صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

مهرداد ضیایی در گفت و گوی اختصاصی با برنا:

متأسفانه تولیدات تلویزیون این روزها فاقد محتواست!

۱۳۹۷/۰۱/۲۱ - ۱۷:۴۳:۱۲
کد خبر: ۶۹۵۵۴۶
سید مهرداد ضیایی از آن دست بازیگران با جنس بازی خاص خودش است که معمولا در ارائه نقش های خودش شیوه اجرایی ویژه ای دارد. بازیگری برای او از سال 69 و حضور در تئاتر آغاز شد و در تلویزیون، سینما و بعد در اداره کل نمایش های رادیویی ادامه پیدا کرد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ سید مهرداد ضیایی بازیگر سریال های «بی گناهان»، «یک مشت پر عقاب»، «کیمیا»، «آشپز باشی» و «راه بی پایان» که دستی به قلم دارد و تاکنون مقالات، داستان ها و کتب شعر بسیاری منتشر کرده است این روزها مشغول بازی در سریال «بچه‌های گروهان بلال» است. «متون نمایشی دوره پهلوی اول» یکی از آثار اوست که به عنوان کتاب برگزیده سال شناخته شد. گفت و گوی اختصاصی ضیایی با خبرگزاری برنا در ذیل آمده است:

موافق هستید با تولیدات تلویزیون در سال گذشته شروع کنیم؟

من کمتر تلویزیون نگاه می کنم، دلایل زیادی هم دارد. گمان می کنم آن اندازه ای که باید نگاه کردن تلویزیون سرگرم کننده باشد، نیست. هر آدمی با تماشای برنامه ها هدفی را دنبال می کند. احساس می کنم آثار هنری ساخته شده توسط تلویزیون به اندازه ای که باید آموزنده نیست. آثار هنری برای بیننده باید دارای تبعات مستقیم مثل سرگرمی و غیر مستقیم مثل آموزش و احساسات باشد، که متأسفانه تولیدات تلویزیون فاقد این محتواست و در این بخش دست کم برای من، قابل استفاده نیست. شبکه چهار و شبکه مستند را بیشتر می بینم و در اکثر مواقع رادیو گوش می دهم. اداره نمایش های رادیو، نه از این جهت که من سال ها در آنجا کار کردم، اما از نظر شخصی واقعا رسانه بهتری است و به نظرم دوست داشتنی تر است، اما طبیعتا به واسطه اخباری که به من می رسد، نوشتن برای تلویزیون و یا پروژه هایی که با آن درگیر هستم با ساز و کار تولید در تلویزیون آشنا هستم. از تولیدات اطلاع دارم اما این اطلاعات به واسطه دیدن آثار نیست.

با این وصف تولیدات سال گذشته را هم خیلی مناسب ندیدید؟

بله، بسیار ناگوار.

دلیل را در چه می بینید؟

به نظرم مسائل اقتصادی.

این وضعیت اقتصادی در تلویزیون به نظر شما به اقتصاد جامعه بر می گردد؟

فکر می کنم وضعیت اقتصادی خراب تلویزیون صرفا به خاطر وضعیت بد اقتصادی جامعه نیست. این وضعیت خراب در 1 سال و 2 سال اتفاق نیفتاده است. تلویزیون تاوان بی کفایتی های دهه 80 را می دهد، تخریبی است که در حوزه سیاست و اقتصاد اتفاق افتاده و چند دهه ملت ایران باید تاوان آن را پرداخت کنند، اما در حوزه رسانه، این ناگواری ها به خصوص در بخش اقتصادی، جنبه بی عدالتی پیدا می کند. ما نمی توانیم تمام نواقص و همچنین تهی بودن کاسه سازمان صداوسیما به عنوان یک سازمان غیر دولتی و نهادی انتسابی که زیر چتر دولت نیست را با کمال میل و علاقه بر سر قوه مجریه خالی کنیم. هر سال که می گذرد، این بی عدالتی تشدید می شود و آدم ها بیشتر به خودی و غیر خودی تقسیم می شوند. البته آن چیزی که یک سازمان عریض و طویل همیشه با آن دست و پنجه نرم می کند فساد است. در مباحث مدیریتی سازمان ها هم به این مسئله اشاره می شود که ما با درصدی از فساد همیشه روبرو هستیم. در مورد فساد، فرقی نمی کند که این سازمان، یک  نهاد وابسته به کلیسای کاتولیک باشد یا صداوسیما، این معضل به عنوان یک اصل دانش مدیریتی یک مسئله عمومی است، اما به نظرم این معضل در صداو سیما از حد خارج شده است. پاسخگویی نسبت به کسانی که با صداوسیما کار می کنند روز به روز در حال کاهش است چه برسد به مردم عادی، مردمی که از آن استفاده می کنند و اصلی ترین حق متعلق به همین مردم است. وقتی شما در یک رابطه کاری با تلویزیون به سادگی حقوق‌تان پایمال می شود، طبیعتا معلوم است که تکلیف مردم این وسط چه است. مردمی که می خواهند از این تلویزیون استفاده کنند، اما چون پایمال شدن حقوق مصرف کننده یا بینندگان تلویزیون متر و معیار درستی ندارد نمی شود آن را اندازه گیری کرد.

سال گذشته همکاری شما با تلویزیون بیشتر در چه حوزه ای بود؟

امسال در چند کار حضور داشتم. برخی از این کارها ناگزیر در حوزه بازی بود و بخشی به حوزه نوشتن برمی گشت.

و به لحاظ اقتصادی؟

 از نظر اقتصادی برای من سال بسیار بسیارسختی بود. در تمام این سال ها به من این قدر فشار وارد نشده بود.

عجب! با توجه به این که پرکار هم بودید؟

اگر شرایط دهه 80 را به عنوان یک جنگ در نظر بگیریم...

خب...

 در زمان این جنگ در حوزه رفاه اجتماعی ما یک منحنی داریم که این منحنی سقوط می کند. بعد از اتمام این جنگ این منحنی بالا می آید. به طور کلی این منحنی طی این سال ها بیشتر سقوط کرده و برای شخص من بیشترین سقوط را داشته است.

فقط شخص شما؟

 در چند سال اخیر من بیشترین انزوا را داشتم و امیدوار بودم که بتوانم تحمل کنم و این انزوا را خودخواسته بشکنم یعنی تا زمانی که کار خوبی پیشنهاد نشد بازی نکنم و در کار تصویر حضور نداشته باشم، چون زمانی که شما یک انزوایی را انتخاب می کنید باید بتوانید براین انزوا و کنارگیری خود پافشاری کنید و آن را نگه دارید، اما زمانی که کار به همسایه و بقال و صاحبخانه و... می کشد و از نظر مالی تحت فشار قرار می گیرید، ناچار هستید که بروید ومانند حکایت های «هزارو یک شب» اسب و خر دیگر دارایی هایت را بفروشی که بتوانی شبی را در خانه ات به صبح برسانی. این گونه است که متأسفانه انزوا هم معنی خود را از دست داده است. متأسفانه چند کاری بود که تسویه حساب آن ها چیزی حدود 9 یا 10 ماه طول کشید و بعضی از آنها هنوز هم تسویه نشده است.

این شرایط را تمام کسانی که با تلویزیون همکاری دارند تجربه می کنند.

جالب اینکه تلویزیون به صورت توهین آمیز و برنامه ریزی شده هیچ جوابی نمی دهد، لبخند می زنند و تعهدات مالی خودشان را انجام نمی دهند. حداقل از این اقدام خودشان شرمنده هم نیستند وحتی اظهار ناراحتی هم نمی کنند. این ها مربوط به اتفاقاتی بود که من درباره کار با آن ها مواجه شدم، اما خب قسمتی که در خانه ام گذشت خوب بود و کارهایی که خودم در خانه انجام دادم را دوست داشتم.

موافق هستید زندگی را شیرین‌تر ببینیم حداقل برای چند دقیقه ؟

بله حتما، با اصرار دوستان عزیز ناشرم به سراغ جشنواره کارهای انجام نشده ام رفتم. باپیگیری های این عزیزان بالاخره نوبت به شعرهایم رسید و این بار قرار شد که 2 مجموعه از اشعار چاپ نشده ام، امسال به چاپ برسد، ولی اساسا کتابی که شمارگان آن به هزار برسد نمی دانم چقدر می تواند با خوش اقبالی همراه باشد. به هرحال قرار شد که 2 کتاب چاپ شود. همچنین برای رادیو تئاتر چند نمایش نامه نوشتم. نگارش یک کتاب در حوزه «تاریخ تهران» را شروع کرده بودم که بالاخره بعد از مدت ها جلد اول آن را به اتفاق همسرم تمام کردیم. همچنین جلد دوم کتابی که مربوط به «متون ادبی دوره پهلوی اول» همچنان در انتظار چاپ است. متأسفانه کتاب دیگری که سال 77 باید چاپ می شد، ترجمه یکسری آثار «هایکو» بود به نام «مترسک نگو» که 20 سال است زیر چاپ است و هنوز چاپ نشده است. تابستان یک طرح مفصلی نوشتم برای «انجمن زنان جنگ»، می خواستند یک کار تلویزیونی انجام دهند که «شهره لرستانی» آن را کارگردانی کند، لرستانی  قصه من را بسیار دوست داشت. خانم های به اصطلاح "انجمن زنان" و تهیه کننده محترمی قرار بود کار را تهیه کند و آدم بسیار خوبی هم هست فرمودند کار علمی نیست و در عین حال سخت است. عاقبت من متوجه نشدم که ایراد کار از کجاست!! به هر حال این هم بایگانی و متوقف شد. برای ساختن درام باید قصه گفت، ولی برای ساختن مستند ماجرا چیز دیگری است. من هم اگر بخواهم درام بنویسم باید قصه بگویم.

یکی دو کار دیگر بود که باز به دلایل ماجرای شخصی و خانوادگی که خیلی فشار آورده نتوانستم به موقع تحویل دهم. در زندگی شخصی اتفاقات ناخوشایند کسالت آورمی شوند و اتفاق ناخوشایند در یک داستان و در یک درام می تواند کلی هیجان انگیز باشد. امیدوارم در آینده شرایط بهتر از این شود.

نظر شما