چندی پیش، از خطه سر سبز گیلان مهمان داشتیم. خانوادهای مهربان که در سفر چند سال قبل ما به شهر زیبای انزلی سنگ تمام گذاشتند ومن هم به پاس مهمان نوازی آنها، سعی کردم، رسم مهمان نوازی مردم دیار کریمان را به بهترین شکل ممکن برپا دارم.
باغ فتح آباد اولین مسیر گردشگری ما با مهمانان گیلانی بود و باعث خوشحالی و مسرت آنها شد. تنها چیزی که خاطر من را مکدر کرد. نداشتن یک جاده مناسب و در خور شان در طول مسیر طاهر آباد تا پل زیر گذر راه آهن بود که امیدوارم مسئولین عزیز در سال آینده جهت بهسازی و زیبا سازی جاده فکری کنند و اما باغ شاهزاده و آرامگاه شاه نعمتالله ولی دومین مقصد ما بود. زیبایی چشم نواز باغ و سیل جمعیت مشتاق گردشگران که از جای جای ایران آمده بودند. مرا به وجد آورد. اما متاسفانه عدم پیشبینی لازم جهت فراهم کردن امکانات پارک خودرو، باعث دلخوری و ناراحتی گردشگران و همچنین مهمانان عزیز ما شده بود.
با حرکت هر خودرو در مسیر محل پارک خودروها، طوفانی از گرد و خاک به هوا بر می خواست و تمام زیبایی باغ و شادی دیدن نگین سبز در دل کویر را به ناراحتی تبدیل میکرد.
کاش مسئولین جهت رفاه حال گردشگران مکان مناسبی جهت پارک خودروها و استراحت مردم در بیرون باغ با همفکری و مشاوره متخصصین طراحی و ایجاد کنند تا دیگر شاهد اینگونه بی نظمیها نباشیم و مبلغی را که گردشگران بابت پارک خودرو میپردازند، بدانند که بابت هر سه هزار تومان امکاناتی هم در اختیارشان قرار می گیرد نه اینکه این سه هزار تومن را بدون قبض پرداخت کنند و در دریایی از خاک غرق شوند!
بهر حال ما بعد از اینکه حسابی خاک باغ شاهزاده را خوردیم به سمت مقبره شاه نعمت الله ولی و شهر زیبای ماهان حرکت کردیم.
شهر زیبا و سر سبز ماهان مهمانان گیلانی ما را که از جنگل های سرسبز و طبیعت چشم نواز شمال آ مده بودند به وجد آورده بود. شاید فکرش را نمی کردند.که کویر با تمام سختیهایش این قدر دست و دلباز باشد.
اما من در دلم گفتم کاش ما از این هدیه زیبای خداوند بیشترین استفاده را میکردیم و سرمایه گذاران بجای ساخت ویلا و ساختمانهای لوکس اولویت اصلی در این شهر را به توسعه و بهسازی باغ های زیبای آن میدادند.
مسلما باغهای زیبا و پر از گل و گیاه ماهان می تواندهم منبع در آمدی برای مردم شهر ماهان شود وهم یک جاذبه گردشگری طبیعی برای گردشگران علاقمند به تفریح و تفرج در باغهای زیبای ماهان.
آرامگاه شاه نعمت الله ولی مکانی بود که خستگی را از جسم و روحمان زدود و باعث آرامش خاطر مهمانان گیلانی شد.
اما اینجا هم مشکل یافتن محل مناسبی جهت پارک خودرو را داشت. با یک هزینه کم می شد، محوطه خاکی را سنگ فرش کرد و سرویس بهداشتی مناسب جهت رفاه حال گردشگران فراهم کرد تا این اندک نابسامانی ها موجب تکدر خاطرشان نشود.
البته بگذریم از بعضی خیابانهای تاریک و بدون تابلوی راهنما که گردشگران نوروزی را دچار مشکل کرده بود.
در دومین روز تعطیلات تصمیم گرفتم با مهمانان خود به بازار قدیم برویم. واقعا قدم زدن در بازار قدیم آدمی را با خود به سالهای دور میبرد.
بازار به لطف و پیگیری جناب استاندار وضعیت آبرومندی به خود گرفته بود اما هنوز جای کار دارد. مجموعه گنجعلیخانی و کارونسرای زیبای آن حس وحال خوبی به همراهان من داد و من نیز در دلم به داشتن چنین شهری افتخار میکردم و با دقت به دنبال کم و کاستیهای بازار می گشتم. شاید با انتقال آنها به مسئولین عزیز در سالهای آینده شاهد این نواقص نباشیم. تعطیل بودن بعضی از مغازهها در این روزها به نظر من یکی از ایرادات این بازار در ایام پر بازدید بود. شاید با یک مدیریت و برنامه ریزی مناسب بتوان این کمبود را مرتفع کرد.
نبود سرویسهای بهداشتی مدرن و تمیز از دیگر کاستیهای بازار قدیم کرمان است و عدم توجه به کاروانسراهای دیگر که در حال تخریب هستند. بازار قلعه که مظلوم و تنها در گوشهای جدا در حال خراب شدن است. این بازار میتواند به یکی از مکانها ی زیبای گردشگری تبدیل شود.
اما با تمام این کاستی ها قدم زدن در این بازار و استشمام بوی داروهای گیاهی و بوی اسپند حال و هوای خاصی به هر رهگذری میدهد. با خودم گفتم: کاش کسبه این بازار همگام با معماری این بازار لباس محلی و سنتی می پوشیدند و گردشگران را به گذشته تاریخی کرمان می بردند و با این کار بزرگترین موزه مردم شناسی جهان را ابداع میکردند.
به هر حال قدم زدن در بازار کرمان یکی از فوایدش کار کردن سلولهای خاکستری مغز است که به ناگاه جرقه می زنند و بازاری را متحول میکنند حتی با یک گلدان شمعدانی.
براستی اگر کسبه مهربان بازار کرمان هر کدامشان یک گلدان رز یا گلدان شمعدانی در جلوی مغازه خود می گذاشتند. رزق و روزیشان بیشتر نمیشد. صد البته که هجوم گردشگران جهت بازدید از بزرگترین بازار پر از گل و گیاه جهان، فروش آ نها را دو چندان میکرد.
در افکار خود فرو رفته بودم که صدای موسیقی و اجرای یک برنامه شاد که به همت شهرداری در جلوی درب ورودی مجموعه گنجعلی خانی در حال برگزاری بود، مرا به سمت خود کشاند. جای تقدیر و تشکر دارد. همت بلند این عزیزان که همواره در فکر اعتلای نام کرمان هستند.
یکی از مکانهایی که دوست داشتم مهمانان گیلک خود را به آ نجا ببرم، آرامگاه مشتاق علیشاه بود. سبک معماری و تاریخ این بنا و شخصیت مشتاق علیشاه هم برای من و هم برای مهمانان من جالب و تاثیر گذار بود.
اما افسوس که این بنا مورد بی مهری قرار گرفته و توجه لازم به این مکان نمیشود. امیدوارم در سالهای آینده نگاه ویژهای به این مکان مقدس شود و یک بودجه جهت زیبا سازی، نظافت و مفروش کردن آن اختصاص یابد و در کنار آن یک موزه از تاریخ کرمان به همراه یک راهنمای مسلط، تا بتواند اطلاعات کامل رو در مورد تاریخ بنا و شخصیت مشتاق علیشاه به بازدید کنندگان منتقل کند.
با خاطری افسرده این مکان را ترک کردم. واقعا بسیاری از مردم جهان آ رزوی داشتن چنین مکان مذهبی و تاریخیای را دارند تا از رهگذر این اماکن هم به جذب گردشگر برسند وهم به توسعه اقتصادی شهرشان کمک کنند و هم به داشتن این اماکن با معماری اصیل افتخار کنند.
کرمان اماکن زیادی را برای بازدید و تفریح دارد اما این اماکن نیاز به بهسازی، زیباسازی ویک نگاه ویژه اقتصادی دارند. در مرحله بعد این مکانها را به مردم کرمان، ایران و جهان باید معرفی کرد و از آنها دعوت کرد تا با شناخت و آ گاهی از این اماکن بازدید کنند.
یک روز هم تصمیم گرفتیم مهمانان خود را به منطقه خوش آب و هوای کوهپایه ببریم. مقدمات طبیعت گردی را به رسم ایرانیان، که همان جوجه، ذغال، آش، میوه و آجیل است، مهیا کردیم و آ فتاب نزده به سمت اردوگاه کوهپایه حرکت کردیم تا شاید در شلوغی جای مناسبی جهت نشستن پیدا کنیم.
اما تعلل همراهان باعث شد تا ساعت ده صبح در روستای کوهپایه منتظر بمانیم و ساعتها هم در ترافیک درب ورودی اردوگاه تفریحی آ موزش و پروش معطل شویم. به درب نگهبانی که رسیدیم، نگهبان اردوگاه گفت جا نیست و هزینه هر خودور ده هزار تومان میشود. ما که چاره ای جز رفتن به داخل اردوگاه نداشتیم با این شرط که اگر جا گیرمان نیامد. بر می گردیم، بعد از پرداخت ورودی، وارد اردوگاه شدیم.
جمعیت در هر گوشه وکناری موج می زد و به قولی جای سوزن انداختن نبود. در تمام طول مسیر رودخانه کم آب مردم به مهربانی در کنار هم نشسته بودند.
فضای بسیار زیبایی از زندگی مسالمت آمیز با کمترین امکانات که هنر زندگی کردن مردم ایران است، پدید آمده بود. اگر این هنر بدون تخریب محیط زیست ادامه یابد، شاید یکی از زیباترین تصاویر زندگی انسانهای قرن حاضر شود.
ما هم با خوش شانسی در کنار تک درختی فرشهای خود را پهن کردیم و من نیز رشته افکارم را در دامنه زیبای کوه های اطراف پهن کردم.
جای بسی تقدیر و تشکر دارد که مسئولین آموزش و پرورش چنین مکانی را مهیا کردهاند. اما ای کاش این عزیزان با دعوت از سرمایه گذاران و افراد صاحب اندیشه و فکر، از این مکان زیبا بیشترین استفاده را می بردند.
ساخت سرویس های بهداشتی مدرن و تمیز و مسطح کردن بخشی از زمین جهت نصب چادر و طراحی آلاچیق و سکو به گونهای که به طبیعت آسیبی نرساند و در کنار آن توسعه فضای سبز میتواند، در آمد هنگفتی را نصیب سرمایه گذاران کند و از رهگذر این امکانات مردم نیز با خیالی آ سوده به دامن طبیعت بیایند و هم مردم بومی منطقه از اذیت و آ زار گردشگران طبیعت در امان باشند و هم طبیعت از تخریب و انبوه زباله. بهر حال می شود با کمی مطالعه و تحقیق مکانی مناسب و در خور شان مردم طراحی کرد و در کنار آ ن به یک در آ مد عالی رسید و هم عدهای از جوانان را مشغول به کار کرد.
امیدوارم در سالهای آ ینده در جای جای شهرمان کرمان شاهد تغییرات مثبت و سازنده جهت رفاه حال مردم فرهیخته کرمان و گردشگران عزیز باشیم تا با خاطراتی خوش شهر و دیارمان را ترک کنند.