صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

اسرار خانواده پر جنجال «سعد حریری»

۱۳۹۶/۱۰/۱۵ - ۱۵:۱۸:۲۱
کد خبر: ۶۵۸۷۰۰
پشت به پشت تبارشان به نخست وزیری رسیده اند. پدر رفیق بود و پسر، سعد است. اولی سال ها نخست وزیر مملکت بود و تا لحظه مرگش نخست وزیر ماند اما پسر، یکباره رنگ عوض کرد.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ پشت به پشت تبارشان به نخست وزیری رسیده اند. پدر رفیق بود و پسر، سعد است. اولی سال ها نخست وزیر مملکت بود و تا لحظه مرگش نخست وزیر ماند اما پسر، یکباره رنگ عوض کرد. یکی دو سفر به ریاض- زادگاهش- رفت و ناگهان نظرش عوض شد. حال رفقای قبلی را گرفت. بعد استعفا داد. وقتی هم که گفتند حرف هایت درست، لااقل برگرد به مملکت تا فشار خون و درجه تب ات را اندازه بگیریم، قهر کرد.

«سعد»خان که زاده ریاض است و یک ویلای پرجلال و جبروت در پایتخت سعودی دارد، گفته همین جا در ویلایم خوش می گذرد. جای شما خالی! دست آخر بعد از هزار سال، خبرنگار شبکه ای که خودش زمانی تاسیس کرده بود، با او مصاحبه کرد و گفت، حرف حسابت چیست؟

بامزه این بود که خود خانم گزارشگر در حالی در مصاحبه حاضر شده بود که تعدادی سرباز- نه با اسلحه و تجهیزات مدرن ضدتبهکاری- که با شمشیر بالای سرش ایستاده بودند! حریری ها ژنتیک‌طور زندگی جالبی دارند. روایت زندگی اعضای پرجنجال حریری را از دست ندهید.

ثروت بی پایان حریری ها

سعد حریری، شهروند بی وطن است. بیشتر از لبنان، در عربستان سعودی- کشوری که در آن به دنیا آمده و پاریس- یکی از مهم ترین شرکای تجاری اش در حرکت بوده است؛ طوری که بیشتر از لبنان در این دو کشور زندگی کرده. این سفرها به خصوص از سال 2011 بالا گرفته است. او بیشتر ثروتی را که اندوخته، مدیون سعودی ها و کار ساخت و ساز است.

سعد که صاحب بزرگ ترین شرکت ساختمان سازی در عربستان است، به انتخاب مجله فوربس، چهل و یکمین مرد ثروتمند در کل خاورمیانه است و ثروت او تقریبا برابر با یک میلیارد دلار آمریکا برآورد می شود. او البته تنها عضو خانواده حریری ها نیست که این همه ثروت به جیب زده اند.

 

«بهاء حریری» برادر بزرگ تر سعد دو میلیارد، آیمن برادر رفیق حریری (عموی سعد، با ثروت 1.2 میلیارد و فهد، جوان ترین فرزند رفیق، ثروت سرشار خودشان را دارند، هرکدام حدود یک میلیارد دلار. این همه ثروت و قدرت از کجا به دست آمده؟ جواب «ساختمان سازی» است.

خیلی از اعضای این خانواده سرشان گرم ساختن مجمتع های مسکونی غول پیکر است، آن هم بشتر در عربستان. کلا خانواده حریری ها یک پایشان در مملکت فرانسه است؛ تابعیت آن جا را دارند یا مدال خودش نشان «لژیون دونور» را.

شاید دلیل استقبال گرم «امانوئل مکرون» رییس مملکت از سعد- با وجود مستعفی بودنش- همین ثروت هنگفت و ملیت فرانسوی باشد. خود سعد البته پاسپورت فرانسوی ندارد.

اما «پرس تیوی» درباره این که پشت پرده این دعوت به مهمانی ناهار چه پیامی وجود دارد، نوشته است: «کمتر از یک هفته بعد از حضور مکرون در ریاض و گفت و گوی او با مقامات عربستان، به نظر می رسد که او تلاش داشته به خانواده نخست وزیر لبنان دسترسی پیدا کند.

بعد از دعوت رسمی از خانواده حریری در نشست خبری کاخ الیزه، این گمانه زنی ها مطرح شده که فرانسه تبعیدگاه نخست وزیر پیشین کشور لبنان خواهدبود، البته مکرون این شایعه ها را رد کرد. او پیش از آن که برای شرکت در کنفرانس اقلیمی به آلمان برود، گفت: «دعوت او حامل یک پیام دوستی بوده و ربطی به یک تبعید سیاسی ندارد.»

پدری که رفت؛ پسری که ماند

رفیق حریری، پدر نخست وزیر در 14 فوریه 2005 در یک انفجار در بیروت کشته شد. محموله انفجاری 1000 کیلوگرمی «تی ان تی» آن قدر قدرت داشت که می توانست چندصد نفر را به کام مرگ بفرستد اما اطراف رییس کشور همان 12 نفر بیشتر نبودند؛ به جز وزیر اقتصاد لبنان، بقیه همراهانش در روز مرگ، عمدتا دوستانش و چند نفر بادیگارد بودند.

مرگ «رفیق» لبنانی ها برای خانواده آن قدر هم سخت نبود. او پیش از مرگ یک شرکت بزرگ ساختمانی برای بچه هایش باقی گذاشته بود که همه از کنار آن میلیاردر شدند و آن قدرها به کسی سخت نگذشت. شاید دلیل استعفای ساده سعد هم همین شرکت بها باشد.

او مثل بقیه اعضای خانواده اش ذاتا تاجر است و اگر عشق به قدرت را کنار بگذاریم، می تواند با کارش زندگی کند. به جز این ها، او در سال 1979 میلادی (1357) خورشیدی یک سازمان خانوادگی و بزرگ تاسیس کرد و اسمش را گذاشت: «سازمان آموزش عالی اسلامی».

کار این مجموعه، شناخت دانش آموزان مستعد و نخبه، در نظر گرفتن یک بورس تحصیلی برای تحصیل در دانشگاه های لبنان یا فرستادن آن ها به خارج از کشور بود. این سازمان بعدها با یک سازمان آمریکایی همکاری کرد و این طور که در سایتش ادعا شده، دانشجویان نخبه را به 300 دانشگاه در آمریکا فرستاد.

این جا در سال 1990 میلادی (1369 خورشیدی) به «موسسه حریری» تغییر نام داد و به جز تحصیل دانشجویان، روی مسائل زیست محیطی، مشکلات زنان، حقوق بشر و... کار کرد. این سازمان پول چندانی در نمی آورد اما تا دلتان بخواهد، قدرت حریری ها را گسترش می داد. بعد از مرگ رفیق، همه آن قدرت و شوکت بی حساب به فرزندانش رسید.

تنها کلکسیونر خانواده

در خانواده ای که همه دنبال دنیای سیاست و تجارت هستند، «آیمن» ساز دیگر می زند؛ نه این که از پول بیزار باشد و حوصله سیاست را نداشته باشد اما ترجیحش این است که در فرانسه بچرخد، خوش بگذراند و کلکسیون عجیبش را سر و سامان بدهد.

پسر رفیق حریری 16 سالی که است که یکی از «خاص ترین و توی چشم ترین» کلکسیون های دنیا را جمع می کند؛ کتاب های کمیک. فقط موضوع کلکسیون او برای دیگران جذاب نیست.

آیمن بابت جمع کردن «اولین کمیک های دنیا» شناخته می شود. اولین بتمن و سوپرمن جزء کتاب های محشر جناب «حریری» است. اما او به خاطر این که کتابش را باز نمی کند و علاقه چندانی به تماشای داستان های کتابش ندارد هم معروف است.

آقای کلکسیونر زیاد اهل ورق زدن کتاب هایش نیست و فقط از ایده قهرمانی آن ها خوشش می آید. وقتی از او بپرسی چرا کمتر پیش می آید که کتاب هایش را از کاور خارج کند، می گوید: «یکی از کتاب هایم متعلق به سال 1938 میلادی (1317 خورشیدی) است. اگر قرار باشد این کتاب یا بقیه کمیک های این دوره ها را بیرون بیاورم و ببینم، ورق هایشان در معرض هوا قرار گرفته و از بین می روند.»

او جمع کردن کتاب ها را از سال 2000 آغاز کرد. اولین بار هدفش فقط کاری شبیه تاریخ نگاری بود؛ «هرکس تاریخ را یک جور می بیند. بعضی ها آن را در قالب دنیای سیاست و اقتصاد می بینند ولی برای من کتاب های کمیک و داستان موجودات خارق العاده مهم است. این کتاب ها متعلق به زمانی هستند که هیچ تصور سه بعدی ای از سوپر موجودات وجود نداشت و همه چیز در تخیل آدم شکل می گرفت.»

او این موجودات تخیلی را به دنیای واقعی هم ربط می دهد و می گوید: «علاقه به این موجودات هنوز هم وجود دارد. شما به حوادثی که در اروپا اتفاق می افتد و داعش یا گروه های تروریستی دیگر نگاه کنید. کسانی که در این گروه ها هستند، همیشه دلشان می خواسته یک دست از غیب به آن ها کمک کند.

وقتی از سیاسیون یا بزرگان جهان کاری بر نمی آید، با چشم به راه یک سوپرمن بود. همین باعث می شود که این موجودات همیشگی و جاودان به نظر برسند، چون ما به وجودشان نیاز داریم.»

آقای حریری از درون یک بیزنس من است، حتی اگر یکی از سرگرمی هایش جمع آوری کتاب های نفیس و بامزه فرنگی باشد، از آن آدم ها نیست که کلاه سرش برود.

شناختن کتاب ها و تخمین زدن ارزش واقعی شان کاری است که او به یک شرکت پر از متخصص کتاب شناسی در آمریکا سپرده است. او قبل از این که هر کتابی را بخرد، از متخصصان این شرکت می خواهد ارزش واقعی کتاب را برایش تخمین بزنند. از این نظر او در خانواده شان نمونه است؛ کلاه سرش نمی رود دیگر!

 

بانوان پرحاشیه

زنان در سیستم حکومتی لبنان جای چندان مهمی ندارند. به جز یک نفر از خانواده حریری که عاقبت به خیر شده و سری توی سرها درآورده، در دنیای تجارت و سیاست حرفی برای گفتن دارد، بقیه حرف چندانی برای گفتن ندارند.

«بهیه حریری» خواهر رفیق حریری و عمه سعد از اول یک معلم بود و از دانشگاه ترتیب معلم هم فارغ التحصیل شده بود اما بعدتر با ورود به پارلمان مملکت و دست آخر نشستن بر کرسی وزارت آموزش و پرورش کشور برای خودش کبکبه و دبدبه ای به هم زد.

او از معدود اعضای خانواده است که کاری با دنیای تجارت ندارد. درعوض، چند مدال افتخار در کشور خودش و فرانسه به او اهداکرده اند. بهیه یکی از فعالان در حوزه آموزش و زنان است و آن قدر حرفش برش داشته که «روز زنان عرب» را در تقویم ثبت کرده است.

«نیدا بوستانی» همسر رفیق حریری و مادر بهاء که ملیت عراقی دارد، متولد 1965 میلادی و از کسانی است که اطلاعات معدودی درباره اش وجود دارد؛ اطلاعات معدود یعنی همین چند خطی که خواندید.

«هند حریری» کوچک ترین فرزند خانواده حریری و خواهر سعد، زن دیگری در این خاندان ثروتمند است که هرچند از جوان ترین میلیاردرهای جهان رتبه بندی شده اما تمام قدرتش را از پشت پرده دارد.

عموما چندان توی چشم نیست و وقتی چالشی رخ بدهد، سر و کله اش پیدا می شود. او یکی از مهم ترین مهره هایی بود که برای انتخاب برادرش به نخست وزیری مملکت کمپین راه انداخت.

او حدود یک میلیارد دلار ثروت دارد، بخشی از رسانه ها، سیستم بانکی و حمل و نقل کشور در اختیارش است. او از آدم های عجیب خانواده هم هست، چرا؟ خودسر است، یکی از کارهای خودسرانه اش این که با بادیگاردش ازدواج کرد که کاری کم سابقه در این خاندان قدرتمند بود.

نسخه ریاض

روزی که سعد حریری قرار بود به فرانسه برود، محض رعایت پروتکل های دیپلماتیک منتظر دیدار با وزیر امور خارج عربستان بود. وزیر بی نزاکت اما با دهن کجی تمام هفت ساعت او را منتظر گذاشت. دست آخر هم نگذاشت دختر و پسرش را با خودش ببرد.

منبع: همشهری

 

 

 

نظر شما