرای سرود از مدرسه ما را یک هفته به جبهه بردند در حالی که الان دخترم را می بینم که هیچ اطلاعاتی از جنگ ندارد و ما را مورد سوال و عتاب قرار می دهد که اصلا چرا جنگیدید. اما به نظر من دانستن یک سری از اطلاعات برای نوجوانان و جوانان ضروری است. شما با یک جنگی مواجهه می شوید که از 16 کشور اسیر داشتیم و این عجیب است که دختر فنلاندی در اردوگاه اسرای ما بوده است. وقتی از او پرسیده شد چرا شما به جنگ آمدی ، گفت من متخصص ماسوره توپ فرانسوی هستم و یا پسر ژاپنی در کمپ اسرا بود که می گفت من مسئول تخصصی تدارکاتی ارتش عراق بوده ام. یک نوجوان این را نمی داند فکر می کند که یکسری انسان های متعصب به جبهه رفته اند و عراق را شکست داده اند. این در حالی است که ما مدافع بودیم نه مهاجم. جوان های امروز باید به این آگاهی دست یابند. ضمن اینکه جنگ یک واکنش دراماتیک دارد و خودش یک گنج دراماتیک است و حادثه ساز است. شکسپیر می گوید دو چیز فی نفسه دراماتیک است یکی فقر و یکی هم جنگ و اکثر مردم ما با این دو مقوله درگیر بودند.
بسیارى از مسئولان و مدیران همواره قائل به نگاه حمایتى از آثار سینمایى دفاع مقدس هستند و بارها از لزوم این نگاه حمایتى سخن گفتند اما در عمل شاهد عکس این اتفاق هستیم به طور مثال نقدهای بسیارى به نحوه اکران «اشنوگل» وارد است در حال حاضر از وضعیت اکران «اشنگول» راضى هستید؟
زمانى که «اشنوگل» به بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر راه پیدا کرد، بسیارى از مدیران سینمایى در کنار سازندگان این فیلم حضور پیدا کردند و عکس یادگارى با عوامل گرفتند. اما زمان اکران حمایت ها لازم صورت نمى گیرد، مدیران قول حمایت صددرصدى داده بودند ولى متاسفانه الان ده درصد هم از «اشنوگل» حمایت نشده است. حداقل ٤ بیلبورد شهرى در اختیار «اشنوگل» قرار بدهند و به عنوان مثال مدعى مى شوند که به دلیل فروش کم از «اشنوگل» حمایت نمى کنند. در صورتى که باید خدمت این دسته از مدیران اعلام کنم همان حمایتى که از آثار موفق در گیشه به عمل مى آوردید را اگر از «اشنوگل» هم دریغ نکنید مطمئنا بازتاب مالى آن را مشاهده خواهید کرد. متاسفانه عدم حمایت از «اشنوگل» در اکران این فیلم خلاصه نمى شود زیرا در تولید هم حمایتى از «اشنوگل» صورت نگرفت و با حداقل قیمت این فیلم را ساختیم اگر اعتبارات شخصى خودمان را وارد کار نمى کردیم اصلا «اشنوگل» ساخته نمى شد و ایضا اگر همان اعتبار را دوباره وارد کار نمى کردیم اصلا «اشنوگل» اکران نمى شد.
کشش و پیچیدگى داستان به همراه بازسازى موفق آمیز صحنه هاى جنگى«اشنوگل» باعث همراهى مخاطب با فیلم تا انتها مى شود به نظر می رسد اگر «اشنوگل» اندکى از مولفه هاى تجارى بهره مند مى شد و از بازیگرانى با شاخص هاى جلب نظر گیشه استفاده مى کرد الان شرایط فروش و اکران موفق ترى را پشت سر گذاشته بود؟
وقتى در زمان تولید فیلم با محدودیت مالى مواجه هستید نسبت به آن محدودیت ها حرکت مى کنید، مثلا زمانى که با دستمزد سنگین بازیگرى طرف مى شویم عطایش را به لقایش مى بخشیم و به سراغ گزینه هایى خواهید رفت که در چارت مالى شما قرار داشته باشد، وقتى که ما حد و مقدار پول خودمان را متوجه شدیم و به سراغ گزینه هاى رفتیم که امکان همکارى با آنها وجود داشت، بازیگران «اشنوگل» گزینه هاى ابتدا و انتهاى خودمان بود.
از فرآیند انتخاب کاوه سماک باشى و نقش آفرینى وى در «اشنوگل» بگویید؟
کاوه را زمانى دیدم که خیلى لاغر شده بود و کلا بیشتر سکوت دارد تا دیالوگ، این ویژگى سکوت وى با کار ما جور درمى آمد البته ابتدا قرار بود نقش رحیم نوروزى را ایفا کند که نهایتا تصمیم گرفتیم نقش قهرمان فیلم را بازى کند.
جلوه هاى ویژه بصرى آثار فیلمسازانى چون حاتمى کیا و مرحوم رسول ملاقلى پور همواره مورد توجه منتقدان و فیلمسازان قرار گرفته و تحسین شده است به نظر میرسد مقوله جلوه هاى ویژه همچنان در آثار جنگى و مشخصا سینماى دفاع مقدس توسط مخاطب ایرانى از جذابیت هاى لازم برخوردار است، آیا ورود و تبیین این تکنولوژى در شاخص هاى فروش یک فیلم موثر است؟
مردم نسبت به فیلم دفاع مقدسى دافعه دارند،حالا وقوع این تفکر دلایلى مختلفى مثل خاطرات آنها از صداهاى مهیب انفجارها مى تواند داشته باشد که در همین ارتباط سعى کردم دافعه ها رو به حداقل برسانیم و اگر خشونت وجود دارد خشونت دراماتیکى باشد که در آن قصه گنجانده شده باشد و اگر انفجار در فیلم وجود دارد زیباشناسى خاصى داشته باشد و در فیلمنامه نویسى سعى کردیم که فرم و محتوا را با یکدیگر جلو ببریم و تلاش کردیم با زیباشناسى خاصى محتوا را جلو ببریم که البته در این زمینه محدودیتى هم نداشتیم.
آیا سینماى ایران ظرفیت ساخت فیلم هاى دفاع مقدسى در بالاترین سطح استفاده از جلوه هاى بصرى ممتاز را دارد؟
بله، در حال حاضر مشغول بازى در «تنگ ابوغریب» به کارگردانى بهرام توکلى و تهیه کنندگى سعید ملکان هستم و این نوید را به سینماگران و علاقه مندان سینما مى دهم که در جشنواره فیلم فجر یک فیلم بیگ پروداکشن فوق العاده خواهید دید. در این فیلم هیچ کم و کاستى نداشتیم و تانک و هواپیما در اختیارمان قرار گذاشتند و حتى اگر سه هزار هنرور و سیاهى لشگر هم مى خواستیم در کوتاه ترین زمان ممکن شرایط آن را مهیا مى کردند. نوع نگاه «تنگه ابوغریب» به جنگ نگاه ویژه و جدیدى است. در فیلم هاى جنگى نوع نگاه از اهمیت زیادى برخوردار است و این اهمیت براى مواجه شدن با مخاطب چندبرابر مى شود.
آثار اکشن و جنگى هالییوود مخاطب را میخکوب مى کند چرا سینماى ایران به آن سطح استاندارد و تاثیرگذار دست پیدا نمى کند؟
سینماى هالیوود محدودیت داستان و زمان ساخت فیلم را ندارد. مثلا فیلمبردارى «اشنوگل» در ٣٥ جلسه باید خاتمه پیدا مى کرد اما فیلم «نجات سرباز رایان» یا «دانکرک»١٢٠ روز شوتینگ داشته است اما در سینماى ایران به دلیل همان محدودیت هاى مالى و زمانى همواره با مشکلات دسته و پنجه نرم مى کند. ولى ما قادر هستیم که بهترین فیلم هاى جنگى سینماى دنیا را بسازیم چون هم علم آن را داریم هم امکانات آن را، خوشبختانه در «تنگه ابوغریب» این اتفاق افتاده است. حدود ١٠٠جلسه سرکار بودیم که ٨٦ جلسه آن به فیلمبردارى اختصاص پیدا کرده بود و روزهایى بود که تنها تمرین می کردیم براى فیلمبردارى یک پلان مهم، خوشبختانه ماحصل کار خیلى خوب از آب درآمده است.