صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

ارومیه شهر نمادهای بی‌نماد

۱۳۹۰/۰۵/۱۰ - ۱۵:۳۵:۳۳
کد خبر: ۶۷۲۵۱
نماد به معنی مظهر و سمبل، عصاره یک اندیشه و جلوه تلخیص شده یک طرز تفکر برای معرفی ظرفیت های انسانهای یک منطقه است.

به گزارش برنا از ارومیه، وجود نماد و نشان برای هر شهر و کشوری در بردارنده پیام های مختلفی برای معرفی مختصر و موجزی است که ضمن آن سعی می شود مولفه های ماندگاری در اذهان از لحاظ شکل، محتوا و جامعیت در قالب یک نماد رعایت شود.

مثلاً برج ایفل در پاریس فرانسه، معرف این کشور در ابعاد فرهنگی و صنعتی است، یا برج پیزا در ایتالیا می خواهد قدمت تمدنی این کشور را به رخ بکشد.

مجسمه معروف آزادی در آمریکا برای شهروندان این کشور نماد دنیاطلبی و سیطره بر جهان است.

روسیه میدان سرخش را به عنوان نماد خود برگزیده تا شکوه تمدنی قرن های گذشته اش را برای بازدیدکنندگان زنده نگه دارد.

همه کشورها بسته به نوع فرهنگ، حکومت و سابقه تمدنی خود و اهدافی که دنبال می کنند به نمادسازی پرداخته اند و یا به نمادهای پیشینیان خود پایبند مانده اند.

در کشورمان ایران نیز به عنوان یکی از تاریخی ترین کشورهای دنیا، در قرون و اعصار گذشته، نمادهای مختلفی ساخته و ترویج شده و بعضاً جا افتاده اند بطوریکه هنوز هم دنیا، ایران را بدان نشان ها و نمادها یاد می کند.

یادکرد ایران با نمادهایی که یادآور هزارها سال تمدن و فرهنگ این سرزمین هستند فی نفسه پدیده ای نیکوست که همین نیکویی، ایرانیان را ملتزم می سازد با توجه به اقتضائات زمانی دنیا در بروزرسانی نمادهایشان که در بردارنده حال حاضر ایران اسلامی باشد بکوشند.

روزگاری پهلوی ها نمادی را در ورودی تهران، پایتخت ایران ساختند و نامش را «شهیاد» گذاشتند و تقریباً هم اینک پس از دهها سال تهران را در دنیا با همین نماد می شناسند .

این نماد به رغم تغییر حکومت، از پادشاهی به جمهوری اسلامی، برچیده نشد بلکه با توجه به اقتضائات زمانی و اوضاع سیاسی کشور فقط تغییر نام و کارکرد یافت و با این حسن تفکر این مکان 33 سال است که میدان آزادی است با تغییر کارکردهای شاهنشاهی خود، به نماد آزادی خواهی، عزت طلبی و پایداری ایرانیان تغییر هویت داده است.

چندی پیش میدان التحریر قاهره نیز نماد آزادی خواهی و ظلم ستیزی مصریان شد و به دیکتاتوری چندین ساله نامبارک پایان داد و در حقیقت این میدان نیز به تاریخ انقلاب مردم مسلمان مصر پیوست و کارکردی معنوی و انقلابی پیدا کرد.

یا در بحرین اگرچه نماد میدان لوء‌لوء توسط آل خلیفه برچیده و تخریب شد؛ اما همین تنگ نظری باعث شعله‌ور شدن عزم و اراده مردم این کشور برای مبارزه با ظلم و ستم و تحقیر حاکمان شد و کارکرد میدان را به کل تغییر داد.

اگر با مرور این مقدمه اهداف آن را در مقیاس شهری و استانی در شهر تاریخی ارومیه بسنجیم نکات قابل تاملی بدست می آید.

با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، ارومیه از نخستین شهرهایی بود که اقدام به تخریب نمادهای مربوط به دوران پهلوی کرد.

مثلاً در ورودی ارومیه در اقدامی به حق، مردم مجسمه محمدرضا شاه پهلوی که سوار بر اسب در بلندای قطعه ای سنگی قرار داشت را به زیر کشیدند.

در پی اقدام انقلابی مردم، دولت هم نام این میدان را به تبع از تهران میدان آزادی گذاشت و آرم استیل «الله»، که نماد جمهوری اسلامی است را بر بالای بقایای قطعه سنگی بازمانده از نماد پهلوی قرار داد.

اکنون 33 سال از آن روز گذشته اما همچنان نام این میدان در نزد افکار عمومی و شهروندان ارومیه به مجسمه معروف است و تقریباً هیچ کس بدانجا میدان آزادی نمی گوید و خیلی توجهی به آرم نصب شده کشورمان در بالای آن نشان داده نمی شود.

دلیل این کار از روز اول روشن بود و 33 سال استمرار آن هم خود دلیل محکمتری بر عدم توفیق مدیریت شهری در چگونگی توجه به این میدان است.

دلیل نخست آنکه در روز اول به پیروی از پایتخت سعی شد این میدان بدینگونه نامگذاری شود و توجهی به جلوه های هنری و محتوایی نماد نصب شده و انتظارات و بازخوردهای افکار عمومی خود اورمویان نشد.

دلیل دوم آنکه تا کنون 33 سال بر عدم اقبال افکار عمومی به این کار ناموفق بی توجهی شده است و عملاً ورودی اصلی شهر ارومیه نمادی نداشته است که معرف این شهر تاریخی باشد.

این خطای بارز در جاهای دیگر نیز تکرار شده است.

مثلاً هم اینک در میدان انقلاب ارومیه که همچنان مردم به آن میدان ایالت می گویند شیرهایی طلایی که از نماد شیر و خورشید دوره پهلوی بر گرفته شده اند وجود دارد که هرکدام به یکی از ادارات رسمی شهر از قبیل عدلیه، بلدیه، نظمیه و امنیه می نگرند.
 

شیوه توجه دولت و شهرداری به این میدان در 33 سال گذشته متضمن آن نبوده است که مردم و افکار عمومی بپذیرند این میدان از ایالت به انقلاب تغییر نام یافته است.

در حقیقت تناقض در شیوه نامگذاری و عدم توجه به مولفه های محتوایی در نمادسازی و آزمون و خطاهای پی در پی که نتیجه عدم تمرکز در اندیشه تکامل یافته برای توجه به نماد مهمترین میدان ارومیه است باعث شده که 33 سال آب در هاون کوبیده شود.

روزگاری شعار الله اکبر چهار وجهی در آن نصب شد و روزگاری دیگر خوشه انگور پلاستیکی در وسط میدان علم کرده شد که نارضایتی نماینده ولی فقیه در استان را در پی داشت و اکنون سالهاست که تقریباً هیچ نمادی ندارد و فقط شیرهای پهلوی مانده اند و میدان ایالت.

میدان انقلاب ارومیه اگرچه فاقد نماد انقلابی است؛ سابقه حضور جلوه های انقلاب در آن در طول 33 سال گذشته فراوان است.

راهپیمایی های انقلابی و سیاسی مردم ارومیه به این میدان منتهی می شود و گستره آن گام های شهدا و دلیمردان زیادی را تجربه کرده که از این میدان راهی میدان جنگ شده اند که اکنون مجسمه کوچکی از سرداران باکری ها و امینی در گوشه ای از آن به چشم می خورد.

چندی پیش وزرای خارجه ترکیه و آذربایجان به همراه وزیر خارجه کشورمان در این میدان عکس دیپلماتیک انداختند اما چشمشان به نمادی از انقلاب اسلامی در میدان انقلاب نخورد.

گذشته از حالات و حرکات نشسته یا ایستاده شیرها که در این میدان قرار دارد، نگاه چهار شیر به چهار سمت شهر نشان از تسلط صاحب این نماد! به تمام شهر است.

شاید موزه محل خوبی برای این نمادها باشد اما گمان هم نمی رود برچیدن این شیرها مشکلی را حل کند و بتواند خلاء نبود نمادهای انقلاب اسلامی و شهری را پر کند بلکه استمرار باقی ماندن این شیرها در جای خود نشان از ماندگاری خاصیت نمادی آنهاست که باید در ساخت و ایجاد نمادهای انقلابی پیشین بدان توجه می شد.

همچنانکه بر چیدن اسب های تاریخی میدان امام در ساری نیز موجبات رضایت افکار عمومی را در پی نداشت.

بسیار قابل تامل است که مهمترین جلسات رسمی استان آذربایجان غربی در جوار همین میدان برگزار می شود؛ اما کسی توجه ندارد که میدان انقلاب مثل بسیاری میدان های ارومیه نماد درخور توجه و ماندگاری که حاوی پیام تمدن این سرزمین باشد، ندارد.

به باور بسیاری نماد سازی در شهرها به ارتقاء شاخص های کلان توسعه منجر می شود، متاسفانه بسیاری از مدیران شهرها، تمام توان خود را صرف امور جاری می کنند و با غرق در روزمره گی ها فرصت های خلاقانه را از دست می دهند.

مردم، شهر تبریز را به مقبره الشعرا، اصفهان را به سی و سه پل و میدان امام، شیراز را به حافظیه و دروازه قرآن و مشهد را به حرم رضوی می شناسند.

تمام شهر های مهم دنیا برای آنکه نام خود را بر سر زبانها بیندازند و به این شکل کسب درآمد و گردشگر کنند برای خود، نمادسازی می کنند؛ چه بصورت نمادهای موجود در میادین شهری و چه بصورت یک نماد کلی.

برخی شهرها بر روی یک اثر تاریخی مانور می دهند و برخی دیگر مشاهیر و نام آوران خود را به جهانیان معرفی می کنند بعضی از شهرها هم طبیعت و حیاط وحش خود را مطرح می نمایند .

هم اکنون شهرهای کوچکی را می بینیم که به خاطرتوجه به نمادهای مشهور خود به سرعت رشد و توسعه می یابند و گاهی شهرهای بزرگی را شاهدیم که با از دست دادن جاذبه های عمدتا اقتصادی خویش رشد منفی را تجربه می کنند .

بطور کلی با دقت در میادین و مراکز اصلی شهر ارومیه و در مقایسه با شهرهای همطراز، این شهر بی نماد ارزیابی می شود.

در حالی که ارومیه شهره به پایداری و مقاومت است و با تقدیم هزاران شهید، حضور شخصیت های مبارز و انقلابی، نام آوران علمی و فرهنگی همیشه در همه عرصه ها سرفراز بوده است.

اگرچه در سالهای اخیر با ساخت و نصب مجسمه های کوچکی از شهدا و مفاخر اورموی در حاشیه میدان انقلاب(ایالت) و پارک ائللر باغی، سعی شده بخشی از خلاء موجود پر شود اما به واقع این میزان کافی نیست .
 

میادینی همچون مدرس، نه پله، بهداری، مولوی، جانبازان، وحدت، زنجیر، شهدا (شاپور، مخابرات، خیرین، مادر، امام علی (ع) و همچنین ورودی های شهر، از جمله میدان هایی هستند که بی نمادند و با توجه به اهمیت دادن ویژه مدیران ارشد استان به ارتباطات و رفت و آمدهای بین المللی با کشورهای همسایه، می طلبد تا با برگزاری مسابقه طراحی نمادهای ویژه، این شهر را از بی نمادی رهایی داده و حداقل ها را در معرفی استان به مهمانان، مهیا نمایند که اولین توجه باید به مسیر فرودگاه تا استانداری صورت گیرد که بیشترین رفت و آمدهای دیپلماتیک و مسئولان ارشد کشوری را از خود عبور می دهد.

از یک طرف با بی نمادی بسیاری از میادین مواجهیم و از طرفی هم میادینی مانند «میدان امام حسین (ع)» با نمادهای غیر مرتبط با نام میدان، تزئین شده اند؛ این میدان از قدیم به «گول اوستی» به معنی سر برکه، معروف بوده و همچنان بدین نام هم شهره است و در روزگاری دور برای ارومیه ای ها به عنوان محلی برای جمع آوری آب و شست و شو و آب انبار کردن مطرح بود.

این در حالی است که مدیران سابق شهری می توانستند بجای کوزه و قو (که نماد عشق و هوسرانی است) پرچم سید الشهدا(ع) و مشک حضرت ابوالفضل العباس (ع) را به مانند آنچه در شهر کربلا استفاده شده است قرار دهند که هم با نام آن مطابقت می داشت و هم یادآور تشنه لبی اباعبدالله الحسین (ع) و یارانش میشد که با نانگذاری آن مطابقت می کرد.

حقیقت این است که این بی نمادی ها نشان از غفلت بزرگی دارد که انتظار می رود اجرای طرح «اورمیه؛ نوزدهمین شهر ایرانی» بتواند سرآغاز اصلاحاتی در احیای فرهنگ تاریخی این شهر باستانی شود.

این بی نمادی تنها به مرکز استان ختم نمی شود، بلکه اکثر شهرهای استان به نوعی به این قضیه مبتلایند.

نباید همه هویت ارومیه و استان را در انگور ، سیب و نقل ابریشمی و بیدمشکی اش جست، اگرچه اینها بخش قابل توجهی از پتانسیل این شهر است اما اینکه همه شهر و هویت تاریخی و اعتقادات و باورهای مذهبی در این خوراکی ها محدود شود، جفا در حق این استان است.

این بی توجهی به پیشینه ارومیه ادامه دارد، چرا که در نامگذاری خیابان ها و اماکن نیز اصول متقنی را برای معرفی هویت سکنه این شهر رعایت نکرده ایم.

به نظر می رسد، یکی از محل های هزینه کرد بودجه های میلیاردی فرهنگی امسال می تواند در نماد سازی های کارشناسی شده و ماندگار انجام گیرد.

اگر بپنداریم فقط شهرداری ارومیه یا دیگر شهرداری ها متولی نماد سازیند همچون 33 سال گذشته ره به خطا رفته ایم، باید با عزمی به وسعت تمام مسئولان ارشد و کل استان در پی ایجاد نمادهای انقلابی و شهری برای سرزمین مادریمان باشیم.

نظر شما