فیلم سینمایی «بمب» دومین فیلم بلند پیمان معادی پس از «برف روی کاجها» است. فضای این فیلم در دهه شصت و بهویژه اواخر جنگ و زمان موشکباران میگذرد. داستان اگرچه در دهه پرتلاطم جنگ و موشکباران و حوادث خاطر انگیز آن دوران بازمیگردد اما میکوشد تا دو نگاه متفاوت به عشق را دنبال کند. عشق سعید(نوجوان قصه) به سمانه دختری که از مناطق جنگی به تهران آمده و سعید تنها میتواند او را در زمان موشکباران و در زیرزمین خانه ببیند. نگاه دوم عشقی در حال فروپاشی میترا و ایرج، زن و شوهر و از قهرمانان اصلی فیلم مطرح میشود و در نهایت بمب هر دوی این عشق هارا به نابودی می کشد.
اشاره به عشقی در حال شکلگیری و عشقی در حال افول و نامه عاشقانه سعید به سمانه در آن زمان پر التهاب عامل استحکام عشق ایرج به میترا در پایان فیلم از نکات جذاب و قابل تامل فیلم بمب بحساب می آید. از این منظر میتوان فیلم را یک عاشقانه زیبا در زیر باران گلوله خواند. البته این عاشقانه همه جای فیلم را در برنمیگیرد و میتوان در دل آن بازیهای خوبی از دیگر بازیگران فیلم نیز سراغ گرفت.
اما بررسی علت وقوع این داستان عاشقانه در این برهه زمانی نیز نکات مهم و قابل بحث در فیلم معادی است. زیرا تمامی این سازوکارها میتوانست در زمانهای دیگری هم رخ دهد بدون اینکه لطمهای به داستان فیلم زده شود. بیشک عشق پاک سعید به سمانه را هنوز هم می توان در میان نوجوانان این نسل دید. همچنین سردی روابط میان زن و شوهر به دلیل علاقه همسر به برادری که به هر دلیل مقدس دیگری در میان ما نیست را در هر زمان دیگری میتوان سراغ گرفت. اما علت انتخاب این برهه از زمان برای ساخت این فیلم چیست؟
پیمان معادی سختی حفظ رکوردهای سخت دهه 60 را به دو دلیل پذیرفته یکی اینکه حسن نوستالژیکی برای مخاطب ایجاد کند تا بهاینترتیب برخی از ضعفهای داستانش را بااحساس هم ذات پنداری مخاطب پر و با خود همراه کند و دیگر اینکه بستری فراهم شود تا عقاید سیاسی و اجتماعی اش را نسبت به رخدادهای آن برهه زمانی بازگو کند. پیمان معادی به نحوه و نگرش، اقدامات برخی از افراد در این دوره تاریخی نقدی زیرپوستی وارد میکند. «دانش پسند» مدیر مدرسه اگرچه با سختگیریها و سخنانش لحظات شوخ و کمکی برای مخاطب ایجاد میکند اما به گروهی از افراد بیسواد اما سوءاستفاده طلبی اشاره میکند که از هر عاملی در جنگ یا زمان بحران برای سودجویی خود استفاده میکنند. نوشتن شعار بر دیوارهای مدرسه و تأکید بر جایگاه این شعارها برای قابل رویت بودنشان و دیواری که با همه تلاشهای این مدیر درنهایت از شعار خالی شده و سفید میماند. اشاراتی که به ذهن و لوح سفید کودکان در مدارس می شود و یا دیالوگ عجیب میترا «لیلا حاتمی که میگوید:«آدمها باید باهم حرف بزنند تا همهچیز حل شود» و دیالوگهای اهالی ساختمان در زیرزمین بهویژه پدر سعید درباره جنگ و موشکباران همگی به نظر میرسد نگاه فیلمساز را از روایت یک قصه عاشقانه یا افول عشق را در دهه شصت و زمان جنگ و موشکباران را بیان میکند.
پیمان معادی فیلمی در اعتراض به جنگ و موشکباران و شرایط اجتماعی و سیاسی در دهه شصت میسازد و آن را با برخی قصههای عاشقانه درمیآمیزد. در نیمی از فیلم میترا در مقابل بی توجهی های ایرج تنها سکوت میکند ولی در انتهای فیلم لب به اعتراض میگشاید.از این رو می توان گفت فیلم پیمان معادی در ظاهر فیلمی عاشقانه است اما در لایه های زیرین اعتراضات مدنی ،اجتماعی و سیاسی به جنگ و عواقب اجتماعی ناشی از آن را در جامعه باز گو می کند.
ریتم فیلم «بمب» و روند اتفاقها و ترتیب قرار گرفتن آنها بسیار کند و رخدادها بسیار دیر اتفاق میافتد و اصطلاحاً فیلم پیش نمیرود. این پیش نرفتنها و حفرههای داستان با شوخیهای جذاب شخصیتهای« چگینی ،فتوحی ،جوزانی،دانش پسند وحتی ایرج زکایی» در مدرسه و اتفاقهای نوستالژیک پرشده است. تا مخاطب بتواند این زمان طولانی را پر کند. ازاینرو میتوان گفت معادی از این حربه نهایت استفاده را برده است. البته این کندی ریتم فیلم و پیش نرفتن داستان که ضعف اصلی داستان است را نباید با آرامش شخصیتهایی مانند میترا و ایرج در دل رخدادها و موشکباران یا بهاصطلاح بمباران اشتباه گرفت. زیرا این آرامشی که در اوج انفجارها و ذات خشن جنگ و موشکباران به مخاطب متبادر میشود از دل روایتهای عاشقانه سعید و یا سردی روابط میترا و ایرج و نیز حس حالهای نوستالژیک فیلم میآید.این حس و حالها منجر به ایجاد پارادوکسی در فیلم شده است. این پارادوکس میتواند کارکرد درستی داشته باشد بهشرط اینکه ریتم فیلم از حالت رخوت ، خمودی و کندی آن خارج شود.
تکرار نیز یکی از عواملی است که باعث کند شدن و ریتم و ضرب آهنگ در فیلم شده است. تکرار به زیرزمین رفتن، صفهای صبحگاه، بمب باران، آژیر خطر و.... البته قصد فیلمساز شبیهسازی اتفاقات آن زمان است اما فیلمساز فراموش کرده که با فیلم و سازوکار درام در آن سروکار دارد نه زندگی واقعی مردم در دهه شصت و این تکرار باعث کندی ریتم و درنهایت عدم موفقیت دررسیدن به هدف و مقصود خواهد شد.پس باید برای اکران عموم در باره حذف برخی از سکانس های تکراری و بالا بردن ضرب آهنگ فیلم تجدید نظر کند.