صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

نقدی برای فیلم به وقت شام

۱۳۹۶/۱۱/۲۱ - ۰۷:۴۲:۱۳
کد خبر: ۶۷۵۱۳۵
هادی کریمی راد عضو انجمن منتقدان سینمای ایران در مورد فیلم به وقت شام می گوید: جلوه های ویژه، جای وزن را فیلم گرفته است و باعث افت قصه گویی شده است.

حاتمی کیا را می شناسیم.

ابراهیم حاتمی کیا یکی از نام هایی است که هربار وقتی در سر در سینما به اسمش بر می خوری دوست داری به سینما بروی و فیلمش را ببینی.فارغ از هر دیدگاهی که به آن تعلق داشته باشیم ابراهیم حاتمی کیا در حالِ حاضر جزو خوبترین و خاص ترین کارگردانان سینمای ایران است که از قضا گیشه ی خوبی هم همواره برای سرمایه گذار و تهیه کننده اش دست و پا می کند.او خوب بلد است حرف هایش را بزند و از ایدئولوژی خویش در فیلم هایش دفاع کند و درام را به بهترین شیوه ی ممکن در پیش چشمانمان قرار دهد.از "روبان قرمز" تا "آژانس شیشه ای" ، "ارتفاع پست"، "دعوت" و "به رنگ ارغوان" تا "چ" و نیز "بادیگارد"ش همواره شاهد نبوغ این کارگردان و ماندگاری آثارش بوده ایم .فیلم هایی خوش دست،شکیل و فرمیک با درونمایه های اعتقادی و انتقادی صاحب اثر که توانِ خوبی در جذب کردن مخاطبان عام و خاص داشته اند.

داستان اما این بار و در جدیدترین فیلم این کارگردان کمی متفاوت است."به وقت شام" نه ظرافت های فیلمنامه ای آثار قبلی را دارد و نه مخاطب را در بطنِ داستانی قرار می دهد که قرار است روایت دو خلبان ایرانی در کمک به آوارگان سوری را برایمان به تصویر بکشد.فیلم با چند جمله شما را از آنچه که قرار است تماشا کنید آشنا می کند.نوشته هایی سفید بر زمینه ی مشکی، تصویری که بی شباهت به پرچم داعش نیست.و این دریچه ی ورود شما به عمقِ خاک سوریه ای است که مردمانش در چنگال داعش اسیر هستند و شما قرار است فاجعه را از نزدیک و دریچه ی دوربین ابراهیم حاتمی کیا ببینید.

سینمایی به وقت شام به لحاظِ تکنیکی و نیز استفاده از جلوه های بصریِ کامپیوتری و همچنین نشان دادن سوریه ی جنگ زده گامی رو به جلو برای سینمای دور از اکشن ایران به حساب می آید و این بار جلوه های ویژه هستند که حرف اول و آخر را در این فیلم به جای ایدئولوژی و ظریف بینی های خاص سینماییِ حاتمی کیا می زنند که از قضا وزنِ زیاد این ابزار موجباتِ اُفت قصه گویی را برای فیلم فراهم کرده اند.

هادی حجازی فر در نقش پدرِ خلبان که 4 سال پیش منقضی شده است در کنار بابک حمیدیانی که می خواسته دنباله رو آرمان های پدر باشد ، دو شخصیت ایرانی حاضر در این فیلم هستند که همانندِ حاج کاظم و ابوذرِ آژانس شیشه ای می باید تفاوت های اعتقادی میان نسل ها را برایمان روایت کنند. دو کرکتر این فیلم جدای از شخصیت پردازی ضعیفی که دارند خوب بازی نکرده اند. هادی حجازی فر به دور از" ایستاده در غبار "است و بابک حمیدیان فرسخ ها با ایفای نقش خود در "سه زن" ،"هیس دخترها فریاد نمی زنند" و"بادیگارد" فاصله دارد.حکایت پدران و پسران حاتمی کیا این بار در آسمان اتفاق می افتد؛ چند هزارپا بالاتر از زمینی که همواره در فیلم هایش می بینیم و البته پیش از این و در ارتفاع پست هم همه چیز بالاتر از زمین اتفاق می افتاد اما آنجا داستان قابل فهم تر بود و بازی ها درخشان تر و مهم تر از همه وجود فیلمنامه ای بی عیب و نقص و حاتمی کیایی که خودش بود باعث شده بود تا آن فیلم سینمای حاتمی کیا باشد. از رضا شفیعی جم تا پسر بچه ی فیلم تا لیلا حاتمی و حمید فرخ نژاد و گوهر خیراندیش همه در خدمتِ پیش برد فیلمنامه ای بودند که به آن تعلق داشتند.این بار هم پدر و پسری که یکدیگر را نمی فهمند در ان بالاها هم قسم می شوند و به یکباره همدیگر را به آغوش می کشند گرچه بدون چفت شدنِ فیزیکیِ دست هایشان و گذشته را پشت سر می گذارند.حاتمی کیا آن قدر دلبسته ی صحنه های انفجار در آسمان شده است که یادش رفته آدم های فیلمش را نیز برایمان بسازد و همین امر از سطحِ زمین تا آسمان است که به وقت شام را رفته رفته در ذهن مخاطب آشنای سینمای حاتمی کیا به ورطه ی سقوط نزدیک و نزدیکتر می سازد.با تمامی این احوالات اما این فیلم در جاهایی برایمان آشناتر به نظر می رسد.حاتمی کیا در پلان های مختلف و در لایه های برونی سکانس هایش سعی کرده است عللِ ظهور و بروز مصیبت داعش را برایمان توضیح دهد و از ویژگی های اعتقادی ایشان برایمان بگوید.از نفت و دلارهای نفتی تا اسرائیل و نیز چندملیتی بودنشان تا تفاسیر مختلف از آیات قرآن که ملعبه ای است برای توجیه اعمال دردمنشانه ی داعشی ها.

به وقتِ شام ابراهیم حاتمی کیا در موسیقیِ متن هم ضعیف عمل کرده است.کافی ست نیم نگاهی به "بادیگارد" بیندازیم که در آن کارن همایون فر توانسته بود موسیقی فیلم را به عضوی جدا نشدنی از فیلم تبدیل کند اما این بار نتوانسته است ذهن خلاق خویش را برای خلق یک موسیقی ناب به کار بندد که آن هم شاید از ضعفِ اساسی فیلمنامه ای باشد که قرار بود راوی فاصله ها باشد.

* این یادداشت پس از یک بار تماشای فیلم در سی و ششمین جشنواره ی فیلم فجر نوشته شده است که قطعا خالی از اشکال نخواهد بود

 

نظر شما