صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

توسط نشر ققنوس؛

«بر امواج» مارگارت اتوود منتشر شد

۱۳۹۷/۰۲/۱۲ - ۰۸:۲۵:۳۹
کد خبر: ۷۰۳۲۶۴
رمان«بر امواج» نوشته مارگارت اتوود با ترجمه نسترن ظهیری توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ رمان «بر امواج» نوشته مارگارت اتوود به تازگی و طی روزهای گذشته، با ترجمه نسترن ظهیری توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و چهل و یکمین رمان و صد و ششمین عنوان از مجموعه «ادبیات جهان» است که این ناشر چاپ می کند و نسخه اصلی آن، در سال ۱۹۹۸ چاپ شده است.

پیش از این کتاب، رمان «آخرین انسان» از این نویسنده با ترجمه سهیل سمی در روزهای اسفندماه ۹۶ توسط ققنوس منتشر شد که نسخه اصلی اش در سال ۲۰۰۳ چاپ شده بود.

رمان پیش رو، درباره زنی است که خلاف معمول عمل می کند. یعنی گذشته اش را پس می زند و سال ها از آن سراغ نمی گیرد تا آینده را با عشق و امید بسازد. این عشق، عشقی با فرجام جدایی است. به هر حال، هر انسان، گذشته ای دارد که هرگز رهایش نمی کند و همین طور آینده ای که می خواهد بی توجه به گذشته، آن را بسازد.

شخصیت اصلی این داستان، زمانی طولانی در بی خبری مطلق از گذشته زندگی می کند تا ناگهان به او خبر می رسد که پدرش ناپدید شده است. زن تصمیم می گیرد به ساحل دریاچه کودکی هایش برگشته و در گذشته جستجو کند. همین بازگشت، با همراهی عاشقی که مدام از آینده رابطه شان سوال دارد، به این زن، عاشقش و همین طور زوج همراهشان، رنج و ملال زیادی را تحمیل می کند.

رمان «بر امواج» ۳ فصل اصلی که ۲۶ بخش را در خود جا داده اند.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم: عکس های دوران مدرسه، صورت من و چهل دانش آموز دیگر که کنار هم به صف شده بودیم و معلم های عظیم الجثه که عین برج بالای سرمان سایه انداخته بودند. همیشه خیلی زود خودم را در عکس ها پیدا می کردم، همیشه خدا یا توی عکس ها تکان خورده ام یا رویم سمت دیگری بوده. بعد از آن نوبت به عکس های براق رنگی رسید، پسرهای فراموش شده جوش جوشی و سرخ و سفید؛ و من با لباس های شق و رق، دامن پفدار و تورتوری، که عین کیک تولد لایه لایه بود؛ بالاخره توی این عکس ها متمدنانه لباس پوشیده بودم، محصول نهایی آماده بود. مادر می گفت: «عزیزم، خیلی خوشگل شده ای.» انگاری خودش باورش شده بود؛ اما من قانع نمی شدم، همان موقع هم می دانستم نظر او مثل باقی مردم عادی نبود.

آنا کتاب راز سر به مهر استاربریج را کنار گذاشت و گفت: «این تویی؟ ای خدا چطور این چیزها را می پوشیدیم؟»

صفحات آخر آلبوم خالی بود، و چند تا عکس هم بین صفحات سیاه آلبوم رها شده بود، انگار مادرم حوصله نداشته کار راست و ریس کردن آلبوم را تمام کند. بعد از عکس هایی که با لباس رسمی داشتم دیگر از من اثری نبود؛ از عکس عروسی هم خبری نبود، البته در عروسی ام هیچ عکسی نگرفته بودم. آلبوم را بستم، لبه هایش را مرتب کردم.

نه ردی یافته بودم نه حقیقتی، نمی دانستم این اتفاق ها کی در وجودم رخ دادند. آن روزهایی که در عکس ثبت شدم خوب بودم؛ اما پس از آن اجازه دادم وجودم دو تکه شود...

این کتاب با ۲۹۵ صفحه، شمارگان هزار و ۶۵۰ نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان منتشر شده است.

 

نظر شما