به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ ویژه برنامه شبکه چهار برای سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر هر شب با اجرای نادر طالب زاده به صورت زنده از محل برگزاری این جشنواره از پردیس چارسو روی آنتن شبکه چهار سیما می رود.در ششمین قسمت از این ویژه برنامه نادر طالب زاده میزبان «الیور استون» چهره مشهور سینمای هالیوود بود که در ادامه متن این گفتوگو را می خوانید:
در ابتدای برنامه طالب زاده ضمن خوش آمد گویی به استون، ابراز خوشحالی خود را از حضور وی در جشنواره و این برنامه اعلام کرد و «استون» پس از تشکر و همچنین ابراز خوشحالی اش نسبت به حضور در ایران، گفت: سالها پیش پسرم به ایران سفر کرده بود، و به من گفته بود که چقدر به او لطف داشته اید. من همیشه به ایران علاقه مند بوده ام، برای من مرکز خاور میانه است و من همیشه مبهوت ایران بوده ام .
طالب زاده: آثار شما طیف گسترده ای از فیلم ها با موضوعات مختلف است موضوعاتی که هیچکس تا به حال به آن نزدیک نشده است و به طور خاص کارگردان های آمریکایی، چرا؟
استون: من هم یک دوره ای مثل دیگر افراد آمریکا، متعارف فکر می کردم، ولی بعد از آنکه بیشتر مطالعه کردم و شواهد و مدارکی که محققین به سختی جمع آوری کرده بودند را بررسی کردم، از آن حالت ابهام خارج شدم، نظرم عوض شد و نگاه جدیدی پیدا کردم.
طالب زاده: برگردیم به ویتنام، و اینکه شما در 18 سالگی داوطلبانه به آنجا رفتید در این باره برای ما توضیح دهید.
الیور استون: من زمانی که 18 سالم بود برای تدریس به ویتنام رفتم، و بعد از دو ترم رفتم سراغ دست فروشی، پس از آن برگشتم تا کتابم را بنویسم، اما متأسفانه هیچ انتشاراتی با نشر کتابم موافقت نکرد و بسیار قلبم شکست و بعد برای دومین بار از دانشگاه خارج شدم و در سن 21 سالگی به عنوان سرباز به جنگ ویتنام رفتم.
طالب زاده: هیچکس با موضوع ویتنام و درباره رمز گشایی از اینکه چرا آمریکا در جنگ ویتنام شکست خورد حرفی نزد، اما چه شد که شما تصمیم گرفتید یک سه گانه مربوط به این موضوع را بسازید؟
استون: 50 درصد داستان «جوخه» زندگی خود من است، قصه ای که دراماتیزه شده است. درباره اینکه چه حسی دارد در یک جوخه ای وسط یک جنگل باشی؟ اما قصه رانکویک که فلج بود و با یک گلوله،قصه فیلم درباره یک گلوله است. در دوران جنگ و بعد از آن و در تمام مدت زندگی اش و این یک جنگ سرد آمریکایی است. واقعا فیلم سختی بود و حالا میتوانیم بفهمیم که چرا تام کروز بازی در این نقش را بر عهده گرفت. من به این فیلم احساس غرور می کنم و فوق العاده است. بعد از آن رسیدیم به «آسمان و زمین» یا «بهشت و زمین» فیلمی با موضوع یک زن دهقان ویتنامی. ما سعی کردیم هر دو نگاه را نشان بدهیم و زن ویتنامی با یک آمریکایی ازدواج می کند به نظر می بایست پایان خوشی داشته باشد ولی اینگونه نشد. شما ببینید تک تک کسانی که به جنگ ویتنام رفتند با خودشان یک درد آوردند و خودشان را قربانی این جنگ می دانند. امکان نداشت آمریکا در آن جنگ پیروز شود، چون ما همواره در آن جنگ یک نیروی اشغالگر به شمار می رفتیم، ویتنامی ها آنجا حضور داشتند و اصلا قصد ترک آنجا را نداشتند.
ما یک دولت مصنوعی داشتیم که با پول از این اتفاق حمایت می کرد، و خوششان می آمد. اما کلی درد و حقارت و بمب های عظیم به همراه داشتیم. فراموش نکنید چند میلیون نفر آسیایی و ویتنامی در آن جنگ کشته شدند. یک نسل کشی کامل اتفاق افتاد و بدترین جنگی بود که آمریکا می توانست واردش شود.
استون افزود: در بین سالهای 1950 تا 1953 میلادی یک اشتباه خیلی عظیم رخ داد. موضوع به نظر من به همین جا ختم نمی شود، مسئله بعنوان یک آمریکای اشغالگر این است که یک فرصت دیگر داشته باشیم تا بتوانیم برویم سراغ عراق شماره دو، شماره سه و افغانستان بروم. همان افغانستانی که هجده سال است در آن درگیریم، بعد لیبی، بعد سوریه و حالا ایران. ایران هرگز از نقشه و برنامه های امریکا کنار گذاشته نشده است. اصلا می دانید یک برنامه اصیلی وجود داشت که جرج بوش زمانی که انتخاب می شود یک سندی باشد برای پروژه های هزاره جدید آمریکا و می گفتند 7 کشور را می خواهند تغییر رژیم دهند. اولین کشور عراق بود و ایران آخرین کشور بود که هدف اصلی بود. در واقع پروژه تغییر دولت ایران از زمان «جرج بوش» روی تخته سیاه آمریکا بوده است.
از سال 2000 تا 2018من بعنوان یک تراژدی به این تاریخ نگاه می کنم، جنگی که در آن آمریکا سعی می کند همه چیز را نابود کند. و در کنار داعش و اسرائیل بتواند خاور میانه را نابود کند و تبدیلش کنند به یک پارکینگ بزرگ و فکر نمی کنم به نتیجه برسند.
استون افزود: می دانید مردم آمریکا از جنگیدن مثل سال 1971 و 72 دست کشیدیند و نمی خواستند نیروی انسانی بیشتری را از دست بدهند. برای همین در جنگ از خود ویتنامی ها استفاده کردند. و در واقع تا اخر خود ویتنامی ها با تمام دنیا درگیر یودند. نیکسون گفت بیایید آرام آرام از جنگ ویتنام خارج شویم بدون اعتراف به شکست اما هیچ چیز تغییر نکرد.
روش جنگیدن آنها یک الگو هست همچون در عراق و افغانستان. آنها می گویند یاد می گیرند اما از میان این همه کتابی که نوشته شد و از میان این همه روزنامه نگار باهوش، چه چیزی یاد گرفتند، همه آنها مدام در حال تکرار اشتباهات خود هستند.تنها پیشرفتی که داشتند این بوده که نیروهای خود را کمتر از دست بدهند.من فکر می کنم آمریکا نمی تواند هیچ جنگی را ببرد ، مسئله این است که سیستم نظامی آمریکا به گونه ای است که آخر به شکست خودش منجر می شود.
طالب زاده: برویم سراغ فیلم «قاتلین بالفطره» که به نظرم «کوئنتین تارانتینو» یک فیلمنامه فوق العاده نوشت.
استون: «قاتلین بالفطره» را من از « تارانتینو» خریداری کردم و وی بسیاری عصبانی شد چون چیزی که انتظارش را داشت نشد ولی بعد از آن مشکلاتمان را حل کردیم.من فیلم را دوست داشتم این فیلم یک طنز بسیار افراطی علیه رسانه های آمریکایی است، و سال 1993 و 94 که این فیلم را ساختم کشور داشت از هم می پاشید، و دیگر کسی رسانه ها جدی نمی گرفت. و در همان فیلم میبینیم پلیس، زندان بان ها، رسانه ها و همه، از آن دو قاتل دیوانه هم دیوانه تر هستند. این فیلم خیلی خشم برانگیخت و به همین دلیل تصمیم گرفته بودم طنز آلودش کنم. بعد از آن فیلم «نیکسون» را ساختم که درست مقابلش بود و یک پرتره بود در واقع.
طالب زاده:درباره فیلم « بوش» بگویید؟
استون: کار سختی بود چون هنوز بوش در قدرت بود و به عنوان آخرین روزهای فعالیتش در ریاست جمهوری محبوبیت خود را از دست داده بود. همیشه می گفت پدرم با رفتن به بغداد موفق نشد و من باید بروم به سراغ صدام و موفق شوم.در این فیلم نقش بوش را جورج کلونی بازی می کند .
طالب زاده: اولین باری بود که محافظه کاران در یک فیلم به تصویر کشیده می شوند.
استون: بله درسته. ما به سراغشان رفتیم و سعی کردیم کمی طنز آلودش کنیم. درسته من از بوش متنفر بودم ولی باید تمام سعی خود را می کردم مثل «نیکسون» که او را هم دوست نداشتم و لی سعی کردم تا حدودی درک کنم.
جرج بوش انسان باهوشی نبود، اگر نیکسون سه بعدی بود، بوش یک آدم دو بعدی بود و اگر پاهاتون را در کفش بوش بگذارید به نظام فکری این آدم پی می برید و انسان خنده داری است که فکر می کنم مردم ایران درکش کنند.
طالب زاده: چرا شما بعنوان یک فیلمساز داستانی بسیار موفق، ناگهان جهشی داشتید به سمت مستند سازی؟
استون: به این فکر می کردم که آمریکا چرا دارد این ماجراجویی های غلط خارجی خودش را ادامه می دهد؟ و می خواستم ببینم «جرج بوش» یک استثنا بوده یا بخشی از یک قاعده و الگو؟ و با آمدن « باراک اوباما» تمام می شود. اما دیدم نه، متاسفانه او یک استثنا نبود بلکه جزئی از یک شیوه و الگو است. وقتی اوباما آمد ما خیلی امیدوار بودیم، با حرف هایی که می زد و وعده هایی که می داد، ولی بعد دیدیم نه اتفاقی نیفتاد. و از طرفی هم خسته شده بودم از ساختن فیلم های دراماتیک،که بعد از کلی تلاش معلوم نیست مخاطبان باور کنند یا نه. ولی مطمئن بودم در مستند بسیار بهتر می توان واقعیت ها را پوشش داد.
استون گفت: ترامپ آمده و در واشینگتن با دولت پنهان آشناه شده و به او گفته اند که هیچ کاری از دستت بر نمی آید بنابراین فقط یک رویه است و بخشی از الگو است. هرگز امکان ندارد امریکا ارتش را از سوریه بیرون بکشد چون ایران برایش جایزه این نبرد است. ایران کلید خاور میانه است، آمریکا نمی تواند به خاور میانه راه داشته باشد مگر اینکه ایران را کنترل کند. آنها می خواهند ایران را کشور تروریسم معرفی کند و این باعث تاسف است که بدون هیچ دلیل و شاهدی این حرف را می گویند.
طالب زاده: بعد از آنکه مستند درباره «کاسترو» را ساخید، رفتید سراغ پوتین و مستند بعدی خود را درباره او ساخته اید، آیا فکر نمی کنید این اثر شاید دولت پنهان آمریکا را ناراحت کند؟
استون: من نمی خواهم تلاش کنم که برنده رقابت محبوبیت باشم، برای من مهم این است فیلم هایم تغییر در دیدگاه کسی ایجاد کند. اما به نظرم نشد، چون پول سنگینی وسط است و تو نمی توانی با آن رقابت کنی، اخیرا تمام بودجه های بهداشتی، آموزشی و... را کم کردند اما بودجه نظامی را اصلا کاهش نداده اند. انگار دو تا آمریکا ما داریم، آمریکایی که فکر می کنیم دموکراتیک است، انتخابات دارد و بعد از آن آمریکای دوم که همان پنتاگون، وزارت خارجه و سازمان CIA است، که در واقع این ها آمریکا را اداره می کنند. رئیس جمهور ها می آیند و می روند و انتخابات های دروغین هم برگزار می شود اما در نهایت همان سیاست های دولت پنهان آمریکا است که برای سرنوشت کشور تصمیم گیری می کند.
طالب زاده: چرا وضعیت آمریکای امروز خیلی غیر واقعی است انگار در دنیای خیالی زندگی می کنیم.
استون: بسیاری از مردم آمریکا بیدارند و از این وضعیت ناراضی اند، اما رسانه ها همواره واقعیت را طور دیگری نشان می دهند، و مشکلات را خیلی سهل الهضم نشان می دهند. رسانه های ما چه جمهوری خواهان و چه دموکرات ها، پنتاگون محور هستند، وقتی چند هفته پیش آمریکا به سوریه حمله کرد تمام رسانه های اصلی ما حمایت کردند از این اتفاق و گفتند آفرین. یک نفر اعتراض نکرد. وقتی ما جوان تر بودیم بیشتر شک می کردیم. نظیر آن تظاهرات های علیه جنگ، الان کجاست. خیلی ساده است، تمام رسانه ها تحت کنترل هستند. عملا این مسیر یک طرفه شده است، وقتی رسانه ها اینطور باشند چه کاری می توان انجام داد.
طالب زاده: آخرین سوال، آیا در این جشنواره فیلم هم دیده اید؟
استون: بله من برای دیدن فیلم به اینجا آمده ام، در روزهای گذشته 5 فیلم دیده ام و در 3 روز آینده هم 10 فیلم فکر می کنم قرار است ببینم، و تاکنون این هایی که دیدم فیلم های خوبی بوده اند.