صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

یک جامعه شناس در گفت و گو با برنا مطرح کرد؛

بسیاری از قتل‌ها به خاطر بوق زدن اتفاق می‌افتد/ جامعه ایران هنوز تبعات جنگ ۸ ساله را پرداخت می‌کند

۱۳۹۶/۱۱/۳۰ - ۰۵:۱۸:۰۵
کد خبر: ۶۷۸۵۵۱
طبق آخرین آمار منتشر شده از موسسه گالوپ ایرانیان عصبانی ترین مردمان جهان هستند! اما چرا؟؟

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا، موسسه گالوپ یک شرکت مشاوره مدیریتی است که بیش از هر چیز به عنوان موسسه نظر سنجی گالوپ شناخته شده است. موسسه گالوپ از معتبرترین موسسات نظرسنجی در جهان است که آشنایی با مراحلی که برای انجام نظرسنجی در این موسسه انجام می شود حائز اهمیت است. در آخرین پژوهشی که موسسه گالوپ انجام داد، لیستی از عصبانی ترین مردم جهان منتشر کرد که متاسفانه ایران در صدر این لیست قرار گرفت و ایرانیان به عنوان عصبانی ترین مردمان  جهان شناخته شده اند. این مسئله جای تامل بسیار دارد.  بسیاری از مسائل درشکل گیری این آمار نابسامان دخیل هستند. از وضعیت نامطلوب اقتصادی، تورم، بیکاری، قیمت ارز گرفته  تا فرهنگ چشم و هم چشمی و بسیاری دیگر از مسائل فرهنگی، در تبدیل کردن مردم ایران به عصبانی ترین مردم جهان نقش دارد.

در خصوص صحت این گزارش و علل این همه ضعف اعصاب در یک جامعه با  یک جامعه شناس گفت و گویی داشتیم.

محمد توانا در خصوص نوع پژوهش و صحت و سقم این پژوهش به خبرنگار برنا گفت: « ارزیابی رفتار یک ملت، واکنش های آنان، میزان و چگونگی تحریک پذیری آنان از عوامل درونی وبیرونی به عنوان یک اقدام علمی مستلزم شیوه های میدانی از طریق پرسشنامه و روش های دیگری است که در نهایت می تواند یک معنای علمی از چیستی یک هنجار ارائه بدهد.آنچه درمورد جامعه ایرانی مسلم است، قبل از هرگونه تحقیق باید دیدی نسبت به وضعیت  جغرافیایی،  تاریخی،  فرهنگی، اقتصادی و جنسیتی ایران پیدا کرد. به نتیجه یک کار میدانی و علمی به تنهایی نمی توان اتکا کرد مگر اینکه مطالعه انجام شده، نتیجه بررسی همه جانبه از جهاتی که گفته شد باشد.بنابراین آنچه که به عنوان یک برآیند علمی توسط موسسه گالوپ اعلام شده است، به شرحی که خواهم گفت، می تواند صحیح و مورد تایید باشد. این نوع پژوهش ها زمانی می تواند مبنا نظریه علمی در یک جامعه باشد که تحقیقات به صورت میدانی صورت گرفته  و بررسی های لازم صورت گرفته باشد. البته که گزارش های صرفا هیجانی برخی جریانات یا گروه ها نباید مبنا ارزیابی کلی جامعه قرار گیرد.»

این جامعه شناس درباره ساختار هیجانی مردم ایران گفت: «ایرانیان در قدرت و شدت تحریک پذیری و واکنش های هیجانی به نوعی عصبانیت دارند. ما از لحاظ شرایط روحی و روانی مردمانی هستیم که به علت شرایط جنگ، تحریم، رکود اقتصادی، برخورد جناح ها، التهاب اقتصادی و فرهنگی و تحولات غیرقابل پیش بینی اقتصادی در کشور دچار هیجان، التهاب، افسردگی وعدم تعادل روحی و روانی هستیم. البته اندیشمندان علوم انسانی و روانشناسی داخلی، دیدگاه های مختلفی دارند که معتقدند بین 15، 25، 30 و حتی تا 85 درصد مردم ایران از نظر افسردگی و حالات روحی، حالات متعارفی ندارند.»

محمد توانا در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی برنا، درباره جرائم حاصل از حالات عصبی در ایران گفت: «به طور کلی ما با استفاده از علم آسیب شناسی اجتماعی میتوانیم این عدم تعادل را در واکنش های بیرونی اشخاص مطالعه کنیم. البته قشری زیادی از ایرانیان دچار حالات عصبی و هیجانی هستند که البته با مدیریت و کنترل آن سعی میکنیم که از بروز واکنش های خارجی عصبی جلوگیری به عمل بیاوریم. اما مطالعه کنش هایی که بعضا از طریق نهاد های عمومی مورد رصد قرار میگیرد نشان می دهد ما از نظر جرائم هیجانی در رده های اول جهان هستیم و اصطلاحا رفتارهای هیجانی در ما دیده می شود و این خود نشان دهنده هنجارهای غیر متعارف و جرائم متفاوت در اکثر کشورهای جهان است. مثلا بسیاری از قتل ها در ایران به علت بوق زدن است. »

این جامعه شناس افزود: « مطالعات روانشناسی ثابت می کند ما به حدی در شرایط التهاب عصبی و روانی به سر می بریم که هر گونه محرک خارجی سبب واکنش های شدید بیرونی ما می شود. ضمن اینکه سریع عصبانی می شویم، سریع هم واکنش نشان می دهیم. این یعنی مدیریت ما بر کنترل محرک های بیرونی بسیار ضعیف است و ثانیا مدیریت بر حالات عصبی و هیجانی نیز در جامعه ایران بسیار ضعیف تراست. و بدون بهره گیری از هوش اجتماعی، صرفا واکنش های غریزی به کار میبریم و مانند حیوانات سعی در تخلیه خشم خود داریم و معضلات و چالشهای رو به رو را با بدترین واکنش پاسخ می گوییم. بررسی آمارهای جرائم نشان می دهد که ما همیشه در حالت عصبی هستیم.»

محمد توانا درباره علل این همه خشم و عصبانیت در سطح جامعه گفت: « علت خشم انسان ها به طور کلی سه عامل است. 1.عوامل روحی روانی 2.عوامل جسمی و 3.آموزه های اجتماعی است. در جامعه ای که مردم در شرایط جنگی زندگی کرده اند، تا سالها آسیب ها و التهاب های ناشی از روزهای جنگ در شخصیت انسان ها ته نشین می شود و فرزندان آن مردم هم تبعا تحت تاثیر یک تربیت نامتعارف قرار می گیرند و این التهاب ها به نسل بعد منتقل می گردد که این خود باعث تاثیرگذاری بر جامعه است. در این میان عوامل مضاعف و متعددی مانند تحریم، مدیریت ناکارآمد اقتصادی و فرهنگی و درگیری های سیاسی برای جناح ها که از هیچ روشی برای سرکوب مردم استفاده می کنند، که خود الگوی بسیار غلطی برای جامعه است، نیز بر روحیه مردم تاثیر گذار است. اگر تمامی این عوامل را در کنار هم قرار دهیم  متوجه می شویم که ملت ایران ملتی ناخشنود، ناشاد و ناراضی است. به عنوان مثال اخیرا افزایش نرخ ارز که بسیاری از مسولین نخواهند و یا نتوانند بگویند یا شاید حتی در این مورد فکر هم نکرده باشند اما وقتی  این عامل خارجی در چهارچوب آسیب شناسی اجتماعی مورد بحث قرار میگیرد جای تامل دارد. وقتی که مردم میبینند هر لحظه اجناس و دارایی هایشان کم ارزش تر می شود و امکان جبران آن را ندارند باعث می شود جامعه نتواند یک زندگی متعارف متعادل داشته باشد و در نتیجه شادی، راحتی، آسایش و فراغ بال از زندگی انسان ها رخت بر می بندد. و وقتی حالات افسردگی و هیجان در انسان باشد، انسان ها نمی توانند با یکدیگر ارتباط صحیح عاطفی برقرار کنند. در نتیجه افراد عصبی می شوند و با بروز رفتارهای هیجانی باعث بروز آسیب های اجتماعی می شوند.»

او همچنین به تشریح  تاثیر عوامل فرهنگی در روحیه آحاد جامعه پرداخت و در این باره گفت: «شاید این ضرب المثل  قدیمی ها را شنیده باشید که می گفتند آدم باید دلش خوش باشد و سفره پر موجب خوشبختی نیست. با اینکه یکی از عوامل خوشبختی تمکن مالی است، اما جامعه ما از نظر شیوه فرهنگی جامعه غم انگیزی است. ما با غم پرورش پیدا می کنیم و حتی گاها مشاهده می کنیم که مراسم های شاد مذهبی هم که باید موجبات شادی مردم را فراهم آورد، با گریه و غم و اندوه همراه می شود. در واقع مطالبی داریم که به نفع جامعه نیست. شادی در یک جامعه نتیجه تمدن و فرهنگ کشور است. این در صورتی است که با مطالعه تاریخ، درمی یابیم که تاریخ ما از 200-300 سال پیش، دچار یک عارضه غم افزایی شدیم. علت آن هرچه باشد، ریشه در تاریخ دارد. دوم اینکه وقتی در یک جامعه درگیری مکرر و مداوم میبینی نمی توانی شاد باشی. چرا که شاید نیاز به یک آرامش روحی و امید به آینده دارد. شاید سن زیستن افزایش پیدا کرده باشد اما مردم ما امید به آینده ندارند. وقتی دو سوم جوانان تحصیل کرده ما بیکار هستند، چگونه می توانند شاد باشند؟؟ این جوان ناشاد و ناامید، ناامیدی را برای خانواده خود به ارمغان می برد. خانواده ای که نگران فرزندش است هیچوقت فراغ بال ندارد. بنابراین وقتی امید به آینده کم باشد، اخبار اقتصادی قابل پیش بینی نباشد و معیار برای انتخاب های سیاسی نباشد، که این خود نشان دهنده این است که جامعه دارای یک تعادل و حالت منظم برای انتخاب های سیاسی اش نیست، وقتی ثبات سیاسی و اقتصادی نداریم، وقتی از نظر جغرافیایی در یک منطقه جنگ زده و پر آشوب هستیم، خواه نا خواه تحت تاثیر شرایط قرار میگیریم. در نتیجه بخش مهمی از انرژی ما صرف این می شود که ما همیشه در یک حالت آماده باش قرار داشته باشیم و آرامش نداشته باشیم و نتوانیم برای آینده برنامه ریزی بکنیم. در نتیجه  همیشه مضطرب و عصبی باشیم.»

متاسفانه جامعه ما اصلا در شرایط مطلوبی به سر نمی برد. گرانی، بیکاری، نوسانات نرخ ارز، غم و اندوه رخنه کرده در فرهنگ ما و اثرات جنگ های منطقه ای همه و همه باعث شده جامعه در یک حالت تدافعی قرار گیرد که مانند بمب هر لحظه آماده منفجر شدن است. این شرایط خود باعث بروز انواع آسیب ها اجتماعی و جرائم ناشی از آن می شود که نتیجه آن  وضعیتی را بوجود می آورد که افراد جامعه نتوانند به زندگی سالم خود ادامه دهند. امید است با یاری مسولان و تمامی افراد ذی صلاح در این زمینه، بتوان آسیب های ناشی از آن را کنترل کرد و آلام مردم را بهبود بخشید.

 

نظر شما